مامان آهو که خیلی ترسیده و نگران دو بچه آهوی خود بود، در دل خود از خدا کمک خواست و گفت خدایا بعد از من چه بلایی بر سر بچّه های کوچکم می آید.
شکارچی مامان آهو را اسیر کرده و می خواست با خود ببرد اما با دیدن مردی که از آنجا عبور می کرد، آهو را زمین گذاشت.
در همین هنگام مامان آهو به سمت آقای مهربان رفت و پشت سر او پنهان شد. آقای مهربان رو به شکارچی کرد و گفت :این آهو را به من بفروش و مقدار زیادی پول بگیر.
شکارچی گفت:این آهو برای من هست و آن را نمی فروشم.
مامان آهو که دید شکارچی حاضر به فروش او نیست، رو به آقای مهربان کرد و گفت :من دو تا بچه دارم.
مرد مهربان که زبان حیوانات را می دانست شروع به صحبت با آهو کرد و وقتی آهو دید که مرد مهربان زبان او را می فهمد، ادامه داد:ای آقای خوب، من دو تا بچه کوچک دارم، از شما خواهش می کنم ضامن من شوید تا به نزد کودکانم بروم و به آنها غذا بدهم و سریع برگردم.
مرد مهربان قبول کرد و به شکارچی گفت :من ضامن این آهو می شوم و از تو خواهش می کنم اجازه دهی تا این آهو برود و به بچّه های کوچکش غذا دهد و برگردد.
شکارچی که تعجّب کرده بود، گفت:مگر می شود یک آهو برود و دوباره برگردد؟! اما من شما را به عنوان ضامن می پذیرم تا زمانی که آهو برگردد.
مامان آهو با سرعت به لانه اش برگشت و به بچّه هایش غذا داد وبه آنها سفارش کرد مواظب خود باشند و به خاطر قولی که به آقای مهربان داده بود، سریع برگشت.
#داستان
#امام_رضا
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
👇👇👇
وقتی شکارچی دید آهو به قولش عمل کرده و برگشته است، خیلی تعجّب کرد و گفت:آقا من این آهو را آزاد می کنم. اما فقط شما بگویید شما چه کسی هستید؟ آقای مهربان خودش را معرّفی کرد و گفت:من امام رضا (علیه السّلام) هستم.
شکارچی با شنیدن اسم امام رضا خیلی متاثر شد و اشک ریخت و سریع به طرف شهر حرکت کرد تا خبر آمدن امام را به مردم بدهد.
مامان آهو هم وقتی نام امام رضا را شنید ، خود را به پای امام رضا انداخت و از او بسیار تشکر کرد. امام رضا مامان آهو را نوازش کرد و فرمود:
پیش بچّه های کوچکت برو و مواظب خودتان باشید. من هم دعا می کنم، که هیچ وقت در دام هیچ شکارچی دیگری نیافتید. آهو که از دیدن امام خوبی ها بسیار خوشحال شده بود ، به نزد بچه هایش برگشت و داستان ضامن شدن امام را برای آنها تعریف کرد.
بله بچه های خوبم ، امام رضا (ع ) مانند همه امامان ما بسیار مهربان بودند و وقتی می خواستند غذا بخورند؛ به پرنده ها و حیوانات هم غذا می دادند. بچه های عزیزم شما نیز مانند امام رضا (ع) با حیوانات مهربان باشید و گاهی در صورت توان برای حیووانات غذا ببرید.
#داستان
#امام_رضا
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
قصه های مذهبی
#کاربرگ #امام_رضا_ع https://eitaa.com/ghesehmazhbi
کاربرگ امام رضا (ع)
#امام_رضا
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
👇👇👇
#کاربرگ_ولادت_امام_رضا (ع)
#کاربرگ
#امام_رضا
👇👇👇👇
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
💠#داستانک میهمان امام رضا علیه السلام
🌹بچه های عزیز ، آیا می دانید امامان ما چه رفتاری با مهمان داشتند؟
⭐️با داستانی از امام رضا علیه السلام به جواب این سوال می رسید
#دهه_کرامت
#امام_رضا ع
#قصه
🌸کانال گل نرگس🌸
╭━═━⊰✨🍃✨⊱━═━╮
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
🌷خاطرات طنز دفاع مقدس
🐈این قسمت: الپیشت الپیشت
#شهدا
#دفاع_مقدس
#طنز
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨
https://eitaa.com/ghesehmazhbi
🔸️شعر خورشید خورشیدها
سلام ای امامی که نامت
کلام دل آسمانهاست
سلام ای امامی که سرسبز
به مهرت کران تا کرانهاست
تو پایان شام سیاهی
تو آغاز صبح سپیدی
پناهی تو در بیپناهی
امیدی تو در ناامیدی
کنار تو آرامشی هست
که در هیچ جای جهان نیست
کم و بیش اگر خواهشی هست
به غیر از تو ای مهربان نیست
به سوی تو میآیم ای دوست
که با هر غریب آشنایی
مرا غرق در روشنی کن
تو خورشید خورشیدهایی
#مناسبت_مذهبی #امام_رضا_ع
https://eitaa.com/ghesehmazhbi