فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـلام
🍃صبح آدینه بر شما مبارک
🌸جمعه تون پر از شادیهای بی سبب
🍃دلتون گرم از آفتاب امید
🌸ذهنتون پر از افکار ناب و پاک
🍃قلبتون مملو از مهربانی
🌸دست تون سرشار از بخشندگی
🍃آرزوهاتون مستجاب 💐
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @ghjariafsane 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷✨جمعه تون شاد و زیبا
🌸✨امـروز برای
🌷✨تک تکون از خدا میخوام
🌸✨در کنار خانواده و
🌷✨عزیزانتان بهتـرین
🌸✨آدینه را سپری کنید
🌷✨لحظه هایی شیرین
🌸✨دنیایی آرام و
🌷✨یه زندگی صمیمی
🌸✨آرزوی من برای شماست
🌷✨جمعه تون زیبا و در پناه خدا
لینک کانال در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @ghjariafsane 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
⭕️«گورخراني رميده از مقابل شير نر!»
ممكن است به برخي از اذهان جوانان عزيز، اين شبهه راه بيابد و پيش خود فكر كنند كه⭕️بشر طبعاً عاشق و دلباختة اين لذّات دنيوي است. آيا دارويي سراغ داريدكه ما بخوريم و نسبت به اينها بياعتنا بشويم؟ آنگونه كه نه چهرههاي زيبا گولمان بزند، نه نغمههاي شورانگيز تكانمان دهد، و نه هوس رسيدن به ثروت فراوان و جاه و مقام و منصب عالي، از راه مستقيم منحرفمان سازد.
وگرنه، تا اينها دلربايي دارند و ما هم دلدادگي، آش همين است و كاسه همين!
و به راه اصلاح افتادن، نخواهيم داشت!!⭕️
برگرفته از آثار آيتالله ضياءآبادي
@ghjariafsane
در جواب عرض ميشود: آري؛ درد هميناست و درمانش نیز منحصراً قرآن است.
⭕️اين، قرآن استكه با نداهاي روحبخش آسمانياش نغمهها در گوش جان ما ميافكند و در صفحة آينة صاف ملكوتياش جمالها به چشم قلب ما ميرساند كه اين ترانههاي نفرتانگيز و اين زشتهاي زيبانما در چشم و گوش ما غير قابل اعتنا، و بلكه تنفّرزا و وحشتافزا ميآيد.
و لذا مردان الهي، يعني آنان كه در عالم عقل و ايمان زندگي ميكنند و با قرآن مأنوسند، از اين صداها و از اين چهرهها ميگريزند آنطوركه ما از صداي الاغ و از چهرة خوك و خرس ميگريزيم!⭕️
@ghjariafsane
امّا از آن طرف هم،⭕️كساني كه در عالم شهوت و بهيميّت زندگي ميكنند و با مجلّههاي عكسدار و رمانهاي عشقيِ بيسر و ته، و ترانههاي شورانگيز مأنوسند، «آنها از قرآن ميگزيزند، آنگونه كه گلّة اُلاغان، از شير نر ميگريزند!»⭕️
اين تعبير تعبير قرآن استكه در سه آية 49 تا 51 از ميان نه آية پاياني سورة مدّثّر از صفحة 577 ميفرمايد:
«فَما لَهُم عَنِ التَّذكِرَهِ مُعرِضين، كَأنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَه، فَرَّت مِن قَسوَرَه»؛
«چرا آنها از قرآن كه وسيلة يادآوري انسان به وظايف است، رويگردانند؟ كه گويي گورخراني رميدهاند كه از مقابل شير نر گريختهاند!»
@ghjariafsane
⭕️
مردم، از نظري، دو گروه مختلفند: گروهي كه در دامن تربيت قرآن رشد يافتهاند، در واقع فرشتهصفتند و در عين حال كه در ميان مردم هستند، امّا فكراً و اخلاقاً و عملاً از ديگران خيلي فاصله دارند. گويي كه آنها در آسمان و اينها در زمينند.
دستة ديگري نيز، اگرچه به صورت انسانند، امّا از حيث افكار و اخلاق و عمل، فاصلهاي از حيوان ندارند.⭕️و بهفرمودة قرآن:
إن هُم إلاّ كَالأنعام، بَل هُم أضَلُّ سَبيلا؛
همانند چارپايان، بلكه گمراهتر از آنهايند.
@ghjariafsane
حال،⭕️اين دو دسته، در اين محيط زندگي كنوني كه ما داريم، از باب ناچاري، با هم محشورند! در يك كلاس درس و در يك كارگاه و در يك اداره و اَحياناً در يك خانه هستند، ولي از هيچ جهت، تناسب و سنخيّت با هم ندارند!
از اينرو، همواره از دست هم در عذابند و از طرز تفكّر يكديگر نيز در شگفتند!⭕️
اين يكي، در مَرغزار و جوي آب / و آن يكي، پهلوي او، اندر عذاب
او عجب مانده كه: ذوق اين ز چيست / و آن عجب مانده كه اين در حبس كيست
هين چرا خشكيكه اينجا چشمههاست/ هين چرا زرديكه اينجا صد دَواست
هين بيا اي همنشين در انجمن / گويد: اي جان من، نيارم آمدن
هين بيا جانا كه پايت بسته نيست / گويدش: ني ني، من نتانم، تو بايست
هر چه اين رفيق مؤمن، به آن رفيق نادان ميگويد: اي رفيق، بيا با هم به جلسة قرائت قرآن و دعا و مسجد جمكران و مشهد و كربلا برويم و با خدا و اولياي خدا (ع) آشنا بشويم! ولي او با سرسختي تمام ميگويد: اي بابا، ول كن اينحرفها را؛ من از اين اوهام و خرافات خوشم نميآيد!!
@ghjariafsane
مولوي در مثنوي، قصّهاي نقل كرده كه:⭕️اميري از فرمانروايانِ غرق در زندگي پرعيش و نوش، غلامي داشت كه اهل نماز و دعا و مناجات با خدا بود. يك شب، امير در ساعات آخِر شب غلام را صدا زد و گفت: بيا جامة حمّام مرا بردار و همراه من بيا! او اطاعت كرد. در بين راه، به مسجدي رسيدند و هنگام اذان صبح بود و مؤذّن بالاي منار مسجد در حال گفتن اذان بود. آن غلامِ عاشق نماز، تا صداي اَللهُ أكبَرِ اذان بهگوشش رسيد، توانايي راه رفتن از دست داد و ايستاد و از امير اجازه خواست كه داخل مسجد برود و نماز صبح را بخواند و برگردد. به امير گفت: شما چند دقيقهاي، در اين مغازة مقابل مسجد بنشينيد تا من برگردم. امير هم قبول كرد و درِ آنمغازه نشست و غلام به داخل مسجد رفت، ولي بازگشتنش به طول انجاميد. امير كنار درِ مسجد آمد و غلام را صدا زد كه: چرا نميآيي؟! غلام گفت: چشم؛ الآن ميآيم.
امام و مأمومين، همه از مسجد رفتند، ولي غلام نيامد. امير باز جلوي در مسجد آمد و او را صدا زد كه: پس چرا نميآيي؟! غلام گفت: نميگذارد كه بيايم!
امير با تعجّب تمام پرسيد: چه كسي نميگذارد تو بيايي؟! همة مردم كه رفتهاند و كسي در مسجد نيست كه مانع از بيرون آمدنت باشد. غلام گفت:
آنكه بستهاستت از برون / بستهاست او هم مرا در اندرون
آنكه نگذارد تو را كآيي درون / او نبگذارد مرا كآيم برون
همان كسي كه در بيرون مسجد، پاي تو را بسته و علاقة به نماز را از دلت برده است، همان كس، پاي مرا در مسجد بسته و انس با خودش را و عشق و علاقة به نماز را در دلم نشانده و مانع از بيرون آمدنم شدهاست!
آنكه نگذارد كزين سو پا نهي / او بدين سو بسته پاي اين رهي
ماهيان را بحر نگذارد برون / خاكيان را بحر نگذارد درون
قفل زُفت است و گشاينده خدا / دست در تسليم زن و اندر رضا
گر تو خواهي حرّي و دلزندگي / بندگي كن بندگي كن بندگي⭕️
@ghjariafsane
خداوند حكيم، در قرآن كريمش، سوگند ياد كرده كه:
وَ العَصر، إنَّ الإنسانَ لَفي خُسر، إلاَّ الَّذينَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات؛⭕️
سوگند به عصر با تمام معاني گوناگونش، كه تمام افراد انسان در زيانند، تنها يك دستهاند كه در حال سود بردنند و آن افراد مؤمن صالحالعملند.
اينان هم ايمان و اعتقاد به خدا وآخرت دارند و هم در مرحلة عمل شديداً مراقبند كه تمام افكار و اخلاق و اعمالشان، در محدودة دين خدا قرار گيرد.⭕️
@ghjariafsane