📚ماهیها به دریا برمیگردند
✍مرضیه اعتمادی
📄۲۰۸صفحه
✂️برشی از کتاب:
واحد ما گل سرسبد ساختمان شده بود هرکس مهمان ویژه ای داشت، دعوتش میکرد خانۀ ما😌
تمام وسایل برقی که نیاز بود را خریدم؛ چرخ گوشت، آبمیوهگیری، مخلوطکن ...
خیلی روی نگهداری و مراقبت از وسایلم حساس بودم؛ روی اینکه خش و لک رویشان نیفتد، همان طور که تو میگویی خوشت نمیآید کتابهایت را به کسی قرض بدهی، من هم دوست نداشتم وسایلم آوارۀ خانههای بقیه شوند، ولی چاره ای نبود ابو حامد نه گفتن را بلد نبود یعنی دلش نمی آمد بگوید نه! چرخ گوشتمان را قرض نمیدهیم نه آب میوه گیری را فعلاً خودمان کار داریم. الان میفهمم که کار خوبی هم میکرد، البته🙂
ساختمان که تخریب شد همه چیز را از دست دادیم همه وسایل برقی مبل و پردههای بنفش، رومیزیهای مخمل سنگکاری شده ،پول، طلا، کیف و کتابهای بچه ها لباسهای مهمانی و مدرسه، دوچرخههای بچهها که خیلی غصهاش را خوردند، همه رفتند زیر آوار 🥺
روی آوار فقط همین گلدان مانده بود؛ سالم سالم باورت میشود؟! چند تایی از عکسهای عروسی من و ابوحامد هم، فقط همین!🥲
حالا تو به من بگو! خداوند نمیتواند اگر بخواهد سلامتی و جان فرزند تو را شبیه همان گلدان شیشه ای من حفظ کند؟ غصه چی را میخوری دخترم؟😇
#ماهیها_به_دریا_برمیگردند
#نوجوان
#فلسطین
#موجود_در_قفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib