فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدشما مبارک.
ان شاءالله روزی برسد که با امام خامنه ای عزیز پشت سر امام زمان(عج) نماز عید بخونیم.
سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
انتشار قسمت های 👇91 و 92
مستند داستانی 《کف خیابون》
.............👈
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"«
سیمای قهستان
اولین ماهنامه سیاسی_اقتصادی_فرهنگی_اجتماعی شهرستان درمیان
@ ghohestan »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
#کف_خیابون🌷 91
اون شب، حالت فوق العاده اعلام شده بود... چون اونا قصد رفتن نداشتن و تا فرداشبش اونجا موندند... تلاش های جزئی برای پراکنده کردن مردم صورت گرفت اما چون اونا وارد فاز وحشیانه و توحش نشدند و برنامشون اجتماع آرام بود، دستور اومد که برخورد و تنش ایجاد نکنید... فقط چند بار از بلندگوهای وزارت کشور اعلام شد که «لطفا متفرق بشید» و «نظم عمومی را به هم نزنید» و «اجتماع نکنید»... اما کسی گوش نمیداد...
وزارت کشور، هر از یک ساعت، آمار و اخبار آراء را اعلام میکرد... ضمن اینکه نمایندگان هر کاندید هم در تمام شعب اخذ و شمارش آراء حضور داشتند و نظارت جدی صورت میگرفت... مثل همیشه... همیشه همینطوری بوده... اما هربار از سوی عده ای، جوری دم از انتخابات آزاد میزنند که انگار نظام در آراء مردم دست میبره! حالا خوبه که خودشون هم وقتی سر کار بودند و همین منصب ها را داشتند، به همین رویه عمل میکردند و میدونند که رویه نظام و اخذ رای و... عوض نشده! اما نمیدونم حالا چی شده که شدند «شکاک الناس!» شدند «الذی یوسوس فی صدور الناس!»
40 ساعت بعد...
در طول اون چهل ساعت، انواع غذا... از چلو جوجه گرفته تا چلو ماهی و انواع نوشیدنی و دسر پخش کردند... حتی نماز جماعت خوندند... عفت و فائزه هم بودند... از اون دو تا چشم برنمیداشتم...
تا اینکه بوی شکست نامزدشون میومد... این بوی شکست، بعد از شمارش و اعلام آراء تهران قطعی تر شد... همهمه افتاد... داشت کم کم شلوغ میشد... داد و بیدادها و شعارها شروع شد... دیگه داشتند تحرکات بدی میکردند...
با بچه ها در ارتباط بودم... ابوالفضل گفت: «حاجی! اینا دارن از خونه میان بیرون! دارن سوار دو سه تا ون میشن... سر و وضعشون خیلی بد نیست... اما خیلی هم جالب نیست...»
گفتم: «میدونم... دارن میان اینجا... از زهره و رامین چشم برندار!»
بیسیم زدم واسه عبداللهی... گفتم: «اعلام وضعیت!»
گفت: «رصد سوژه... تعقیب و مراقبت... قربان! اینا مسلح اند... ندا سر جاش بند نمیشه... ممکنه نتونم کنترلش کنم... اجازه میدید زمین گیرش کنم؟!»
گفتم: «حالا فعلا شما مواظبش باش! اما به محض تحرک خرابکارانه بهم اطلاع بده تا اعلام دستور کنم.»
تعداد نیروهای انتظامی و ضد شورش هم چند برابر شده بود... مدام از همه جا اعلام وضعیت غیر عادی میشد... فقط منحصر به اون خیابون نبود... دوباره میکروفن را دادند به فائزه... فائزه گفت: «ما اینبار از حق خودمون کوتاه نمیاییم... باید تکلیفمون برای همیشه با نظام مشخص بشه... ما میخواهیم کسی رییس جمهور بشه که از صندوق ها بیرون اومده باشه... نه کسی که نظام......»
صحبتش به خاطر فشار جمعیت و شلوغ پلوغ شدن بیش از حد نیمه تموم موند... سوت و کف و شعار و تکبیر همه فضا را پر کرده بود...
اما بدبختی ما فقط این چیزا نبود...
انگار نه انگار که مملکت صاحاب داره ... قانون و مامور و ریز و درشت داره... حالا وسط اون بلش بوش، عده ای لباس شخصی هم شدن کاسه داغ تر از آش! همونایی که وقتی میری مجلسشون که چند تا قطره اشک بریزی، باید بدون زن و بچه بری ... از بس فضا سنگینه و ممکنه کار به بصیرت افزایی با فحش خارمادر و گور به گوری دادن به این و اون توام بشه!!
با لباس شخصی و موتور و چفیه ریختند و زدند و شعار دادن و به اسم نظام و تبعیت از آقا تمومش کردند! واقعا متاسف شدم... دوس داشتم به جای عفت و فائزه، خدمت چند تا از اونا برسم ... باید یکی بهشون با زبون خودشون حالی بکنه که نباید غلط زیادی بکنن و گزک و آتو بدهند به دست دشمن!
متوجه عفت شدم ... خبری از فائزه نبود... چند نفر داشتن تلاش میکردن عفت را از صحنه و اون خیابون دورش کنند... دیگه وقتش بود... همه چیز بر علیه عفت کامل بود... مثل سایه افتادم دنبالشون... رفتند سراغ ماشینشون که توی یه خیابون فرعی پارک کرده بودند ... تا یه کمی از جمعیت دور شدیم و موقعیت را مناسب دیدم، بسم الله گفتم و رفتم سراغشون...
دو سه نفر مرد بودند... به اولی ضربه زدم و زمینگیرش کردم... دومی تا اومد اسلحه بیرون بیاره، زدمش و مجبور شدم مچ دستشو بشکنم... اما نفر سوم... خیلی نامرد بود... با چاقو افتاد به جونم... وسط درگیری میشنیدم که مدام ابوالفضل و عبداللهی اعلام موقعیت و کسب دستور میکردند... اوضاع هممون یهویی بهم ریخته بود... اون نامرد هم جوری با چاقو به جونم افتاده بود که اگر غافل میشدم، تیکه تیکم کرده بود...
ابوالفضل میگفت: «حاجی! پیاده شدند... دارن میرن قاطی جمعیت... چه غلطی بکنم؟... حاجی حرف بزن!»
عبداللهی میگفت: «ندا و دوستاش دارن علنا به جون مردم و بچه حزب اللهی ها میفتند... خیلی حرفه ای میزنن... قربان! زمینگیرش کنم؟»
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ghohestan »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
#کف_خیابون🌷 92
خیلی وحشیانه داشت با چاقوش بازی میکرد... اما سردرگمی بچه ها و منتظر دستور من بودنشون بیشتر روی اعصابم بود و اذیتم میکرد...
با لگد زدم تو دستش و مچش درد گرفت و بالاخره چاقوش از دستش افتاد... یقه به یقه شدیم... هیکلش یه سر و گردن از من بزرگتر بود... آدمایی که یه سر و گردن از شخص بزرگتر هستند، نقطه ضعفشون برای زمینگیری، نیم تنه پایینشون هست... چرا که خیلی تسلطی هم بر نیم تنه پایینشون نسبت به بالا تنه ندارند!
زدمش... جوری هم زدمش که بتونم بهش تسلط داشته باشم... میدیدم که عفت داره از ماشین پیاده میشه... سوییچ نداشت وگرنه صد دفعه در رفته بود... از جلوی چشمام کنار رفت... مشغول اون گوریل بودم... با بدبختی بیهوشش کردم... سرشو جوری زدم به جدول کنار خیابون که تا دو سه روز خواب بود...
از نفس افتاده بودم... مبارزه سختی بود... دو سه نفرشون نقش زمین بودند... قبل از اینکه بخوام برم دنبال عفت، به ابوالفضل و عبداللهی پیام دادم... نفس نفس میزدم... خیلی توان تفکیک و دستور نداشتم... مخصوصا اینکه دو سه روز بود کلا ضعیف شده بودم و مدام ضعف میکردم... به بچه ها دستور دادم که طبق صلاحدیدشون عمل کنند...
همینجوری زانو زده بودم کف خیابون و با بیسیمم حرف میزدم... تلاش میکردم نفس بگیرم و بتونم سر پا بشم... یهو یه تکون شدید خوردم... تیز بود... خیلی تیز بود... حداقل یک سانت... نه... بیشتر... نوک یه چیز تیز رفت توی کمرم... کلیه نه... بغل کلیه... بین کلیه و ستون فقراتم...
دیگه نفسم بالا نیومد... بدنم داغ شد... دست راستمو بردم پشت کمرم... نمیتونستم تکون بخورم... اونی که زد، هم تکون نمیخورد... دستمو بردم پشت کمرم و میخواستم چاقو را از کمرم بیارم بیرون... که دستم خورد به دستش... دستشو گرفتم... میخواست چاقو را توی کمرم بچرخونه که نذاشتم... جوری فشار دادم دستشو که جیغش در اومد...
تا حالا چیزی تو کمرتون فرو رفته؟! اولین مشکلی که آدم پیدا میکنه، تنفسه... تنفسش مشکل میشه... اگه تیزی فرو بره تو کمر، دیگه نفس بالا نمیاد... اگه زود بهش نرسی و نتونی با عزرائیل بجنگی، یا خون بالا میاری... یا در بهترین حالتش، اینقدر نفس کشیدنت سخت میشه که ممکنه از خفگی بمیری! ... البته دور از جون شماها... خلاصه داغون میشه آدم... مخصوصا اگر حریفت، بلد باشه که کجا را بزنه که زمینگیرت بکنه... عجله ای هم نداشته باشه و تنها کار خودشو کشتن تو بدونه!
واقعا مشکل تنفسی پیدا کردم... اسم علمیش نمیدونم... اما دقیقا جایی زد که احساس میکردم قفسه سینم توان انبساط و انقباض نداره...
تو همون لحظه، دستشو گرفتم... میدونستم که اگه ولش کنم، هم میمیرم... و هم دیگه هیچوقت دست بچه ها بهش نمیرسه... نباید ولش میکردم... حتی به قیمت ضربات متعدد و اربا اربا کردن بدنم... اون جاسوسه عفریته خائن را نباید ول میکردم...
وقتی از پشت سرت ضربه میخوری، اولین احساسی که بهت دست میده اینه که طرف چقدر نامرده! ... اما حرف از نامردی گذشته بود... طرف جاسوس بود... از بس فشار دادم، دستشو داشتم میشکستم... کشیدمش به طرف جلو... دیدمش... چهره به چهره شدیم... اما من چندان توان حرف زدن نداشتم...
برای اینکه خوردش کنم و اعتماد به نفسش نابود بشه، به زور و به صورت کتابی و کلمه به کلمه گفتم: «مشتاق دیدار بودیم عفت خانوم! جسارتا شما به دستور قانون و با داشتن ادله محکمه پسند، از همین حالا به جرم های مختلفی مانند جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی و کلی چیزای اثبات شده دیگه بازداشت هستید! تا قبل از اتمام مراحل بازجویی، قادر به گرفتن وکیل نیستید مگر با مجوز قاضی پرونده... ضمنا هرگونه سخنی تا قبل از صدور حکم، میتواند بر علیه شما در دادگاه استفاده شود!»
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ghohestan »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
⭕️ امام جمعه اردبیل: اگر همه باکو مأمور موساد باشد، ناچیز است.
🔹 حسن عاملی: اگر همه باکو تبدیل به فرودگاه اسرائیل شود، همه باکو تبدیل به پایگاه نظامی اسرائیل شود، همه باکو تبدیل به مامور موساد شود، چیزی جز پشیمانی نخواهند داشت. تمام تلاشها بیهوده خواهد بود.
🥰🥰 تمام تلخی اخبار ترکیه و باکو با حرفای تند و تیز و دشمن سوز امام جمعه اردبیل شیرین میشه . خدا نگهدار این سرباز ولایت باشد.
سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
🛑نه بزرگ چابهاری ها به جریانات انحرافی؛
🔺 نماز عید فطر امروز اهل سنت چابهار به امامت مولوی عبدالرحمن ـ.
کانال سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر هوایی از حضور بی نظیر مردم در نماز عیدسعید فطر تهران به امامت امام خامنه ای عزیز .
این است رفراندوم نظام و خار چشم کور دلان وطن فروش .
سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
🌹اگر سپاه نبود کشور نبود . امام خمینی (ره) .
۲ اردیبهشت؛ سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به همه هموطنان عزیز و سپاهیان دلیر و جان برکف علی الخصوص، سپاهیان و سرداران بسیجی و سپاهی منطقه قهستان تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
هیات تحریریه سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
May 11
▪️به علی کریمی ( آشغال ) یکی بگه که فطریه رو هر کس بخواد میتونه خودش مستقیما به دست نیازمند برسونه. اینه که میگیم با دین خدا مشکل دارند نه صرفا با آخوند یا جمهوری اسلامی الان مشخص میشه .😏
سطل زباله جای شما زباله ها و تفاله هاست .
سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan
📣 رویت هلال ماه شوال مبارک بادت
🔸 پایان ماه رمضان هر سال با تشکیکهایی در مورد زمان رویت هلال ماه همراه است
🔸این که آیا باید به چشمهایمان اعتماد کنیم و یا از گفتهای علمی پیروی کنیم همیشه جای سوال بوده است
🔸اما واقعیت این است که جمع این دو میتواند بسیار کمک کننده باشد و بسیاری از تشکیکهایی که نادانان مطرح میکنند را پایان دهد
🔸 بر اساس یافتههای علمی وضعیت رویت هلال ماه در مناطق مختلف در پایان روز پنجشنبه بر اساس رنگ بندی مختلف به این شکل بوده است
🔸در منطقه قرمز میتوان هلال ماه را با تلسکوپ ببینند و در مناطق آبی و سبز با چشم نیز هلال ماه شوال دیده میشود
🔸 حالا چطور عربستان که حتی در منطقه قرمز هم نیست امروز جمعه را عید اعلام کرده جای سوال است
🔸 پیرو علم و منطق باشیم 👆
سیمای قهستان
https://eitaa.com/ghohestan