#احسن_القصص
#داستان_بسیییار_جالب👌
@gholchin5
🌹ابراهيم خليل (ع) روزى از منزل بيرون آمد به طرف صحرا و كرانه دريا رفت و به سير و سياحت پرداخت ، با خود مى گفت : همه اين موجودات متنوع و گلها و بلبلها و آبها و گياهان و كوهها، خداى يكتا را شناخته اند و تسبيح او مى گويند، ولى اين بشر خيره سر حاضر نيست از بت پرستى دست بردارد. غرق در فكر بود، كه ناگهان چشمش به انسانى خورد، كه در گوشه اى مشغول نماز است ، ابراهيم مثل عاشقى كه به دنبال معشوق مى رود، به سوى آن شخص رفت
🌹ابراهيم كنار او مشغول نماز شد، تا او از نماز فارغ گرديد، ابراهيم از او پرسيد براى چه كسى نماز مى خوانى ؟ او گفت : براى خدا، ابراهيم پرسيد: خدا كيست ؟ او گفت : خدا كسى است كه تو و مرا آفريده است .
ابراهيم دريافت كه او خداى حقيقى را مى پرستد، به او فرمود: بسيار به تو علاقمند شدم ، روش تو را مى پسندم ، دوست دارم با تو باشم ، منزل تو كجاست ؟ تا هرگاه خواستم به زيارت تو آيم .
عابد گفت : منزل من آن سوى دريا است ، تو نمى توانى به آنجا بيائى .
ابراهيم پرسيد: پس تو چگونه از آب رد مى شوى ؟
عابد گفت : من به خواست خدا روى آب مى روم و غرق نمى شوم .
ابراهيم گفت : شايد همان خدا به من نيز لطف داشته باشد و آب را براى من نيز رام كند، برخيز تا امشب با هم در منزل تو باشيم .
عابد برخاست و همراه ابراهيم ، حركت كردند، تا به دريا رسيدند، عابد نام خدا را برد، و از روى آب گذشت ، ابراهيم نيز نام خدا را به زبان آورد و حركت كرد، و هر دو از آب گذشتند و به منزل عابد رسيدند.
ابراهيم گفت : غذاى تو چيست ؟
عابد اشاره به درختى كرد و گفت :
(ميوه اين درخت را جمع مى كنم و در تمام ايام سال مى خورم .)
ابراهيم پرسيد كدام روز از همه روزها بزرگتر است ؟
عابد گفت : آن روزى كه خداوند خلايق را تحت حساب و كتاب مى كشد و به آنها پاداش يا كيفر مى دهد
(يعنى روز قيامت )
ابراهيم گفت : بيا دعا كنيم تا خداوند مؤ منان را از سختى آن روز نجات دهد.
عابد گفت : سه سال است يك تقاضائى از خدا دارم هر چه دعا مى كنم به استجابت نمى رسد، ديگر در درگاه خداوند شرم دارم ، دعاى ديگرى كنم .
ابراهيم گفت : هيچ شرم نداشته باش ، گاهى خداوند، بنده اش را دوست دارد، دعاى او را مدتى طولانى ، اجابت نمى كند، تا مناجات او زياد شود، و به عكس هرگاه بر بنده اى غضب كرد، دعايش را مستجاب مى كند، يا نااميدش مى نمايد كه ديگر دعا نكند، حال بگو بدانم دعايت چيست ؟
عابد گفت : روزى در محلى نماز مى خواندم ناگاه چشمم به جمال بسيار زيباى نوجوانى افتاد كه چهره اش از زيبائى مى درخشيد، و چند گاو مى چراند كه گوئى به بدن آنها روغن ماليده اند، بسيار براق بودند و همچنين بهمراه او چند گوسفند فربه بود، به سوى او رفتم و پرسيد تو كيستى ؟ گفت : من فرزند
(ابراهيم خليل (ع )هستم .
علاقه ابراهيم خليل در دلم جاى گرفت ، و اكنون سه سال است از خدا مى خواهم كه مرا به زيارت خليل خود ابراهيم ، موفق كند، اما دعايم مستجاب نشده است .
ابراهيم گفت : من همان ابراهيم هستم و آن نوجوان پسر من است . عابد تا اين سخن را شنيد دست بر گردن ابراهيم انداخت و او را بوسيد و گفت :
(حمد و سپاس خداوندى را كه دعايم را مستجاب كرد)
آنگاه ابراهيم (ع) بدرخواست عابد براى همه مؤ منين و مؤ منات دعا كرد و عابد آمين گفت
به اين ترتيب ، در مى يابيم كه نبايد نااميد شد، و نبايد از دعا غفلت كرد كه مستجاب خواهد شد! و گاهى اين چنين شيرين مستجاب مى شود كه در داستان خوانديد.
💚او عابدى بنام ((ماريا)) فرزند ((اوس )) بود كه عمرى طولانى داشت
📚بحارالانوارط قديم ج5 به نقل از امام باقر(ع)
@gholch🌹
در سکوت شب نقش رؤیاهایت را
بہ تصویر بکش،
ایمان داشتہ باش بہ خدایے کہ
ناامید نمےکند و رحتمش بےپایان است
" شبتون پُر از آرامش🌙
فرداتون پُر از بہترینہا "
@gholch🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
«مَنْ یَتَوَڪَّلْ عَلےَ اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
هرکه اتکایش به خداباشد،خدابرای او کافی است.
🍀 پروردگارا
من به توتوکل میکنم.
@gholch🌹
❣ سلام امام زمانم ❣
💐سہ شنبہ ها ودلم جمڪرانےازاحساس
🍃سہشنبہ ها ونسیمےپرازشمیم یاس
💐چڪیده اشڪ فراقٺ بہ روےگونہےمن
🍃چہ قیمٺےشده اشڪم،شبیہ یڪ الماس
🌺التماس دعای فرج..
@gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام
🌿سه شنبه تون پراز نگاه خدا
🌸در این عاشورای حسینی
🌿که پر از غم و اندوه است
🌸خدایا
🌿به حق حسین
🌸دلهای دوستانم را پاک
🌿مشکلاتشان را آسان
🌸و عاقبت بخیرشان کن
🌿عزاداریتون قبول
صبحتون حسینی..☀️
@gholch 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️طلوعی کن تو ای خورشید پاییز
🍂بزن فریادی از صبح دل انگیز
☀️بتاب از عشق بر دلهای خسته
🍂بکُش شبگیرههای وحشت آمیز
☀️سلام صبح بخیر
🍂امروزتون مملو از برکت و شادی و مهر
@gholch🌹
🌸سلام به صبح☀️
سلام به یک آغاز دیگر
به خدا و همه مخلوقاتش🌸
🌸الهی
قلب تک تک ما را
پر از عشق و اندیشه مان را
پر از افکار مثبت وسازنده کن🌸
🌸سلام به شما دوستان خوبم😊
☀️صبحتون پر شور و نشاط
امروزتون پراز سلامتی و نیکبختی
@gholch🌹
#یوسف_پیامبرع
#زلیخا
نقش تو را دوباره به دیوار می کشم
چشمم که نیست، من همه را تار می کشم
در پشت میله های قفس در کمال یأس
یک مرغ عشق خسته و بیمار می کشم
باغی پر از نسیم و گل و غنچه های سرخ
خود را کنار روی گلت خار می کشم
یک لحظه بی خیال تو من طی نمی کنم
در سر همیشه نقشه ی دیدار می کشم
افتاده ام به راه تو - موسای بی عصام-
دستم بگیر ... منت دیوار می کشم
با پای لنگ ، دست تهی ...یوسفم ببین
این جسم خسته را سر بازار می کشم
با آنکه ظاهرم ز درونم نکو تر است
از دیدنت خجالت بسیار می کشم
امسال قصد خدمت آن کعبه می کنم
لبیک خود به گوش زمین جار می کشم
از هیچ عنکبوت چنین تار کس ندید
ابریشمم ، به دور خودم تار می کشم
@gholch🌹
چرا از نسل یوسف(ع) پیامبری برگزیده نشد!؟
@gholch
عدم مبعوث شدن پیامبر از نسل حضرت یوسف (ع)
درباره عدم مبعوث شدن پیامبر از نسل حضرت یوسف (ع) روایاتی نقل شده است؛ به طور مثال:
شیخ کلینی در کافی شریف روایت میکند که امام صادق فرمود:
آنگاه که یعقوب بر یوسف وارد شد یوسف ملاحظه عزت پادشاهی را کرد و برای یعقوب از مرکب خود پیاده نشد. پس همانا جبرئیل بر یوسف نازل شد و گفت ای یوسف دست خود را بگشا و از آن نوری ساطع را خارج کرد و آن نور به جوّ آسمان منتقل گردید.
حضرت یوسف (ع) پرسید؛ این چه نوری بود که از دستم خارج شد؟
جبرئیل پاسخ داد نور نبوت بود که از ذریه تو خارج شد. به دلیل عقوبت عدم پیاده شدن برای پدرت؛ لذا از فرزندان تو نبی و پیامبری نخواهد بود.
(الکافی ج. ۳ ص. ۷۶۰)
@gholch🌹👈گلچین شده ها