eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
11.2هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
4_527710283628544026.mp3
7.57M
🌿 ‏هرفکری ...انرژی است. هرفکری... مانند خودش را جذب می کند. هرفکری...بر سلامتی شما تاثیر می گذارد. هرفکری...دارای قدرت است. هرفکری... مهم است. هرفکری...مغناطیسی است. هرفکری ..خلق می کند. هرفکری... به شما باز خواهد گشت پس فکر کردن را ياد بگيريم.✌️ ‌‌‎@gholch🌹
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش میشد بوی بارون رو تو شیشه های عطر نگه داشت ..✌️ @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹پیامبراکرم (ص): 🥀مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ. هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.🥀 💥ثواب الاعمال و عقاب الاعمال @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌱 لقمان حکیم گفت: من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از محبت نیست. کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ لقمان حکیم لبخندی زد و گفت: مقدار دارو را افزایش بده. @gholch🌹
. 🌱 محال است، بارانی از محبت به کـسی هـدیه کــنی و دستهای خودت خیس نشود! @gholch🌹
. 🌱 بیچاره کبریت کوچک .... آتش از سرش شروع شد ولی ، برجانش افتاد ....! 👈 مراقب افکارت باش @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده آسمانی ۲۲.mp3
11.52M
۲۲ ✦ رحمت خداوند زمانی بر انسان کامل شد که او را " برترین مخلوقات " قرار داد. و به واسطه این رحمت عظیم از او یک طلب دارد؛ آن طلب چیست؟ 🎤 @gholch🌹
📚حکایت دو برادر عابد و طلا فروش @gholch 🌹 میگویند که دو برادر بودند که پس از مرگ پدر، یکی جای پدر به زرگری نشست و دیگری برای اینکه از شر وسوسه های شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفت و غار نشین گردید.   روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را می دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. چون برادر غار نشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش بازوبندی از طلا را روی بازوی لخت زنی امتحان میکند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.  چون زرگر این را می بیند میگوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان و لمس آنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند...» و شعری از استاد سخن سعدی: شنیدم زاهدی در کوهساری قناعت کرده از مردم به غاری بدو گفتم چرا در شهر نائی که از آزار غربت وا رهائی بگفت آنجا پریرویان نغزند چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند @gholch 🌹