eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا از دور نکن امشب ده صلوات هدیه به روح مطهر یکی ازشهداداریم.💐 هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید علی هاشمی🌷 اجرتون با شهدا🌷 @gholch🌹
سلام علیکم 🌷معروفین عرش وگمنامان زمین🌷 🌹از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟ محکم جواب داد : نه بعد از مکثی گفت من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید سیلاوی نیروی علی هاشمی بود. مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود؟ ‏علی هاشمی ایده پرداز عملیات خیبر بود. ثمره آن عملیات تصرف جزایر مجنون بود که دارای ۵۸ حلقه چاه نفت است اما مهمتر از این موضوع، نحوه شهادت و اتفاقات بعدی است که ما را با یک حیرت و داستان عجیب روبرو می‌کند او با اینکه یکی از مهمترین فرماندهان جنگ بود اما تا ۲۲ سال نام بردن از او ممنوع بود. هیچ‌ کس حق نداشت درباره‌ی او کلامی سخن بگوید. لام تا کام، سکوت مطلق گویی اصلا نبوده گویی اصلا نجنگیده او حتی متهم به خیانت شد و البته شایعاتی دیگر ماجرا چه بود؟ ماجرا این بود که عراق برای بدست گرفتن جزیره مجنون یک حمله سراسری را سازماندهی کرد و با توپ پر به سمت این جزیره آمد. علی هاشمی و یارانش در مجنون بودند و مستقیما مورد حمله بالگردهای عراقی قرار گرفتند. راکت پشت راکت به سمت آنها شلیک میشد ، کسی متوجه نشد چه بر سر علی هاشمی آمد. حمله که تمام ‌شد، زخمی‌ها به عقب منتقل شدند و سرشماری آغاز شد تا ببینند چه کسانی هستند و چه کسانی شهید شدند. نفر اول که خبری از او نبود علی هاشمی بود. به دنبال پیکرش گشتند. نبود هیچ اثری از او نبود. پس کجاست؟ برخی از بچه‌ها اسیر شده بودند. چند نفری عراقی ها را دیده بودند که به سمت ایرانی ها آمده و چندنفری را به اسیری گرفته بودند. در میان بحث و سخن که فرمانده کجاست؟ یکی احتمال داد شاید او اسیر شده باشد، چون دیده آنطرفی می رفته... همین گمانه‌زنی سخن مبنای اتفاقات بعدی قرار گرفت ‏ از آنجایی که علی فرمانده ارشد بود، همه باید درباره‌ی او سکوت می‌کردند. اعلام می‌شود که مطلقا سخنی نگوئید. نه درباره اسارتش ، نه این که اساسا اینجا بوده یا نبوده. زیرا او حامل مهمترین اطلاعات بود و اگر مقامات عراق می‌فهمیدند ممکن بود علی دوران بسیار سخت و بدی را در زمان اسارت بگذراند. سکوت.سکوت.سکوت سالها می‌گذرد و همچنان سکوت جنگ تمام می‌شود و همه خوشحال هستند که با بازگشت اُسرا ، علی هم بیاید. همه می‌آیند اما از او خبری نیست. هیچ کس او را در زندان‌های عراق ندیده، پس کجاست؟ فرضیه غلط در قالب یک سئوال شکل می‌گیرد: نکند با صدام همکاری می‌کند؟ موتور شایعات علیه او روشن می‌شود. مجددا اعلام می‌شود درباره‌ی او سخنی نگویید. این بار کسی نگران نیست که او اسیر شده، برخی از این که احتمالا با صدام همکاری می‌کند، عصبی هستند پس قرار شد تا روزی که صدام زنده است، کسی درباره‌ی او حرفی نزند. خانواده‌اش تحت فشار قرار گرفتند. جلوی شایعات را نمی‌شد گرفت. یکی می‌گفت با منافقین همکاری می‌کند و دیگری مُصر بود که با صدام حسین درحال تبادل اطلاعات و همکاری است. فشار بی‌سابقه ای روی خانواده بود خانواده ناچار و مجبور به ترک محل زندگی شدند اما هرکجا که می‌رفتند، از نگاه‌ها در امان نبودند. نه پدر و مادر و نه بچه‌ها. روزگار سختی بود، بیست سال از غیبت علی می‌گذشت. انواع تهمت‌ها بود که بر سر آنها آوار میشد و هیچ‌کس حاضر به حمایت و دفاع از آنها نبود. با این حال برخی امیدوار بودند که ردی از او در عراق و کنار صدام حسین بیابند . این امید وجود داشت که شاید در همکاری‌های بعدی با صدام حسین، فرمانده سابق و متهم امروزی پیدا شود. رابطه ها که با صدام برقرار شد، خبری از علی نشد. هیچ خط و ردی از او نبود. ایام گذشت و باز دوباره سکوت... جنگ آمریکا با عراق منجر به فرار صدام و نهایتا بازداشت و اعدام او شد. صدام مُرد اما باز کسی سخنی از علی به میان نیاورد . پس چی شده؟ او کجاست؟ چرا هیچ ردی از او نیست؟ نکند از عراق بیرون رفته است؟ گمانه‌زنی‌ها در خفا ادامه داشت تا اینکه... 🛑کمیته جستجوی مفقودین در ادامه‌ی تفحص‌هایی که داشت،در محل استقرار قرارگاه فرماندهی سپاه ششم به پلاک علی و بقایای پیکر او برخورد. او همان روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷ شهید شده و زیر آواری از خاک دفن شده بود اما نه تنها کسی نمی‌دانست بلکه تا ۲۲ سال بعد متهم بود. 🌹 خانواده‌ اش ۲۲ سال زیر انواع فشارها و حرفها و حدیث‌ها بودند تا این که در سال ۱۳۸۹ پیکر او کشف شد و با شکوه تمام در اهواز به خاک سپرده شد. 🌹شهدا رابا ذکر 🍏 صلوات بر محمد وآل محمد 💚 یاد کنید @gholch 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*آخرین وصیت شهيد حاج محمد كيهاني اعزامي از انديمشك. زمانی که فهمید کاملا" در محاصره داعش افتاده و شهادتش قطعی است. و شاید دیگر هرگز فرصتی برایش نباشد. . این کلیپ را لحظاتی قبل از شهادت برای خانواده اش فرستاد* *همه ما مخاطب شهید هستیم* 🌹روحش شاد. ای خدا 🤲ما شرمنده ی شهدا نشویم 🤲😔 @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمان دست به دامان تو امشب شده است یک نفر مست و غزلخوان تو امشب شده است بر لبش ذکر دعا ، ذکر خدا ، نام تو است زائری خسته که مهمان تو امشب شده است @gholch 🌹
تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می‌آورد می‌خواهم فراموشت کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره‌ها پاک نمی‌شود! eitaa.com/joinchat/4269735940C92ac014dc5
واقعا ارزش خوندن داره: مى‌خواستم به دنيا بيايم، در يك زايشگاه عمومى؛ پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصى! مادرم گفت: چرا؟ پدربزرگم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه سر كوچه‌مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه غيرانتفاعى! پدرم گفت: چرا؟ مادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! به رشته انسانى علاقه داشتم؛ پدرم گفت: فقط رياضى! گفتم: چرا؟ پدرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم با دخترى ساده كه دوستش داشتم ازدواج كنم؛ خواهرم گفت: مگر من بميرم. گفتم: چرا؟ خواهرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم پول مراسم عروسى را سرمايه زندگى‌ام كنم؛ پدر و مادرم گفتند: مگر از روى نعش ما رد شوى. گفتم: چرا؟ آنها گفتند: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم به اندازه جيبم خانه‌اى در پايين شهر اجاره كنم؛ مادرم گفت: واى بر من. گفتم: چرا؟ مادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! اوّلين مهمانى بعد از عروسى‌مان بود. مى‌خواستم ساده باشد و صميمى؛ همسرم گفت: شكست به همين زودى؟! گفتم: چرا؟ همسرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم يك ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم تا عصاى دستم باشد؛ همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟ همسرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مى‌خواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد؛ پسرم گفت: پايين قبرستان. زنم جيغ كشيد! دخترم گفت: چه شده؟ زنم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! مُردم... برادرم براى مراسم ترحيمم مسجد ساده‌اى در نظر گرفت. خواهرم اشك ريخت و گفت: مردم چه مى‌گويند؟! از طرف قبرستان سنگ قبر ساده‌اى بر سر مزارم گذاشتند؛ اما برادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟! خودش سنگ قبرى برايم سفارش داد كه عكسم را رويش حك كرده بودند. و حالا من در اينجا در حفره‌اى تنگ و تاريك، خانه‌اى دارم و تمام سرمايه‌ام براى ادامه زندگى، جمله‌اى بيش نبود؛ «مردم چه مى‌گويند؟!» مردمى كه عمرى نگران حرف‌هايشان بودم، حالا حتى لحظه‌اى هم نگران من نيستند!!! كسانى كه براى خودشان زندگى مى‌كنند، از فرصت يکباره زندگیشان نهايت بهره و لذت را برده‌اند بیایید مردم نباشیم @gholch🌹
کوتاه ترین داستانی که توسط سعدی گفته شد بعنوان یکی از غمگین ترین بیت های دنیا در جهان ثبت شد: 🥀شخصی همه شب بر سر بیمار گریست 🥀چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست...😔 eitaa.com/joinchat/4269735940C92ac014dc5
امروز هم به پایان رسید الهی اگر بد بودیم یاریمان کن تا فردایی بهتر داشته باشیم خدایا به حق مهربانیت نگذار کسی با نا امیدی و ناراحتی شب خود را به صبح برساند @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁شب را بدون 💫افسوس امروز رفته 🍂بدون آهِ گذشته تمام کن 💫به فردا فکر کن که 🍁روزِ دیگری است 💫دنیاتون بدون غم 🍂فرداتون مملو ازخبرهای خوش شبتون بخیر 💫🍂 @gholch 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 دفتر‌ صبح، از سطری شروع می‌شود كه بنام بزرگ تو تكيه كرده است به نام زیبای تو ای خـدای صبح ای خـدای روشنی ای خـدای زندگی هر صبح، آغازی است برای رسیدن به تو ‌ @gholch🌹
. 🌱 ☀️ هر صبح با یک هدف بیدار شو تصمیم بگیر که بهترین باشی، بهترینِ خودت. بزرگترین رقیب امروزت، دیروزِ خودته پس سعی کن بهتر از دیروزت باشی، 🌤 @gholch🌹