. 🌱
چرخش و #تغییرِ
سـا؏ت هم
بہ دردِ این دلِ
#تـنگــــمـ نخورد🚶🏻♂✋🏻
سا؏ت #دل
روے آن سا؏ت ڪہ رفتے
همچُنان خوابیده است
#حاج_قاسم ❤️
@gholch🌹
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🌱
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 💚
#اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک
@gholch🌹
. 🌱
دنیا اونقدر بزرگه ڪه هر ڪسی واسه خودش یه جایی داره؛
پس سعی ڪنید به جای اینڪه جای ڪسی رو بگیرید جای خودتون رو پیدا ڪنید...
#چارلی_چاپلین
@gholch 🌹
. 🌱
"جمعه" یعنی🍃
"عطر نرگس"در هوا سر میکشد..🌸
"جمعه" یعنی
*قلب عاشق*
سوی او پر میکشد...
"جمعه" یعنی
*روشن از رویش*
بگردد این جهان...
"جمعه" یعنی🍃
"انتظار مهدی صاحب زمان"🌸
*سلامتی آقا امام زمان صلوات*
@gholch 🌹
. 🌱
«إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»
بی تردید خداوند نیرومند و توانایِ شکست ناپذیر است✨ - حج/۷۴
زندگیت رو تماماً به #خدا بسپار و اطمینان داشته باش تا اون هست، همه ترسهایِ دنیا خنده داره..💛
_#آیه_ارامش🦋
@gholch 🌹
. 🌱
سرچشمه خیلی از
فساد ها بیکاری است؛
شیطان برای دست های بیکار کار پیدا می کند
@gholch🌹
🍁
سه برادر مردی را نزد حضرت علی (ع)آوردند
@gholch 🌹
و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.
امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم.
يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد،
من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.
امام علی (ع)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته
اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.
اميرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی تو را ضمانت مي کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و(بااشاره به ابوذر) گفت اين مرد.
اميرالمومنين (ع) فرمودند: ای ابوذر آيا اين مرد راضمانت مي کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله
اميرالمومنين فرمود:
تو او را نمي شناسی اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.
آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (ع) آمد
وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی.
امام علی (ع) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟
آن مرد گفت: ترسيدم که وفای به عهد از بين مردم برود.
اميرالمومنين(ع) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
ابوذر گفت: ترسيدم که خیر رسانی و خوبی از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (ع) فرمود: چرا؟
گفتند: مي ترسيم که بخشش و گذشت از بين مردم برود.
و اما من
اين پيام را برای شما فرستادم تا دعوت به خير از ميان مردم نرود.
حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا نشر و پخش فضایل مولای مان از میان ما نرود.
@gholch 👈🌹🍃