eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
۱_شجاعت و دلاوری كه در كربلا زيباترين چهره خويش را نماياند. ۲_ادب و متانت و عزت نفس كه در زندگانی ۳۴ ساله عباس ابن علی به وضوح ديده مي‌شود ۳_هنر و ادبيات كه‌ام البنين از «دایی» خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس عليه السلام از مادر اديبه خود [البته شاعران ديگری در اين خاندان می زيسته اند. ]
۴_ ايثارگری و احترام به حقوق ديگران كه نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد ۵_وفا و پايبندی به تعهدات......
مراسم خواستگاری ازحضرت ‌ام البنين«سلام الله علیها»👇👇👇 حضرت علي عليه السلام پس از اينكه فاطمه كلابيه را تاييد كرد وپسنديد عقيل برادرش ،،براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه آمد و حُزام«پدر ام البنین» كه بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي كاملي از او كرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی كرد.
سنت و رسم عرب اين بود كه تا سه روز از ميهمان پذيرایی می كردند و روز سوم حاجت او را می پرسيدند و از علت آمدنش سؤال مي‌كردند و خانواده‌ام البنين كه خارج از مدينه زندگي مي‌كردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه«نام اصلی ام البنین فاطمه هست» آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي ابن ابيطالب . حُزام كه هرگز پيش بينی چنين پيشنهادي را نمي كرد، حيرت زده ماند.
حُزام با كمال صداقت و راستگويي گفت: بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يك زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يك زن كه فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج كند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند. »
عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت: اميرالمؤمنين علی «علیه السلام »از آنچه تو مي‌گويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد. پدر‌ام البنين كه نميدانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل«مادر ام البنین»، و خود دختر سؤال كند و به او گفت: «زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر مي‌دانند.
سخنان اين دو بزرگوار، عقيل و حُزام، به پايان رسيد و حُزام به سوي دختر بافضيلت خود،‌ام البنين آمد براي شنيدن پاسخ نهايي از وي... وقتي پدر‌ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهاي‌ام البنين را شانه مي‌زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن ميگويد...
خواب‌ام البنين يك شب قبل از خواستگاری...👇👇 در روز خواستگاری ام البنين در حالی كه مادرش موهاي او را شانه مي‌كرد خوابي را كه شب گذشته ديده بود براي مادر تعريف مي‌كرد و خواستار تعبير آن بود؛ او گفت «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه‌هاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مي‌درخشيدند و من به آن‌ها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي‌كردم.
در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي‌شد كه چشمها را خيره مي‌كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي‌شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت:
بشراكِ فاطمةُ بسادة الغُرَر * ثلاثة انجم و الزاهر القمر ابوهم سيّد في الخلق قاطبة * بعد الرسول كذا قد جاء في الخبر یعنی«فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است. »
پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي‌ترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟! مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم به زودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي‌كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب ۴ فرزند مي‌شوي كه اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است «یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله» وسه تاي ديگر چونان ستارگانند«یعنی عثمان،عبدالله،جعفر» »
منبع: کتاب مولد عباس ابن علی علیه السلام نوشته:محمدعلي الناصري،  صفحه۳۶_۳۸ وكتاب مادر مهتاب والسلام...