فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌱
لقمان حکیم گفت:
من سیصد سال با
داروهای مختلف،
مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی
به این نتیجه رسیدم که
هیچ دارویی بهتر از محبت نیست.
کسی از او پرسید:
و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت:
مقدار دارو را افزایش بده.
@gholch🌹
. 🌱
محال است، بارانی از محبت
به کـسی هـدیه کــنی و
دستهای خودت خیس نشود!
@gholch🌹
. 🌱
بیچاره کبریت کوچک ....
آتش از سرش شروع شد ولی ،
برجانش افتاد ....!
👈 مراقب افکارت باش
@gholch🌹
خانواده آسمانی ۲۲.mp3
11.52M
#خانواده_آسمانی ۲۲
✦ رحمت خداوند زمانی بر انسان کامل شد که او را " برترین مخلوقات " قرار داد.
و به واسطه این رحمت عظیم از او یک طلب دارد؛
آن طلب چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_انصاریان
@gholch🌹
📚حکایت دو برادر عابد و طلا فروش
@gholch 🌹
میگویند که دو برادر بودند که پس از مرگ پدر، یکی جای پدر به زرگری نشست و دیگری برای اینکه از شر وسوسه های شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفت و غار نشین گردید.
روزی قافله ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.
منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را می دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.
چون برادر غار نشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود.
در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش بازوبندی از طلا را روی بازوی لخت زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
چون زرگر این را می بیند میگوید:
«ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان و لمس آنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند...»
و شعری از استاد سخن سعدی:
شنیدم زاهدی در کوهساری
قناعت کرده از مردم به غاری
بدو گفتم چرا در شهر نائی
که از آزار غربت وا رهائی
بگفت آنجا پریرویان نغزند
چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند
@gholch 🌹
#کانال_گلچین_شده_ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلانہ✨
آقاجون!یا صاحبالزمان!
تو مشایه،
حرم آقا امیرالمومنین🍃
کاظمین و سامرا💚
زیر قبه جدتون حسین"علیهالسلام"
و
رو به ضریح عموتون عباس
به یاد ماهم باشیڹ...
اباصالحهرکجارفتی
یاد ماهم باش(:
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💕
@gholch🌹
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💓 #برڪات_ذڪــر_صلوات
کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار
در جــهان حرکت میکنند و هنگامی
که به جلسه ذکر و #صلوات میرسند
به یکدیگر میگـــــویند فـرود آییم...
زمانی که پیاده میشـوند اهل جلسه
را هنگام دعا باذکر آمین یاری کرده
و نیز اهل جلسه را هــــنگام #صلوات
کمک و هـمراهی می کنند و در پایان
به یکدیگر میگـویند «خوشا به حال
افـــراد این جلسه که خـــــدا آنان را
آمـــــرزید.»
📚 آثار و برکات صلوات ص ۳۷
@gholch🌹
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
💓 #برڪات_ذڪــر_صلوات کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار در جــهان حرکت میکنند و هنگامی که به جلسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
@gholch🌹