eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
11.1هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح حاج حسن خلج و قصه گنهکاری که فوت کرد و امام حسین (ع) برگردوندش!😭 💯 🕌 @karbalaye_3 🏴
قبول باشه عزاداری های شما منتظران ظهور
تاحالا پشه نیش تون زده؟؟؟؟ حتما میگید: خب معلومه که آره حالا بگید: تا حالا پلنگ یا فیل دنبالتون کرده؟ خیلی بعیده! درسته؟؟
میدونید: ما بیشترین ضربه هارو از کوچکترین مسائل میخوریم!😢
همین عیب هاییی که فکر میکنیم کوچیک هستن و مهم نیست مثل....👇👇👇 ➖زود عصبی شدن ➖پرتوقع بودن ➖حسادت ➖تکبر ➖ترس ➖مال دوستی
شاید اینا بنظر خودمون یک سرس عیب های درونی هستند ..که خیلی مهم نیستن اما اگر خوب دقت کنیم میبینیم ما تو زندگی هر ضربه ای میخوریم بخاطر همین خصلت هاست!....
اونایی که امام حسین رو دوست داشتن اما جزء خاذلین شدن یعنی نیومدن کربلا کمک آقا.... و حتی بعضی هاشون با حضرت تا کربلا هم بودن اما وقتی دیدن خطر تو راهه ،برگشتند..... هرکدومشون بنظر خودشون یه عیب کوچیک داشتن دقیقا مثل من و شما اگر به فکر خودسازی نباشبم و برای همین عیوب به نظر کوچک کاری نکنیم .... یاد این جمله استاد صفایی افتادم ..همه ی ما فرعونیم ..مصر های ما کوچک است
پناه بر خدا بیایید همگی تو وجود خودمون به این سوال جواب بدبم ....👇👇 عیبِ کوچیک ما چیه؟⁉️ چی قراره مارو گرفتار کنه؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🤲
به محضر مبارک ائمه اطهار علیهم السلام ...صلواتی هدیه کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
#سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 3) #قسمت_سوم ✅صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه
ارواح در عالم برزخ (قسمت4) آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! دنیا شما را بازی ندهد، چنانکه مرا به بازی گرفت» 🌀مرا مجبور کردید به جمع آوری اموالی که لذتش برای شما و مسئولیتش با من است... ◾️چند نفر جنازه‌ام را از تابوت بیرون آورده و چنان با سر وارد بر گور کردند که از شدت ترس و اضطراب گمان کردم از آسمان به زمین افتاده‌ام... 🍀در این حال شخصی نزدیک جسدم آمد و مرا به اسم صدا زد؛ خود را نزدیک او رساندم و خوب به حرف‌هایش گوش دادم. او در حال خواندن تلقین بود. هر چه می‌گفت می‌شنیدم و بلافاصله، همراه با او تکرار می‌کردم؛ چقدر خوب آرام و زیبا تلفظ می‌کرد. 🍃 چیزی نگذشت که شروع به چیدن سنگ در اطراف لحد کردند، از اینکه جسدم را زندانی خاک می‌ساختند سخت ناراحت بودم. 🍂با خود اندیشیدم بهتر است به کناری بروم و با جسد داخل گور نشوم اما به واسطه شدت علاقه‌ای که داشتم، خود را کنار جنازه رساندم.در یک چشم بر هم زدن، خروارها خاک بر روی جسدم ریختند... ♻️جمعیت متفرق شدند و فقط تعداد انگشت شماری از نزدیکانم باقی ماندند؛ اماچندی نگذشت که همگان تنها رهایم کردند و رفتند -اصلاً باورم نمی‌شد چقدر نامهربان بودند.. 🔘پس از این همه ناله و فغان به خود آمدم و دیدم انچه برایم باقی مانده است: قبری است بس تاریک، وحشت‌زا، غم آور و هول انگیز، ترسی شفاف وجودم را فرا گرفت. 🔸با خود اندیشیدم: هر چه غم است در دل انسان خاکی، و هرچه اضطراب است در دنیا گویی در قلب من ریخته‌اند. غم و وحشتی که شاید اندکی از آن می‌توانست بدن انسان خاکی را منهدم کند... 🔵از ان همه فشار روحی گریه‌ام گرفت و ساعت‌ها اشک ریختم. به فکر اعمال خویش افتادم و آنگاه که پی به نقصان اعمال خود بردم، آرزو کردم: ای کاش من هم همراه جمعیت باز میگشتم اما افسوس که دیگر دیر بود... 💥در همین افکار غوطه‌ور بودم که به ناگاه، از سمت چپ قبر، صدایی برخاست که می‌گفت: بی جهت آرزوی بازگشت نکن، پرونده عمل تو بسته شده! ✨ از شنیدن صدا در آن تاریکی وحشت کردم، گویا کسی وارد قبر شده بود. با لرزشی که در صدایم بود پرسیدم: تو کیستی؟ پاسخ داد: من «رومان» یکی از فرشته‌های الهی هستم. 🍃گفتم: گمان می‌کنم، متوجه آنچه در ذهن من گذشت شدی؟ گفت: آری؟ گفتم: قسم یاد می‌کنم که اگر اجازه دهید به آن دیار برگردم، هرگز معصیت خدا نکنم و در طلب رضایت او بکوشم.... گفت: این را تو می‌گویی، اما بدان حقیقت غیر از آرزوی توست؛ از این پس تا قیام قیامت باید در برزخ بمانی.. ✏ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
#سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت4) #قسمت_چهار آنگاه رو کردم به اهل و عیالم و گفتم: «ای عزیزان من! د
_ ارواح_ در_ عالم_برزخ (قسمت5) 🍀از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. ترس و اضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد. نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند (نهج البلاغه/ خ108) که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی. 🔅پس از لحظه ای سکوت، بدین گونه سخنش را دامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید. 🌀اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. 😔خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🔻روز قیامت همه مردم، چه مومن و چه کافر بایستی از پلی بگذرند به نام پل «صراط» که بر روی دوزخ قرار گرفته است. هر کس بتواند، به سلامت از پل عبور کند وارد بر بهشت خواهد شد. وگرنه با کوچکترین لغزشی به قعر جهنم فرو خواهند غلطید 🔹حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟ صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: روز قیامت همه مردم، چه مومن و چه کافر بایستی از پلی بگذرند به نام پل «صراط» که بر روی دوزخ قرار گرفته است. (نهج البلاغه/ خ83 و بحارالانوار/ ج8 ب22) هر کس بتواند، به سلامت از پل عبور کند وارد بر بهشت خواهد شد. وگر نه با کوچکترین لغزشی به قعر جهنم فرو خواهند غلطید. در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است و هرگز قابل قیاس با آن رستاخیز عظیم نیست، بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند. کمی فکر کردم و گفتم: چاره ای نیست... حرکت کنیم به امید خدا. 🚶‍♂به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و به راه خود ادامه داد و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن، زیرا هر چه زودتر برویم، زودتر خلاصی خواهیم یافت. گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد. از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین.   یک ضربه☄ همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم. دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند. (بحارالانوار/ ج6 ب7و8 و ج5 ص143) 🙍‍♂با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند. فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. (بحارالانوار/ ج6 ب7) از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید. ✏️ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ده جمله کوتاه و تاثیر گذار از استاد الهی_قمشه_ای 1-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید..قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید...🍃🌸 ۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد...🍃🌸 ۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛شمع های افتاده خاموش می شوند...🍃🌸 ۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد؛دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد... 🍃🌸 ۵- هیچ کدام از ما با "ای کاش”، به جایی نرسیده‌ایم... 🍃🌸 ۶- "زمان” وفاداریه آدما رو ثابت میکنه نه "زبان” ...🍃🌸 ۷- همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …🍃🌸 ۸- خودبینی، دیدن خود نیست،خودبینی، ندیدن دیگران است... 🍃🌸 ۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند !🍃🌸 ۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز بدار🍃🌸 @gholch🌹
دراین شب تورابه مهربانیت قسم دلهای گرفته‌راشاد دستهای نیازمندرابی‌نیازگردان وقلبی‌نورانی،تنی‌سالم زندگی‌ آرام‌ و خیالی‌ راحت نصیب دوستانم بگردان آمین. 🌙شبتون درگیر آرامش @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🥀🕊 به دنبالِ دعا بودم برایت که شد یک بیتِ پُر احساس پیدا الهی نامِ تو باشد یکی از " چهل " تا در قنوتِ " وِترِ " مولا...!! 🤲 سلااااااام سحرتون مملو از عطر دعا و مناجات نماز شب را به نیت فرج مولا صاحب الزمان عج بخوانیم 🤲 🕊🥀🕊
نیایش🌸🍃 🌸الهی،جزاین خانه،مرا نیست پناهی ✨از کوی تو بیرون نشود پای خیالم 🌸نکند فرق به حالم ✨چه برانی 🌸چه بخوانی ✨چه به اوجم برسانی 🌸چه به خاکم بکشانی ✨نه من آنم که برنجم 🌸نه تو آنی که برانی ✨نه من آنم که 🌸ز فیض نگهت چشم بپوشم ✨نه تو آنی که 🌸گدا را ننوازی به نگاهی ✨در اگر باز نگردد 🌸نروم باز بجایی ✨پشت دیوار نشینم 🌸چو گدا بر سر راهی ✨کس به غیر از تو نخواهم 🌸چه بخواهی ✨چه نخواهی 🌸باز کن در ✨که جز این خانه مرانیست پناهی
🌸الهی چون حاضری چه جویم 🌸و چـون نـاظـری چـه گـویـم 🌸الهی از من دعایی و از تو نگاهی نماز را دریابیم 🤲
❣ 『 انقدنشین‌به‌تماشـاۍموفقـیٺ‌افـرادِدیگه، وقتشـھ‌خودٺ‌شروع‌کنـے، تـٰابقیه‌موفقیت‌ توروتماشــا‌کنن‌رفیق🌧! @gholch🌹
امام علی (علیه‌السلام) : 💐 چهار‌چيز است كه به هركه داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده : 🔅 راستگــــويــــى، 🔅 امــــانتـــــدارى، 🔅 حــــلال خـــــورى، 🔅 و خـوش اخـلاقـى... 📚 غررالحكم، ح۲۱۴۲ 💐 بـه خدا سـوگند، بنده بـا تقوايى را نمى‌شناسم كه تقوايش او را سود دهد مگر آن كه زبانش را نگه دارد... 📚 خطبه ۱۷۶ @gholch🌹
ـ✨﷽✨ـ السلام علیکم یا اهل بیت النّبوّة ✍ "هشام بن اسماعیل" والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم، مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم، زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم، انتقامش سخت خواهد بود." روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: "مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم." هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند، رنگ در چهره هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند، سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: "اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم." هشام فریاد زد : {اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ} {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.} بعد از این رفتار امام سجاد (ع)، مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. 📚 تاریخ طبری ، جلد ۶ ، صفحه ۵۲۶ 📚 شرح الأخبار،  جلد ۳ ، صفحه ۲۶۰ @gholch🌹🏴
دو عالم را به یک بار از دل تنگ برون کردیم تا جای تو باشد 🍀🍀🍀
: حسین علیه السلام آمد تا کجی های یزید را بزداید او برای راه افتاد و به خاطر قد بر افراشت .حسین علیه السلام آمد تا از ستم جلوگیر باشد آمد تا کاخ ستم را واژگون کند.او در این راه 🚩قیام کرد و سکوت را نخواست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش انیمیشن از تلویزیون 🔹فصل نخست مجموعه انیمیشن سلام بر ابراهیم از امشب ساعت ۲۰:۲۰ از شبکه سه سیما پخش می‌شود. 🔹برای اولین بار است که یک انیمیشن در این ساعت از پخش شبکه سه رو آنتن می‌رود. 🔹مرکز صبای صداوسیما با حمایت از زیرساخت‌های مرکز متنای فضای مجازی بسیج و بهره از دانش فنی متخصصان بسیجی این اثر متفاوت و باکیفیت را تولید کرده است. @gholch🌹