eitaa logo
خانم غلامی (آموزگارهمراه،،فرهنگی،قرانی،مسابقات،،،،،)
215 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
883 ویدیو
66 فایل
#قرآن #حدیث #فرهنگی #مسابقات #مهدامین #کودکانه #دلنوشته #احکام #مشاوره #پرسش_پاسخ #پاسخ_به_شبهات #عقیدتي #تبليغ دانش اموزي #كودك ونوجوان #مشاوره #تبليغ چهره به چهره #قصه گویی #حضور_سبز_شما_زینت_بخش_کانال_ماست ارتباط با مدیر @reyhanatolnabi48427
مشاهده در ایتا
دانلود
من‌یڪ‌بسیجۍام🌱 ما‌بچه‌بسیجی‌های‌ڪوچه‌باغ‌انقلابیم.. چون به پای انقلاب همیشه دویده ایم نه‌چمرانها‌ر‌ادیده‌ایم ! و‌نه‌پای‌درس‌مطهری‌‌ها‌نشسته‌ایم ! نه‌باهمتها‌بی‌خوابی‌ڪشیده‌ایم ! و‌نه‌باآوینی‌ها‌در‌بیابانهای‌شلمچه‌و‌طلائیه‌قدم‌زده‌ایم.. ! بلندهمتیم و خواسته هامون بزرگه به پای اعتلای کشور.... افتخارمون همون کارت بسیجیه که توی جیبمونه و به این بسیجی بودن که امر واجب و ضروریه افتخار میکنیم ما‌‌ستم‌شاه‌پهلوی‌را‌در‌ڪ‌نڪرده‌ایم و‌معنی‌حضور‌بیگانگان‌را‌نچشیده‌ایم.. اما‌باز‌هم‌پای‌این‌انقلاب‌و‌آرمانهایش‌مانده‌ایم.. به قول رهبر دلبرانمون :تفکرمون اینه که دنیا رو باید آباد کنیم ولی خودمون اهل دنیا و دنیاگرا نیستیم و‌با‌حججی‌هامون‌سَر‌می‌دهیم با‌سیاهڪالی‌ها‌از‌عاشقانه‌هایمان‌‌دست‌می‌کشیم وبا‌بَلباسی‌ها‌از‌ڪودڪانمان‌می‌گذریم‌و‌می‌رویم.. به قول سردار دلهامون حاج قاسم :بسیج تمام صنوف و مشاغل و سنین رو در خودش جای داده و پذیرای همه هست .... آری! ما‌پیرو‌خط‌رهبریم‌ پای‌آرمانهایمان‌تاظهور‌ حضرت‌موعود(؏جل‌الله)❤️🍃 خواهیم‌ماند..! ان شاءالله خانم فلاح🌹6⃣1⃣
🌺 به نام بسیج وبسیجی که هردو مظهرمدرسه ی عشقند🌺 بسیجی یعنی عشق یعنی نماد غیرت .یعنی سمبل تعصب وپاسدارمکتب . بسیجی یعنی سروقامتی که سرو در توصیف عظمتش خمیده است.غیرت مندی که کوه ازهیبت غیرتش فروریخته است بسیجی کسی است که خالصانه جان درکف مینهد وزندگیش را خالصانه وعاشقانه در طبق اخلاص میگذارد. بهاره مطلبی7⃣1⃣
AUD-20201122-WA0010.opus
113.5K
دکلمه خوانی هفته بسیج توسط دختر نازنین و گلمون فاطمه خانم لطفی ۷ساله🌹9⃣1⃣
(بسم الله الرحمن الرحیم ) (قسمت ششم ) 🔴زیرچشمی به جوان زیبارویی که درکنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشنا است. یکباره یادم آمد. 🔶️حدود۲۵ سال پیش...شب قبل از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزرائیل 🔹️باادب سلام کردم.حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند :برویم؟ با تعجب گفتم :کجا؟ 🛑بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکترجراح ماسک روی صورتش را درآورد وبه اعضای تیم جراحی گفت:دیگه فایده نداره. مریض از دست رفت...بعد گفت :خسته نباشید.شما تلاش خودتون رو کردید، اما بیمار نتونست تحمل کنه. 🟨یکی از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بیارید...نگاهی به دستگاه ها ومانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم: حتی می فهمیدم که درفکرش چه می گذرد، من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می فهمیدم. ☑همان لحظه به بیرون اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را میدیدم برادرم با یک تسبیح در دست، نشسته بود وذکر می گفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری می گفت: خداکند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد وسومی هم درراه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 ⠀ ⠀⠀ ⠀ ╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮ @gholmi48427 ╰═⊰🍂🌺🌸🍂
⠀ ⠀⠀ ⠀ ╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮ @gholmi48427 ╰═⊰🍂🌺🌸🍂 1⃣2⃣
شهید غیرت: 📣📣 فراخوان شرکت در پویش 📣📣 "حرف دل با شهید غیرت" در موضوعات: دلنوشته به شهید، خاطره گویی از شهید، تحسین اقدام شجاعانه شهید، کلامی با مادر، همسر و فرزندان شهید و موضوع آزاد (شهدای آمر به معروف) آثار خود را بصورت: فیلم (ضبط فیلم با گوشی، ویرایش و ادیت آزاد، استفاده و ارسال فیلمهای موجود و ...) صوت (ساده، پادکست، دکلمه و ...) دلنوشته (تایپ، دستی) همراه با نام و نام‌خانوادگی و شماره تماس از طریق یکی از راه‌های زیر ارسال کنید. در فضای مجازی از طریق اینستاگرام و تلگرام و ایتا و سروش و روبیکا از طریق نام کاربری زیر 🆔Shahidegheyrat و از طریق شماره واتساپ زیر WhatsApp : 09196536173 و بصورت حضوری در مراکز منتخب (مزار شهدای گمنام) همراه با تقدیر و اهدا جایزه به برگزیدگان و شرکت کنندگان مهلت ارسال آثار تا جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹ 🌹@shahidegheyrat🌹
دراین خلاصه داستان این است که یکی ازمدافعان حرم تواتاق عمل زیرعمل جراحی سه دقیقه علایم حیاتیش میره باشوک برمیگرده ولی تواون مدت زمان میره اون دنیاوبعدازسه دقیقه دوباره برمیگرده به دنیا،صحنه هاوحسابرسی هایی که اون دنیارودیده تعریف میکنه تواین کتاب؛وقتی بهوش میادتمامی اتفاقات وجزئیات آن چندلحظه حتی صحبت های پزشکان وپرستاران رادراتاق عمل رامیداندوهنگام این تجربه نزدیک به مرگ توانسته به صورت شفافی اطراف خودرامشاهده کند.یعنی دراول دوران کودکیش توضیح داده که درخانواده ای مذهبی به دنیاآمده وباچنان عقایدی رشدکرده وقتی۱۷ساله بوده بارهاازعزرائیل میخواسته که پیش ازآلوده شدن به گناهان این دنیاجانش روبگیره تااینکه یک شب ایشون رودرخواب باظاهری بسیارزیباملاقات میکنه که به اومیگه هنوززمان مرگش فرانرسیده است وهمیشه آرزوی شهادت داشته. فردای آنروزیه تصادفی شدیدی میکنه که تعبیرهمان خواب اوست زیراهم درخواب وهم درلحظه بیداری وهم بعدازتصادف نیمه چپ بدنش دردشدیدی داشته است وبعدهابه سپاه پاسداران می پیونددوسالهامشغول به کاربوده،درآن عملیات چشمانش آسیب میبیندکه تاسه سال باوجود مراجعه به دکترهای مختلف درمان نمیشه تااینکه یکروزمتوجه میشه غده ای درپشت چشمانش قرارداردکه به چشم فشارمی آورد اماچون این غده به مغزچسبیده امکان موفقیت عمل کم بوده وممکنه بینایی خودراازدست داده ویاآسیب مغزی جدی ببیندبااصرارخوداوعمل صورت گرفته و۶ساعت به طول می انجامد.وپزشکان موفق به احیای اومیشوند. تلخیص کتاب کاری از فهیمه خالقی 1⃣
داستان این کتاب درباره‌ خاطرات یکی از مدافعان حرم است که در طول عمل جراحی برای چند لحظه‌ای از دنیا رفته و سپس با شوک قلبی احیا می‌گردد. داستان بر محور تجربیات، دیده‌ها و شنیده‌های او در این چند لحظه است که به برزخ می‌رود. داستان از دوران نوجوانی او آغاز شده، پسری مذهبی در خانواده‌ای مذهبی که بیشتر زمان خود را در هیئت و مسجد می‌گذراند. در هفده سالگی از خدا آرزوی مرگ می‌کند تا پیش از آلوده شدن به گناه، پاک از این دنیا برود، اما شبی عزرائیل به خواب او آمده و می‌گوید که زمان مرگش فرا نرسیده است. سالها از آن زمان می‌گذرد و او حالا در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به کار است. در سال ۱۳۹۰ برای ماموریتی به شمال غرب کشور اعزام شده و در آنجا چشمانش آسیب می‌بینند، به نحوی که هیچ معالجه‌ای کارساز نشده و پس از گذشت سه سال در نهایت متوجه می‌شوند که غده‌ای در پشت چشم و چسبیده به مغز وجود دارد. عملی بسیار سخت با درصد موفقیت کم تنها گزینه اوست. در طول عمل، ناگهان احساس سبکی و آرامش می‌کند و از جسم خود خارج می‌شود. در آن شرایط می‌تواند افکار و نیت درونی افراد را بشنود و آدمها را حتی از پشت دیوار ببیند. عزرائیلکه سالها پیش به خواب او آمده بود، ظاهر می‌شود و همراه با دیگر بستگان و آشنایان مرحومش، او را تا بیابان برزخ همراهی می‌کنند. در آنجا کتاب اعمالش را به دستش می‌دهند. کتابی که در هر صفحه آن از آغاز زندگیش، تمامی اعمال، نیات، و رفتارها حتی کوچکترینشان با جزئیات دقیق ثبت شده‌اند. در ابتدا از حجم اعمال‌های مثبت خود خوشحال می‌شود اما به تدریج هر چه جلوتر می‌رود متوجه می‌شود که بسیاری از اعمال خوب خود را در ازای گناهان کوچکی چون غیبت، تمسخر، یا نیات ناخالص از دست می‌دهد. در هر فصل به تفکیک به یکی از مسائل اشاره می‌کند مثلا فصلی به حق‌الناس و حق‌النفس، فصلی دیگر به دستگیری، گذشت و… اختصاص دارد. در آخر از حجم خالی کارنامه اعمالش کلافه شده و از حضرت زهرا درخواست شفاعت می‌کند، تا باز هم به زندگی بازگشته و اعمالی نیک و خداپسندانه انجام دهد. حضرت زهرا دعایش را مستجاب کرده و او باز هم به صورت ناگهانی احساس می‌کند که زیرپایش خالی شده و در حال سقوط است. به اتاق عمل بازمیگردد و متوجه می‌شود که پزشکان توانسته‌اند از طریق احیای قلبی او را بازگردانند. پس از آنکه به هوش می‌آید تا مدتها اثرات آن تجربه مانند دیدن طینت واقعی آدمها و یا شنیدن ناله‌های دردناک در قبرستان باقی مانده و او را آزرده می‌سازند. از طرف دیگر در آن سفر، او بسیاری از افرادی را که هنوز زنده بودند مشاهده کرده و از آینده آنها باخبر می‌شود. هر دو این مسائل در عین آنکه زندگی‌اش را سخت می‌سازند و موجب آزردگی او می‌شوند، برایش همچون یادآوری می‌مانند که آن تجربه را هرگز فراموش نکرده و در راستای بهبود زندگیش بکوشد. مطهره اکبری2⃣