eitaa logo
خانم غلامی (آموزگارهمراه،،فرهنگی،قرانی،مسابقات،،،،،)
213 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
883 ویدیو
66 فایل
#قرآن #حدیث #فرهنگی #مسابقات #مهدامین #کودکانه #دلنوشته #احکام #مشاوره #پرسش_پاسخ #پاسخ_به_شبهات #عقیدتي #تبليغ دانش اموزي #كودك ونوجوان #مشاوره #تبليغ چهره به چهره #قصه گویی #حضور_سبز_شما_زینت_بخش_کانال_ماست ارتباط با مدیر @reyhanatolnabi48427
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷جشنواره استعداد های ناب🇮🇷 🌹 نازنین زهرا سادات میر کریمی🌹 ۸ساله ازیزد 🌟طراحی و نقاشی_نوجوانان🌟 دوستان خود را به جمع استعداد های ناب دعوت کنید🔰🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/2993422383C30a7441af3
۲۴ تیر ۱۳۹۹
فاطمه سادات موسوی 😍😍😍😍😍 استان یزد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
به فکر سلامتی خود و خانواده و جامعه پویش ماسک سید محمد موسوی از استان یزد ما کرونا را شکست می دهیم @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
من ماسک رابرای سلامتی خودم وهمشهریانم میزنم به یاری خدا کرونا را شکست می دهیم خانم طاهری 🌹🌹🌹🌹🌹 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواهر خوبم فروغ کهکی طاهری 😍😍😍😍 احسنت به خانم طاهری فعال و کوشا 🌹🌹🌹🌹🌹 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
ماسک میزنم واسه سلامتی خودم مامان وبابا و عروسکم 😍😍😍👏👏👏👏 استان یزد 🌹🌹🌹🌹🌹 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
من فقط ۱۳ سالم بود که باهش آشنا شدم. پنج شنبه بودو با مامان رفته بودیم خونه دوست مامانم ... منم مشغول بازی با رها تو اتاقش بودم که گلای ریز سرخش نگاه منو بسمتش جلب کرد ... رها که متوجه تغییر حالت من شده بود در حالی که لبخند میزد از اتاق خارج شد. همانطور که نگاهم بهش خیره شده بود جلو رفتم و آرام اونو برداشتم و به خودم نزدیک کردم. بوی خوش عطر یاس و مریم تمام وجودم رو سرمست کرد، لحظاتی چشمانم رو بستم و خودم رو در باغی پرگل که حاله ای نورانی احاطه ام کرده تصور کردم؛ چه حس زیبا و آرامش بخشی..... ناگهان با صدای رها به خودم اومدم -وای ترنم ، چه زیبا شدی! خیلی بهت میاد. نگاهم به آینه افتاد ، چادر سفید با گلهای ریز سرخ.... -ببخشید نمی خواستم سرم کنم فقط... هنوز حرفم تموم نشده بود که رها دستم رو گرفت . -این همون چادر نمازی هست که اون روز تعریفش رو کردم؛ هدیه مادربزرگم برام خیلی با ارزشه اما دوست دارم به تو هدیه کنم.... وقت برگشت تمام فکرم درگیر رها و هدیش بود، رها مثل من مانتویی بود اما حجابش رو رعایت میکرد و نمازش رو کامل میخوند. پدر و مادر من هم نماز میخوندن اما به من اصراری نداشتن و البته من هم تمایل نشون نمیدادم و حجابم هم که تعریفی نداشت. شب بعد شام سریع به اتاقم رفتم ، هیجان خاصی داشتم .چادر نماز رو از کیفم خارج کردم و جلوی آینه سرم کردم. به نظرم از همیشه بهتر میومدم ، محو تماشای خودم ، چادر رو بالا وپایین میکردم که با صدای در و ورود مادرم شوکه شدم. مادرم با تعجب نگاهم میکرد... -این ..این..هدیه رها هست فقط میخواستم... -خیلی زیبا شدی دخترم، چه قدر بهت میاد. سرم رو پایین انداختم و شکسته شکسته گفتم: -آ...خب...یعنی...دوست دارم نماز بخونم. روز بعد هنگام رفتن به حرم چادر نماز رو برداشتم ، مردد بودم که از خونه سرم کنم یا نه؟ -آخه منو چادر...!! اونم چادر رنگی نماز!! نه اصلا روم نمیشه ....البته میدونم اگه بخوام نمازم رو صحیح بجا بیارم مسلما قبلش باید حجابم رو درست کنم.... به هر حال چادر رو تو کیفم گذاشتم و روسریم رو از همیشه بهتر سرم کردم . توی یکی از صحن های حرم محو دیدن بچه هایی با سن وسال کمتر از خودم بودم که بعضا چادر مشکی زیبایی به سر داشتن که چون صدفی گوهروجودشون رو دربرگرفته بود . در همون حین خانمی به مناسبت روز عفاف و حجاب بسته ای به من هدیه داد. بازش که کردم روسری زیبایی در اون بود که به محض خارج کردنش برگه ای بیرون افتاد که روش نوشته شده بود"بیایید با امام رضا ع عهد ببندیم که از حجاب و چادرمون که ارثیه حضرت زهرا س هست صیانت کنیم" ...... حالا پس از سالها در همان صحن در حالی که نسیم ملایمی چادر مشکیم رو چون پرچمی به آرامی به حرکت درمی آورد ، چادر نماز یادگاریم رو به دختر هفت ساله ام هدیه میکنم..... مشهد
۲۴ تیر ۱۳۹۹
نقاشی دختر گلم فاطمه جعفری 😍😍😍😍 استان یزد 👏👏👏👏 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹
عروسک با حجاب 😍😍😍😍 فاطمه جعفری 👏👏👏👏 استان یزد 😍😍😍👏👏👏 @gholmi48427
۲۴ تیر ۱۳۹۹