شیر مردی شا قاسمی6⃣1⃣
•┈••✾🌷🏴🌷✾••┈•
@gholmi48427
•┈••✾🌷🏴🌷✾••┈•
عالی عالی
حتمآ بخونین
📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
نقل شده
دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند.
پرسیدند : این مجلس متعلّق به کیست؟
گفتند : مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است.
راوی حکایت می گوید : رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه ، و در عین حال آدمی بحّاث و با اطلاع از مبانی مذهب بود ، گفت :
من می روم و با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمی روم.
گفتم : این عالم بزرگی است و از عهدۀ بحث با او بر نمی آیی.
گفت : من معتقد به مذهب حقم و حق مغلوب نمی شود.
وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب ، فضل از جا برخاست و گفت :
ایها العالم ، من برادری دارم که رافضی است (یعنی شیعه است) و من هر چه می خواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر اکرم ، افضل امّت و خلیفۀ به حق بوده قبول نمی کند و می گوید : علی بن ابیطالب ، افضل و خلیفۀ به حق است.
شما یک دلیل قاطعی به من یاد بدهید که به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم.
ابوحنیفه گفت : به برادرت بگو بهترین و روشن ترین دلیل این است که پیامبر اکرم (ص) ، همواره در میدان های جنگ ، آن دو بزرگوار ( ابوبکر و عمر) را کنارخود می نشاند و علی را مقابل نیزه و شمشیر دشمن می فرستاد ! و این نشان می دهد که آن دو نفر ، محبوب پیامبر بوده اند و چون آن حضرت می خواسته که آنها بعد از خودش جانشین باشند آنها را حفظ می کرد ! و چون علی را دوست نمی داشت ، طردش می کرد ؛ و به میدان می فرستاد تا کشته شود و این بهترین دلیل بر افضلیت ابوبکر و عمر است !
فضل گفت : بله من این را به برادرم می گویم.
ولی او از قرآن به من جواب می دهد که خداوند فرموده است :
«خداوند ، مجاهدین را بر قاعدین و نشستگان برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده است»
و به حکم این آیه ، علی چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر وعمراست که قاعد بوده اند.
ابوحنیفه گفت : به او بگو از این بهتر می خواهی که ابوبکر و عمر قبرشان کنار قبر پیامبر و چسبیده به قبر آن حضرت است ؛ در حالی که قبر علی از قبر پیامبر دور افتاده و در عراق است !
فضل گفت : بله این را هم به برادرم می گویم.
امّا او می گوید : آن ها غاصبانه در کنار پیامبر اکرم (ص) ، دفن شده اند!
برای این که خداوند فرموده است :
« ای مؤمنان بدون اذن و اجازۀ پیامبر ، داخل خانه اش نشوید…»
و می دانیم که رسول اکرم (ص) در خانۀ خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانۀ آن حضرت دفن شده اند و محل دفن ایشان غصبی است.
ابوحنیفه که از این گفتگو سخت ناراحت شده بود تأمّلی کرد و سپس با لحنی تند گفت : به این برادر خبیثت بگو آنها غاصبانه در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن نشده اند ! بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مهریه طلبکار بودند ، پدرانشان را در مهریه خودشان دفن کردند !
فضل گفت : بله من این مطلب را هم به برادرم گفته ام ، ولی او باز آیه ای برای من می خواند و می گوید : پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همسرانش بدهکار نبوده است.
برای اینکه خداوند فرموده است :
«ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم»
طبق این آیه ، پیامبر اکرم (ص) مهریۀ زن هایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زن هایش بدهکار نبوده است.
ابوحنیفه اندکی تأمّل کرد و گفت :
به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر (ص) مهریّه طلبکار نبوده اند ، اما سهم الارث که از ماتَرَک پیامبر داشته اند و ماتَرَک (یعنی آنچه پیامبر اکرم بعد از مرگش از خود باقی گذاشته) نیز همین خانه اش بوده و شرعاً سهمی هم از آن خانه به همسرانش می رسد و چون عایشه و حفصه وارث پیامبر (ص) بوده اند پدرانشان را در سهم الارث خودشان دفن کرده اند و بنابراین غصبی در کار نبوده است !
فضل گفت : بله من این را هم به برادرم گفته ام.
ولی او می گوید : شما آقایان سنّی ها مگر نمی گویید: پیامبر ارث نمی گذارد و خودتان حدیث نقل می کنید که پیامبر اکرم (ص) فرموده است :
«ما پیامبران اصلاً ارث نمی گذاریم و هر چه از ما باقی مانده صدقه است»
پس طبق گفته خودتان عایشه و حفصه سهم الارث نداشتهاند.
به همان دلیلی که شما حضرت فاطمه علیها السلام را از فدک محروم کردید و گفتید : پیامبر صلی الله علیه وآله ، ارث نمی گذارد آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند.
آیا دختر از پدر ارث نمی برد اما همسر از شوهر ارث می برد ؟!
سخن که به اینجا رسید ، ابوحنیفه حسابی از کوره در رفت و با لحنی خشم آلود فریاد کشید :
این مرد را بیرون کنید ! این خودش رافضی است و اصلاً برادر نداره
✍ منابع :
الفصول المختاره ، سيّد مرتضی ، ص74
سلام علیکم
🎁🎁🌹🌹🌹مسابقه خلاصه نویسی کتاب
✅عنوانکتاب
✅نویسنده کتاب
✅موضوع کتاب
✅رده سنی کتاب
✅روش تهیه کتاب
✅نکات کلیدی کتاب
هر نفر ۵ خلاصه از پنچکتاب به بهترین ها بهترین جوایز اهدا می شود
وصیت نامه شهید 🌹🌹🌹
✅نام شهید
✅محور شهید
✅ملیت شهید
✅قالب اثر ( فیلم صوت عکس نوشته )
✅موضوع اثر
✅عنوان اثر
جلسه فضای مجازی
با رویکرد شبکه های اجتماعی و تشکیل دسته سایبری
امروز (سه شنبه) عصر
ساعت 15:15
در مسجد الزهرا شهرک آزادگان راوند
از فعالین فضای مجازی دعوت میشود در این جلسه حضور یابند و اطلاع رسانی کنند.
🌴معرفی خطبه فدکیه:
قریب 10 15 فرسخی مدینه در نزدیکی قلعه های «خیبر»، دهکده ای آبادان بود که «فدک» نام داشت. در سال هفتم هجرت، یهودیان ساکن این دهکده با دیدن عاقبت کار قلعه های خیبر، با پیامبر آشتی کردند که نیمی از این دهکده از آن پیامبر باشد و آنان در مزرعه های خود باقی بمانند. دهکده «فدک»، با نیروی نظامی فتح نشد و به تصریح قرآن، حق و خالصه پیامبر بود و در اختیار فاطمه علیهاالسلام قرار داشت.
خداوند در این باره می فرماید: «مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی» (حشر: 7)؛ «فَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ.» (روم: 38)
سال دهم هجرت پیامبر در «حجة الوداع» در محل «جحفه» (غدیر خم) بار دیگر حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود منصوب کرد. نبی مکرّم صلی الله علیه و آله کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام را به عنوان دو ثقل در کنار هم معرفی نمود. پیامبر از سفر بازگشت و آن سال را آخرین سال حیات خود دانست. در نهایت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رحلت کرد. «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُل.» (آل عمران: 144)
پس از رحلت ایشان، بلافاصله در «سقیفه بنی ساعده»، حضرت علی علیه السلام را از مدار حکومت خارج کردند؛ همو که فرمود: «و انّه لَیعلَمُ أنّ محلّی مِنها مَحلَّ القطبِ مِن الرَّحی» و شد آنچه نباید می شد.غاصبان خلافت به درِ خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام آمدند تا از حضرت علی علیه السلام برای خلیفه بیعت بگیرند.
در دست حضرت فاطمه علیهاالسلام فقط «فدک» بود. «بلی کانت فی اَیدینا فدکٌ مِن کُلِّ ما أظلته السماءُ»؛(آری، از همه آنچه آسمان بر آن سایه انداخته است، تنها فدک در دست ما بود.) خلیفه وقت به اجتهاد خود، نظر داد: آنچه به عنوان فی ء در تصرف پیامبر بوده بیت المال مسلمانان است و باید در دست خلیفه باشد. بدین روی، عاملان حضرت فاطمه علیهاالسلام از فدک رانده شدند. حضرت فاطمه علیهاالسلام به ناچار، نزد خلیفه رفت و با او گفت وگو کرد؛ از او پرسید: پس از مرگ تو میراثت به که می رسد؟ گفت: به زن و فرزندانم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: این ملک را پیامبر به من بخشیده است. از او شاهد خواستند. ایشان حضرت علی علیه السلام و اُمّ ایمن را گواه گرفت. پذیرفته نشد و «فدک» به تصرف حکومت درآمد، در حالی که فدک به مدت سه سال ملک حضرت فاطمه علیهاالسلام بود. بعضی حتی نوشته اند: رسول خدا سندی در این موضوع نوشت و به حضرت داد.این مطلب در روایات به تصریح بیان شده اند.
فاطمه زهرا علیهاالسلام چون دریافت که خلیفه از رأی خویش برنمی گردد و آن را بر سنّت مقدّم می دارد، شکایت خود را در مسجد مطرح کرد. در آن روزگار، مسجد تنها مرکز دادخواهی بود. حضرت فاطمه علیهاالسلام می دید که حقی گرفته شده، سنّتی شکسته شده، حدیثی جعل گردیده و متواترات فراموش شده اند. او سرنوشت امّت مسلمان را به چشم خود می دید که چگونه اسلام و ارزش های آن به بوته فراموشی سپرده می شوند. پس باید اسلام و امتیازات آن را احیا می نمود و حق را بیان می داشت. او اعلام نمود که به مسجد خواهد آمد، و به همراه جمعی از زنان خویشاوندش آمد. او چون به مسجد می رفت، راه رفتنش به راه رفتن پدرش می ماند. مشی و منش فاطمه علیهاالسلام همچون پدرش بود و عملش احیاگر آن چیزی بود که پیامبر برای امّت به ارمغان آورده بود. خلیفه به همراه گروهی از مهاجر و انصار در مسجد بود. در میانه مسجد، چادری آویخته شد و زهرای مرضیّه علیهاالسلام به ایراد خطبه پرداخت. ناله ای کرد که مجلس را لرزاند و خروش حاضران برخاست. سپس سکوت کرد تا مجلس آرام گیرد. آن گاه سخن گفت؛ سخنی حکیمانه، بلیغ، گله مند، ترساننده و آتشین.
فاطمه علیهاالسلام احساس و خرد و وجدان حاضران را به مجلس فراخواند تا حجت تمام گردد و عذری بر این که ما نمی دانستیم و تو و مقامت را نشناختیم؛ باقی نماند و این عمل وی سبب شد تا کسی نتواند بگوید که تو زن بودی و ما را از تو خبری نبود. حضرت فاطمه علیهاالسلام «خطبه فدکیه» را برای استماع همه جویندگان حقیقت در تمام تاریخ ایراد نمود.
🌤یافاطر بحق فاطمه عجل لولیک الفرج.. التماس دعا..🤲
خانم عیسی زاده...از استان گیلان
ممنونم
سلام به تو مادرم
سلام به تو که خیر کثیر محمدی
روح بزرگ تطهیری.
عفیفه ی صابره ی طاهره ی طاهایی
آیینه حیدر فرمانده کل قوا نهج البلاغه کبود مولا
دلم گرفته از این همه غم از تنهایی مادری همراه و یاور مولا
مادر شدی وجودت بخش بخش شد
تو از ما می کشیدی
و ما از در .....😔
فَصاح قنفذ بود و ...
دود بود و آتش ...
برقِ شمشیر بود و صدای هلهلهه ...
قنفذ از میانشان فریاد زد :
رها ڪن جامه ی علی را
دیگری دستور داد :
بزن
آنقدر بزنید ... تا رها ڪند😭
ثلـث سادات ماند میان درو دیوار
نسل سادات با یک ضربه پا ریخت به هم ....
دیگر نفس نفس زدنت مختصر شد الا یا ایها المادر
یعنی که ماندنت به اما و اگر شد عزیز دل حیدر
علی را حواله کردی به چاه یا ایها المادر
علی گوید الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم باغم بهارم را گرفتند
علی غسل دادو کفن کرد و دفن کرد بالیل
با سیل اشکی که روان بود بر گونه حیدر
حواسش جمع کودکانت بود و جمع بازوی کبودت
مبادا محکم بگیرد بازوی ترک خورده ات حیدر....
کلمینی فاطمه جان
انا علی ابن ابی طالب
کمی حرف بزن تا علی نمیره
یادگار پسر عمم حرف رفتن نزن که علی میمیره ....
زهرا جان رفتی و علی رو با دنیایی از نامرد تنها گذاشتی .
رفتی و عمری است ما دخیلیم به ضریحی که نداری مادر....
#دلنوشته
#خانم_فلاح