eitaa logo
🌹غنچه‌ها🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
64 فایل
یه دورهمی عالی برای مربیان، مادران و مدیران خلاق کشور با کانال تربیتی غنچه ها👌 @ghoncheha313👈 کپی، باذکرصلوات، آزاد هست🌹 ما اینجاییم @Moud133 @Yaemamhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 چیکار کنیم رابطمون با دیگران خوب بشه؟ 😇 اگه میخواهید رابطتون با دیگران خوب بشه، رابطتون را با خدا خوب کنید، خدا خودش دل های دیگران را به شما علاقه مند میکند. 📒 برگرفته از حکمت۴۲۳ نهج البلاغه 🎈
هدایت شده از آموزشگاه فرشته
🌸با سلام🌸 🌈با توجه به درخواست مکرر والدین🌈 ✅کلاس آموزش احکام ویژه پسران به شماره کد (۵) تشکیل شد. ✅دوشنبه ها و چهار شنبه ها ✅ساعت ۱۷ ✅استاد:کریم نیا ✅شروع دوره از دوشنبه ۱۹ مهر ماه ✅آنلاین در ایتا ✅گواهی پایان دوره معتبر ✅آموزش (احکام اولیه مورد نیاز کودکان) 🔆مسول ثبت نام و اطلاعات بیشتر 👇 @Emamassr313 ❌ظرفیت کلاس محدود می باشد❌
⚽️🏀🥎 : توضیح بازی: اگر در خانه راهرو دارید، یک نخ بلند را با استفاده از چسب به صورت خطوطی نامنظم از این سمت دیوار به آن سمت دیوار بچسبانید و این کار را تا انتهای راهرو ادامه دهید. حالا از کودک بخواهید بدون اینکه به نخ‌ها برخورد کند، طول راهرو را طی کند. کودک برای این کار مجبور می‌شود بپرد، سینه خیز برود، به آهستگی حرکت کند و حسابی خودش را به چالش بکشد. این روش نخ بازی با کودکان کمک می‌‎‎کند تمرکز آن‌ها افزایش یابد و توانایی‌های حرکتی‌شان بهتر بشود. به عکس بالا دقت کنید. ⚽️🏀🥎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار سلیمانی.pdf
730.8K
سردار سلیمانی مهربان 🦋 قسمتی از زوایای زندگی سردار دلها برای مربیان و مادران و دانش آموزان عزیز
#بک_گراندهای زیبا جهت ساخت #کلیپ👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎄 ملکه گل ها🎄 روزی روزگاری، دختری مهربان در كنار باغ زیبا و پرگل زندگی می كرد، كه به ملكه گل ها شهرت داشت. چند سالی بود كه وی هر صبح به گل ها سر میزد ، آنها را نوازش می كرد و بعد به آبياري آنها مشغول ميشد. مدتی بعد، به بیماري سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود. دلش براي گل ها تنگ شده بود و هرروز از غم دوری گل ها گریه می كرد. گل ها هم خيلي دلشان براي ملكه گل ها تنگ شده بود، ديگر كسی نبود آنها را نوازش كند یا برای شان اواز بخواند. روزی از همان روزها، كبوتر سفیدی كنار پنجره اتاق ملكه گل ها نشست. هنگامی که چشمش به ملكه افتاد فهمید، دختر مهربانی كه كبوتر ها در مورد او صحبت میکردند. همین ملكه است، بنابراين سریع به باغ رفت و به گل ها خبرداد كه ملكه سخت مریض شده است. گل ها كه از گوش دادن این خبر بسیار ناراحت شده بودند، به دنبال چاره ای می گشتند. یكی از آنها گفت:« كاش می توانستیم به دیدن او برویم ولی می دانم كه این امكان ندارد!» كبوتر گفت:« این كه كاری ندارد، من می توانم هرروز یكی از شما را با نوكم بچینم و نزد وی ببرم.» گل ها با گوش دادن این پیشنهاد كبوتر شادمان شدند و از همان روز به بعد، كبوتر، هرروز یكی از آنها را به نوك می گرفت و براي ملكه می برد و او با دیدن و استشمام گل ها، حالش بهتر ميشد . یك شب، كه ملكه در خواب بود، یک دفعه با شنیدن صدای گریه ای از خواب بیدار شد. دستش را به دیوار گرفت و آهسته و اهسته به طرف باغ رفت، هنگامی که وارد باغ شد فهمید كه صدای گریه مربوط به كیست، این صدای گریه غنچه های كوچولوی باغ بود. آن ها نتوانسته بودند نزد ملكه بروند، زیرا درصورتی که از ساقه جدا می شدند نمی توانستند بشكفند، در ضمن با رفتن گل ها، آن ها حس تنهایی می كردند. ملكه مدتی آنها را نوازش كرد و گریه آنها را آرام كرد و بعد به آنها قول داد كه هر چه سریعتر گل ها را به باغ برگرداند. صبح فردا، گل ها را بدست گرفت و خيلي اهسته و آهسته قدم برداشت و به طرف باغ رفت، هنگامی كه وارد باغ شد، نسیم خنک صبحگاهی صورتش را نوازش داد و حال بهتر پیدا كرد، بعد آغاز كرد به كاشتن گل ها در خاك. با این كار حالش كم كم بهتر ميشد ، تا اینكه پس از چند روز توانست راه برود و حتی براي گل ها اواز بخواند. گل ها و غنچه ها باز هم كنار هم از دیدار ملكه و مهربانی های وی شادمان بودند و به هم قول دادند که همیشه مهربان باشند و یکدیگر را تنها نگذارند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا