#تربیتی
مطمئن باشید که بازی، مهم ترین کاری است که هر کودکی باید انجام دهد.
هیچ کلاس آموزشی، ابزار آموزشی و چیزهای دیگر نمی تواند اهمیت ساعات بازی آزاد کودکان را در یک محیط امن و غنی پر کند.
کودکان به ساعات بازی نیاز دارند که به طور آزادانه و خلاق به تجربه دنیای اطراف خود مشغول باشند.
به جای ثبت نام کودک در کلاسهای مختلف ریاضی، زبان و یا نقاشی، او را با مکعب ها و پازل های اعداد و حروف، شکل های رنگی و جعبه گواش و قلمو سرگرم کنید.
🌹غنچهها🌹
📣📣📣📣📣📣📣📣📣 سلام به همگی🖐 😍نتیجه قرعه کشی رو ببینید👆👆😍 💥البته همه شما گلهای بهشتی، برنده هستین وآث
سلام به همگی🖐
هدیه این عزیزان، ارسال شد💖
مبارکتون باشه عزیزانم🦋
هدایت شده از لالایی فرشته ها
حضرت موسی ۱.mp3
10.8M
#حاج_قاسم
#انتقام_از_اینستاگرام
🌹#حضرت_موسی🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای :اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو و مصطفی کریم نیا
🗣قرائت : #سوره_انسان آیه اول تا دهم
🎶تدوین : عمو قصه گو
📚منبع :قرآن پایه سوم
https://eitaa.com/joinchat/1409548311C6b48882918
🔰کپی با صلوات 🔰
4⃣5⃣8⃣
#فوری
بیست و نهمین دوره کلاس جدید زبان #انگلیسی ترم اول شماره کد 👈(۲۹)👉
✅ شنبه و چهار شنبه ساعت ۱۹
✅آنلاین
✅شروع دوره از امروز😊
✅تدریس:اسماعیل کریم نیا
🌸جهت ثبت نام فقط به این آی دی ها👇
🆔@shahidayandeh
🆔@M20206
❌ظرفیت باقیمانده ۶ نفر❌
#تربیتی
از چه زمانی و چگونه میتوان به کودک مسوولیت داد؟
معمولا بین 3 تا 5 سالگی، کودک هر چیزی را از روی تقلید یاد میگیرد برای همین میتوانید مرتب کردن اتاق را مانند بازی به او نشان دهید و او را در این کار همراهی کنید. او نیاز دارد بداند که این کار را از کجا شروع کند و هر وسیله را چطور سرجای خود بگذارد. تصور نکنید فرزند شما خیلی کوچک است.
وقتی زمان تمیز کردن اتاق کودکتان میشود حتما مسوولیتهایی به او بدهید.کودک با کمک شما معنای مسوولیت را میفهمد و تمایل پیدا میکند که این کار را تکرار کند. در ضمن بین 6 تا 11 سالگی، او تمایل دارد خود را مستقلتر نشان دهد و ترجیح میدهد اتاقش را به تنهایی مانند یک فرد بزرگسال مرتب کند. این موضوع به آن معنا نیست که او میداند چطور این کار را انجام دهد. دلایل صحبتهای خود را برایش توضیح دهید، از تحمیل نظرات خود اجتناب کنید و به جای او وسایلش را مرتب نکنید. مثلا بدون هماهنگی و موافقت فرزندتان دکوراسیون اتاق وی را تغییر ندهید.
یک روز کلاغ کوچولو روی شاخهی درختی نشسته بود که یکدفعه دید کلاغ خالخالی ناراحت روی شاخهی یک درخت دیگر نشسته است. کلاغ کوچولو پر زد و رفت پهلویش و پرسید: «چی شده خالخالی جون؟ چرا اینقدر ناراحتی؟» خالخالی با ناراحتی سرش را تکان داد و گفت:« آخه دوست خوبم، من یادم رفته به مامانم بگم منو ببره سلمونی کلاغها و پرهامو مرتب و کوتاه کنه. مامانم چندبار گفت: خالخالی، بیا پنجههاتو تمیز کنم، اما منکه داشتم پروانهها را تماشا میکردم، گفتم بعداً و بعد هم یادم رفت!»
کلاغ کوچولو گفت:« لابد برای همینه که دُمتم تمیز نکردی؟» خالخالی با تعجب پرسید؟«دُممو تو از کجا دیدی؟!» کلاغ کوچولو خندید و جواب داد: « آخه از اون روز که افتادی تو گِلا، هنوز دُمت گِلیه!» خالخالی که خیلی ناراحت بود شروع کرد با نوکش تنش را خاراندن و گفت: «یادم رفت!» کلاغ کوچولو گفت: «لابد حمومم نکردی!» خالخالی گفت: «اونم یادم رفت!»
« تمیزی چه خوبه! من از این به بعد همش تمیز میمونم!»
درهمین موقع خانم کلاغه که مربی مهدکودک کلاغها بود پر زد و آمد کنار آنها نشست. نگاهی به خالخالی کرد و پرسید:« خب جوجههای من چرا اینجا نشستین، مگه نمیخواین بشینین روی درخت مهدکودک تا درسمون رو شروع کنیم؟» کلاغ کوچولو گفت: « آخه…آخه…» بعد سرش را پایین انداخت. خانم کلاغه که متوجه موضوع شده بود، گفت: «میخواستم در مورد بهداشت براتون صحبت کنم… تو خالخالی میدونی ما کلاغها چهجوری باید تمیز باشیم؟»
خالخالی جواب داد:«بله خانم کلاغه، باید حموم کنیم، ناخن پنجههامونو بگیریم، همیشه بعد از خوردن غذا منقارمون رو تمیز کنیم، عین آدما که مسواک میزنن، پرهامونو مرتب و کوتاه کنیم.»
کلاغ کوچولو دنبالهی حرف خال خالی رو گرفت و گفت:«مثله آدما که موهاشونو کوتاه میکنن و شونه میزنن.»
خانم کلاغه گفت:«آفرین آفرین… خوشحالم که همه چی رو بلدی… پس من میرم به کلاغای دیگه یاد بدم.»
همینکه خانم کلاغه خواست پرواز کند و برود، کلاغ کوچولو گفت:«صبر کنین خانم کلاغه. منم میام،»…خالخالی هم گفت:«منم میام… اما …» خانم کلاغه پرسید:« اما چی؟» خالخالی خندید و جواب داد: «بعد از اینکه همهی اون چیزایی که گفتم، خودم انجام دادم!…»
خانم کلاغه خندید و با بالش سرخال خالی رو نوازش کرد و گفت:«پس زود باش که همهی جوجه کلاغها منتظرن!»
خالخالی به سرعت پری زد و رفت تا خودشو تمیز بکنه، صدای قارقارش به گوش میرسید که میگفت: « تمیزی چه خوبه! من از این به بعد همش تمیز میمونم!»
#قصه