eitaa logo
🌹غنچه‌ها🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
64 فایل
یه دورهمی عالی برای مربیان، مادران و مدیران خلاق کشور با کانال تربیتی غنچه ها👌 @ghoncheha313👈 کپی، باذکرصلوات، آزاد هست🌹 ما اینجاییم @Moud133 @Yaemamhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁با شروع فصل زیبای پاییز بعضی افراد دچار خشکی پوست می‌شوند؛ اگر در فصول سرد خشکی پوست شما را آزار می‌دهد موارد زیر می‌تواند کمک کننده باشد:👇 🔖 بهتر است در حمام از صابون استفاده نکنید البته از صابون گلیسیرینه یا صابون‌های طبیعی می‌توانید استفاده کنید؛ شستشوی بدن با شامپو بدن هم گزینه مناسبی در خشکی پوست می‌باشد 🔖استفاده از روغن بادام شیرین، روغن کدو، روغن بنفشه بادام به صورت موضعی نیز توصیه می‌شود 💥روغن بنفشه زیتونی یا بادام شیرین،شبی یک الی دوقطره در ناف بریزید 🔖 درصورتی که پس از حمام از لوسیون بدن استفاده می‌کنید؛ بهتر است در حمام پس از خشک کردن بدن قبل از خارج شدن از حمام، لوسیون را به بدن بمالید تا اثر رطوبت بخشی و نرم کنندگی بیشتری داشته باشد 🖍بادام، انجیر، مویز میان وعده‌های مناسبی در این فصول هستند 🖍شیر بادام، حریره بادام، شیر برنج، فرنی با آرد برنج در کاهش خشکی پوست کمک کننده است 🖍 استفاده از سوپ‌ها و آش‌های مناسب این فصل توصیه می‌شود 🖍مصرف مکرر غذاهای خشک و ادویه جات تند نیز باید تقلیل یابد 🖍 شستشوی روزانه پوست بدن و بویژه پوست صورت با صابون باید محدود شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و پاییز این فصل رویایی آغاز شد🍂 ســـــــلام صبح اولین روز پاییزیتون بخیر♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام صدتا سلام به غنچه های همیشه همراه🖐 خب روز اول مهر ماه خوش میگذره😁 بعضیاتون صبح رفتین مدرسه وبعضیا هم ظهر باید برید😍 کلاس اولی های عزیزم، کجااااییید💖 جشن شکوفه ها خوش گذشت🌈 بیاین از همین روز اول مهرماه، به خدا جون قول بدیم که درسامون رو خوووووب خوب بخونیم وبچه های مهربونی باشیم🦋 یه دوست شهید هم از امروز انتخاب کنید وثواب همه کارهاتون رو بهش هدیه کنید وازش بخواین که تو درسا وکارهاتون کمکتون کنه 🌷 دوستتون داریم یه عااالمه، هرچی بگیم بازم کمه🍀
🍃 به نام خداوند بخشنده مهربان🍃 داستان این قسمت: هم شاگردی سلام ✨✨✨ صدایِ خِش خِشِ برگهای پاییزی🍁🍂🍁🍂 از راه رسیده بود. کم کم به روزِ اول مهر نزدیک می شدیم.✨ علی کوچولو خیلی خوشحال بود، و لحظه شماری می کرد که هر چه زودتر مدرسه ها باز شوند. 😊 تا اینکه روز اول مهر فرا رسید. 🌟 مامانِ، صبحِ زود وقتی سفره ی صبحانه🍳☕️🥛 راآماده کرد، به طرف اتاقِ علی رفت، دَرِ اتاق را آرام باز کردو پرده های توری با گلهای نارنجی رنگِ، اتاق رو کنار زد. در همین هنگام خورشید خانم باچهره ی خندان و زیبایش🌞 به درونِ اتاق سَرَک کشید😊 و با اشعه های درخشان و نورانی اش🔆 اتاق را روشن کرد. بعد با دستهایِ زردِ خورشیدی اش، چشمهای بسته ی علی رو قلقک داد.🌞😴 مادر به گوشه ی اتاق رفت. کنارِ تختخواب علی ایستاد و پتویِ توپ توپی⚽️⚽️ مخملیِ آبی رنگ‌ِ او را از روی صورتش کنار زد و با صدای مهربان ِ همیشگی اش، آرام در گوشش گفت: پسر گلم بیدار شو، باید برای رفتن به مدرسه آماده بشی. 🌹 علی با شنیدن صدایِ مهربان مادرش💝 در حالیکه چشم هایش را می مالید، خمیازه ای کشید و چشم هایش آرام آرام باز کرد و رو کرد به مادرش و گفت: سلام مامان جونم🌷 چقدر زود صبح شد.☺️ ساعتم زنگ نزد اونم انگار مثل من خوابش گرفته. ⏰ چشم مامان، الان حاضر میشم. 👏 علی بعد از اینکه دست و صورتش را شست، و صبحانه اش را خورد به طرف اتاقش رفت، تا برای رفتن به مدرسه آماده شود.👏 وقتی که داشت لباس های مدرسه اش را می پوشید، یک دفعه به فکر فرو رفت و احساس دلتنگی عجیبی تمام وجودش را پُر کرد. کوله پشتی قرمز رنگِ🎒 قشنگش را روی شانه هایش گذاشت و از اتاق بیرون آمد. همین که چشمش به مادرش افتاد به سرعت به طرف مادرش دوید و دستهای کوچیکش رو دور پیراهنِ سفید رنگِ گُل گُلیِ مامانش حلقه زد و پیراهن مامانش را بوسید و روکرد به او و گفت: مامان جونم دلم برات خیلی تنگ میشه. 💖 مادر وقتی دلتنگی علی را دید، او را در آغوشِ گرمش گرفت وصورتِ قشنگِش را بوسید.🌱 مادر با دیدن این صحنه،یاد خاطره ی روزِ اولِ مدرسه ی خودش افتاد و در حالیکه گلِ لبخند رو لب‌هایش نشسته بود رو کرد به علی و گفت: پسر عزیزم نگران نباش من هم مثل تو وقتی میخواستم برای اولین بار به مدرسه بروم همین احساس تو روداشتم و دلتنگی تمام وجودم را پُر کرده بود. اونروز به همراه مامانم از مسیر خونه‌ تا مدرسه مثل تو دلهره داشتم و دستِ مامانم رو محکم گرفته بودم که مبادا ازش جدا بشم، و وقتی به فکر جدا شدن از مامانم می افتادم و اینکه قراره چند ساعت از اون دور باشم و اونو نبینم،از شدتِ دلتنگی چند بار هم گریه کردم، مامانِ مهربونم هم، تو اون لحظات دونه های مرواریدی اشکامو که یکی یکی روی گونه هام سُر میخوردن و روی مقنعه ام می افتادن رو، با دستهای مهربونش، آروم آروم با گوشه ی چادرش پاک می‌کرد و صورتم رو میبوسید و منو دلداری میداد، 🌷 و از خوبی های مدرسه و پیدا کردن دوستای جدید باهام حرف میزد. تا اینکه وقتی بعد از چند روز که به مدرسه رفتم، و با همکلاسی هایم آشنا شدم، دوستای زیادی پیدا کردم و از اینکه، خوندن📖 و نوشتن📝 یاد می گرفتم و می تونستم، بنویسم و کتاب بخونم 📚 خیلی خوشحال بودم و یاد حرفهایی که تو این مدت مامانم به من زده بود افتادم. ✏️📕✏️📗✏️📘 کم کم دلتنگی ام از بین رفت و هر روز مشتاق تر و با هیجان بیشتری به مدرسه میرفتم.👏 پسر عزیزم تو هم اصلا نگران نباش من این دلتنگی تو رو درک می کنم. بعد مامان، چادرش رو سرش کرد و علی را از زیر قرآن رد کرد🌷 و گفت: حالا بیا عزیزم تا مدرسه ات دیر نشده با هم به مدرسه برویم. در مسیرِ مدرسه، علی و مادرش حسابی گرمِ صحبت شده بودند. تا اینکه به مدرسه رسیدند. دَرِ ورودی مدرسه، بزرگ و سبز رنگ با راه راه مشکی بود. علی وقتی وارد مدرسه شد ، حیاط مدرسه را دید که خیلی بزرگ و رنگ آمیزی شده و زیبا بود. 🌈🌟🌈🌟🌈 بچه ها را دید که داشتند با شور و شوق با هم بازی می‌کردند.⚽️🏃🏃‍♂⚽️🏃🥅 بعد به همراه مامانش به طرف صفِ کلاس اولی ها رفت.✨ وقتی وارد صف شد، یکدفعه یکی از همکلاسی هایش با خوشحالی به طرفِ علی آمد و با چهره ای خندان و شاد، گفت: سلام، 🖐 علی با دیدن همچین همکلاسی مهربان و خوشرویی خوشحال شد و با خوشحالی به دوستش سلام کرد👏 و مشغول صحبت کردن با هم شدند. یواش یواش احساس دلتنگی علی کوچولو از بین رفت و با دوستش خوشحال و خندان باهمدیگر، مشغول صحبت کردن شدند .🌻 مامان هم که علی را خوشحال دید، خیالش راحت شد و از علی و دوستش خداحافظی کرد، و برای درست کردن یک ناهار خوشمزه به طرف خانه به راه افتاد..... 🌻🍃🌻🍃🌻📝(الف. ف)🍃
🫕 غذاى بيمار طبع غذا: گرم و تر 🥩 عصاره گوشت: گوشت گوسفندی بدون چربى، ظرفى دردار كه درش محكم بشود، مانند شيشه‏هاى دردار مربا و غيره كه بخار را در خود نگه‌داری كند. دستور پخت: گوشت را ريز از قيمه‏اى، ریزتر کرده، بدون آب در شيشه ريخته درش را محكم بسته در قابلمه و مانند آن كه آب ريخته باشید، بگذارید. قابلمه‏ را روى شعله بگذارید. دقت كنید كه شيشه را در آب داغ و آب جوش نيندازند كه می‌تركد و در آب سرد يا ولرم بگذارید كه آب و شيشه با هم گرم شوند. اين شيشه بايد در ميان آب ظرف كه ملايم می‌جوشد، بماند و بعد از آن شیشه را بيرون آورده(در پارچه ای بپیچید ووقتی کمی ولرم شد ) درش را باز كنید و آبى كه در شيشه جمع شده است خالى نموده و استفاده كنید. «اين آب از خود گوشت در شيشه جمع می‌شود و براى بيمارانى است كه دچار ضعف شديد شده‌اند، يا كسانى كه از زير عمل جراحى و بيمارى‏هاى سخت بيرون آمده و آن‌هایى كه اصولاً داراى ضعف عمومى می‌باشند». براى هر نوبت 200 تا 300 گرم گوشت، كفايت می‌كند و اين عصاره‏ايست كه هر دفعه‏اش به جاى چندين آمپول تقويت اثر دارد. چنان‌چه بيمار زياد ناتوان باشد می‌توانید از اين عصاره با قطره‏چكان به حلقش بچكانید؛ اين همان مصداق ضرب‏المثلى است كه می‌گفتند: «آنى را كه می‌خواهى به طبيب بدهى به بيمار بده زودتر خوب می‌شود.» براى كم‏غذاها و افرادی که بنیه‌ی ضعیفی دارند، می‌تواند پيش‌غذايشان باشد.  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آموزشگاه فرشته
🌸دهمین دوره آموزش مداحی کد کلاس(۱۰) ✅۵ جلسه ✅ دوشنبه ها ساعت ۲۰:۰۰ ✅آنلاین و آفلاین ✅کلاس محدودیت سنی ندارد ✅جلسه اول دوشنبه 😍 ✅مدرس:اسماعیل کریم نیا 🌸برای ثبت نام فقط به من پیام بدید👇 🆔@Admin_fereshte ❌ظرفیت باقیمانده ۳ نفر❌
🏴امام حسن عسکری علیه السلام أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً «احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۵۱۷، ح ۳۴۰» هرکس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعایت کند و مشکلات و نیازمندی های آن ها را برطرف نماید، در پیشگاه خداوند دارای عظمت و موقعیّتی خاصّی خواهد بود. 🏴فرا رسیدن شهادت امام حسن عسکری سلام الله علیه تسلیت و تعزیت باد.
بسم الله الرحمن الرحیم امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند..✨🌱 هیچ بلایی نیست مگر اینکه در آن از طرف خداوند نعمتی است. سلام، شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، تسلیت باد🖤