ای شهید!
ای آنکه بر کرانه های ازلی و ابدی وجود برنشسته ای،
دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز
از این منجلاب بیرون بکش...😞
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#وعده_صادق
دعوتید به قنوت قلم👇🖋
@ghonooteghalam
دستورالعملی جامع و کامل از حضرت آیتاللهسیدعلیقاضی در پاسخ نامه یکی از شاگردان جوانشان:
برای اینکه در خانه قبر و قیامت دچار حسرت نشوید و افسوس نخورید ،دائم مشغول ذکر الهی ، ذکر صلوات و خواندن سوره قل هو الله احد باشید.
نگذارید این سرمایه عمر بیهوده تلف و نابود شود.
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#وعده_صادق
دعوتید به قنوت قلم👇🖋
@ghonooteghalam
امروز دهم مهر سالروز شهادت فرمانده تفحص شهدا ، سردار شهید حاج محمود توکلی گرامی باد.
شادی روحش صلوات و فاتحه
🌺 خاطره روز شهادت سردار شهید حاج محمود توکلی
❤️ بیست دقیقه به آسمونی شدنش کنار بیل مکانیکیش با هم چایی خوردیم و رفتم پایین دامنه ، آسید نعمت مشغول تعمیر بیل مکانیکی آقا هادی بود و با صدای مهیب انفجار مین والمری و بلند شدن دود و گرد و خاک اطراف دستگاه حاج محمود با فاصله ۵۰۰ متر روی قله ( بالاسرمون ) لحظه ای منتظر شدیم شاید مثل بقیه انفجارها آسیب نداشته باشد ، غبار که خوابید دوربین موبایلو از زمان بلند شدن گردوخاکِ دستگاه روشن کردم و در این لحظه بالا رفتنِ مثل اسفندِ آقا هادی رو گرفتم (تنها کلیپ موجود حادثه در اینترنت ) و در اون لحظه من و سید نعمت هنوز مطمئن به حادثه تلخ نبودیم بارسیدن هادی بالای قله و فریادش که میگفت شیخ شیخ چفیه چفیه ... منهم شروع به دویدن بالای قله کردم چفیه رو هادی برای جلوگیری از خونریزی میخواست که کمکی نکرد و پشت سرِ منهم سید نعمت سربالایی نفسگیر رو اومد بالا (که بعدا معلوم شد هر سه از میدان مین بالا رفتیم ) بالا که رسیدم حاج خلیل و اقا میرچی و نیروهای آسایش (نظامی تامین امنیت اقلیم کردستان) بالاسرِ دستگاه بودن و ما سه نفر که از پایین اومده بودیم جمعا شش نفری میخواستیم پیکرِ مطهر رو از بیل مکانیکی بیاریم پایین خون از سینه شهید فوران داشت و نفسها تند شده بود گلوها خشک و تشنه ، همه فریاد میزدن شاید رمقی در جان حاجی باشد و بتونن کاری بکنن من و دو تا از دوستان در سرازیری قله و سه نفر از دوستان از بالای دستگاه تلاش میکردیم پیکر رو از روی بیل مکانیکی بیاریم ، از پایین ما سه نفر که در سرازیری بودیم زیر پامون بخاطر شن لغزنده بود تکیه گاهی نداشت اون سه نفر از بالا باید پای حاجی رو از دسته ترمز رد میکردن و پیکر رو سرازیر میکردن با همهی اضطراب بالاخره پیکر رو روی زمین گزاشتیم در اون لحظه حاج خلیل نبض رو گرفت .
اما سکوت کرد و آقا هادی رفت پشت دستگاه حاجی نشست و من رفتم تو پاکت(چنگک) بیل و سر حاج محمود روی دست چپ من و مواظب بودم سر، روی آهنِ پاکت نخوره و من اونجا حس کردم دیگه حاجی شهید شده و باهادی از پشت فرمون چشم تو چشم گریه میکردیم تا از میدون مین بیرون اومدیم پیکر رو روی زمین گزاشتیم و میخواستیم بلند کنیم به ماشین برسونیم تو این لحظه همه بدن غرق خون بود یکی دست رو میگیرفت بلند کنه چون خیس بود میفتاد زمین دیگری میخواست پاشو بلند کنه موفق نمیشد همه خسته و تشنه بودن ، من دستمو بردم زیر کمربند و اینجوری پیکر از رو زمین بلند شد و چهار نفر هر کدوم دست و پا رو گرفتن و از زمین بلند کردیم و چند متری بردیم تا برانکارد رو آوردن پیکر مطهر رو از بلندی چند متری سرازیر کردیم تو جاده و داخل تویوتا گزاشتیم و در اون لحظه به آقا هادی که پشتش نشسته بود در باره نداشتن نبضِ حاج محمود و امنیت رانندگیش تا بیمارستان پنجوین سفارش کردم ولی بعدا گفت تو راه رسیدن به بیمارستان از شدت اضطراب حین رانندگی دو بار دچار انحراف به سمت دره شده بوده که خدا کمک این جوون کرده و به خیر گذشت 🌸
وقتی رسیدم بیمارستان پزشکان دیگه از حاج محمود قطع امید کرده بودن و من فیلمی گرفتم که در آن بدن مطهر شهید که روی تخت بیمارستان پنجوین آرمیده بود رو نشون میداد و در راهرو چهره برادرانِ همکار رو گرفتم که با لباسهای خونین و ضجه زنان یکی از غم انگیزترین روزهای تفحص شمالغرب رو نشون میداد همه گریه میکردن، انگار عزیز خانواده شون رو از دست داده بودن تا اونجایی که یادمه این برادران حضور داشتن :
آقای علیرضاغلامی🌸
آقای اکبر وحیدی 🌸
آقای علی ساریخانی 🌸
آقای مهدی میرچی 🌸
آقای هادی نهایت 🌸
آقای موسوی (سید نعمت)🌸
آقای امیر فرجام 🌸
آقای جعفر نظری 🌸
آقای علی اکبر مرادی 🌸
آقای محمد رضا جدیدی 🌸
یاد چفیه خونین و معطر خون شهید توکلی بخیر اونو از کربلا برام هدیه آورده بودن هرچند برام عزیز بود ولی اونو بعد شهادت حاجی دادم به آقا هادی جوان، چون سالهای بیشتری باهم بودن و با خاطرات بیشتر،
شهید محمود با آن خدمات مومنانه سی ساله و خاطرات شیرین و فداکارانه به مثابه یک برادر در کنار فرمانده تفحص شمالغرب جناب سرهنگ غلامی بودن و در حق عزیزان تفحص پدری میکردن شعاع نور شهید به همه عالم میتابد و اسم مردان مرد تفحص تا ابد در تاریخ میماند🌹🌸❤️🌺🌹
جعفر شیخ محمدی
دعوتید به قنوت قلم👇🖋
@ghonooteghalam