9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشرب الماء ✨
طنین روح بخش " حیدر عزیز" در مسجد کوفه
فرصت عاشقی❤️
اعتکاف رمضانیه در مسجد کوفه🕌
✍مهدی طوقانی
روز ششم (۲۵ رمضان ۱۴۴۴)
💠دور و اطرافم را که نگاه کردم ، دیدم "حیدر عزیز" مناجات خوان سحرهای مسجد کوفه به نماز ایستاده ، نمازش که تمام شد ، پشت میکروفن مسجد رفت ، صدای دل انگیزش در تمام مسجد و تمام روح و جان ما پیچید!
اللّهم اِنی اَسئلُک مِن بَهائِک بِاَبهاه و کلّ بَهائِکَ بَهی...
لحظاتی بعد هم با عطر اذانش ، هوای مسجد معطّر شد.
اذان صبح امروز، انگار رستاخیز بزرگی در قلبم بود... من کجا و این جا کجا...
قبلا هم به اعتکاف ده روز آخر ماه رمضانی مسجد کوفه آمده ام... اما چقدر فهمیده ام که کجا نشسته ام...
جایی که طبق روایات، مسجد کوفه از باغهای بهشتی است. مسجدی که حقایق ناگفته و اثرات عجیبی در این عالم دارد. جایی که هم منزل گاه و عبادتگاه پیامبران بوده و هم محل تردد بزرگترین عالمان و عارفان مکتب نجف اشرف.
ستارگان دنباله دار وادی علم و معرفت که نور خورشید نجفِ اشرف، در آسمان دلشان می تابید و مشتاق این سرزمینِ آسمانی، پروانه وار گرد هم می آمدند؛ بزرگانی مثل سید علی آقا قاضی ، سید ابوالحسن اصفهانی ، شیخ عباس قمی و...
بعد از ظهر امروز پای خاطرات "عبدالسلام" خادم قدیمی مسجد کوفه نشستم. پیرمرد بازنشسته که موهایش را در راه خدمت به زوار امیرالمومنین (ع) سفید کرده ، با فارسی دست و پا شکسته یِ توام با لهجه عراقی تعریف کرد؛
"در زمان اقامت حضرت امام خمینی (ره) در نجف ، من پانزده سالم بود که ایشان ، به مدت سه روز در لیالی قدر و در مقام "بیت الطشت" معتکف شد ، این مقام قبلا سرداب بود ، من خادم مسجد کوفه بودم ، در این مقام خدمت امام (ره) رسیدم و دستش را بوسیدم. ای کاش ما هم به توفیق دستبوسی اماممان نایل می شدیم.
یکشنبه ۲۷ فروردین
@ghonooteghalam
قنوت قلم
مسجد کوفه در آستانه شب شهادت امیرالمومنین (ع) 🖤
ابتدای سفرنامه اعتکاف رمضانیه...
👆👆👆
روزهای خوب زندگی در سجده گاه فرشتگان و مصلای پیامبران...
فرصت عاشقی❤️
اعتکاف رمضانیه در مسجد کوفه🕌
✍مهدی طوقانی
روز هفتم (۲۶ رمضان ۱۴۴۴)🌙
💠دیدن غروب خورشید از صحن مسجد کوفه، یعنی تجربه قاب شدن دو آسمان همزمان در چشم هایت؛
یکی خورشید بالای ابرها و دیگری خورشید محراب مسجدی که مصلای پیامبران بوده و سجده گاه فرشتگان...
مسجد دارد شلوغ تر میشود،
یکی دارد رحل های چوبی قرآن را مثل صفوف سربازان مؤدب کنار هم می گذارد. یکی دارد به زائران خرما تعارف میکند...
نگاهم به اطراف است که صدای "الله اکبر" اذان مغرب با لهجه عراقی بلند میشود...
معتکفین بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء دور سفره جمع میشوند.
اینجا خبری از آب جوش نیست...
به رسم و عادت خودشان با دوغِ خنک روزه را باز میکنند،
عادتی که معمولا دلچسب ایرانی ها نیست، اما هرچه باشد دوغ رکن مهمی در سفره عراقیهاست.
و ما ادرئکَ طعم ترش دوغ طبیعی و شیرینی خرمای عراقی؟!!!
آدمیزاد است و تغییر عادتهای سخت! اما ما میدانیم چند روز بعد دلمان برای همین طعم متضاد سفرهی پر از نور اعتکاف تنگ میشود ، میدانیم و سخت نمیگیریم...
بعد از افطار، همهمهی گپ و گفتهای با رمق و با نشاط بلند میشود... در دل اعتکاف، دوستی های جدید و باب آشنایی بیشتر شکل می گیرد.
سید ضیاء حسینی ، روحانی خوش سیما و بامعرفت اهل نجف ، استاد دروس حوزه علمیه نجف اشرف از همین دوست های خوب و رزقِ این اعتکاف است. امشب چند تا از نوشته هایم را برای سید ضیاء خواندم و او با لطف و مهربانی پای صحبت هایم نشست.
امشب ، علی افشاری ، معتکف ایرانی که حالش مساعد نبود را به مستشفی (درمانگاه) روبروی خانه حضرت علی (ع) در پشت مسجد کوفه بردم. آنجا بدون معطلی و رایگان به زائرین و معتکفین بیمار رسیدگی می شود. خروج از مسجد و محل اعتکاف در موارد ضروری اشکالی ندارد.
دوشنبه ۲۸ فروردین
@ghonooteghalam