eitaa logo
قرآن تصویری و اخلاق اسلامی
156 دنبال‌کننده
906 عکس
2هزار ویدیو
34 فایل
مدیر: @AZIZI_104 کانال ها: (قرآن تصویری) @ghoran_tasviri_akhlagh @moosighi_salem (موسیقی سالم) (قرآن گویا) @DalayeleRoshan
مشاهده در ایتا
دانلود
4_293413254921716286.mp3
4.05M
🌺 (تندخوانی) 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5931482021984469308.mp3
11.94M
🌺 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5859393250778939619.mp3
6.83M
🌺 🌺 🌺 ترجمه 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی شأنه شرح لیلةالقدر قسمت 16 ...عقل‌های ما نیز از آن حیثی که مقید است یعنی گرفتار است و به اطلاق نرسیده، عقل جزئی است. عقل جزئی نمی‌تواند انسان را به آن کمالات برساند. اما همین عقل از حیث اتصالش به عقل کل طاهر و پاک است. از حیث قید و مقارن بودنش با عالم طبیعت گرفتار است و آلودگی دارد. لذا می‌گوییم این عقل مشوب به وهم و رجس است. چون وهم و خیال که پاک نیستند. وهم و خیال ناپاک‌اند. آن که پاک است عقل است. عقل طهارت دارد. اینها به شرطی پاک هستند که به آن عقل اتصال یابند. اگر خود را در جوار عقل قرار دادند، پاک اند و در غیر اینصورت ناپاک‌اند. چرا ما از انسان کامل و امام زمان دور هستیم؟ چرا نمی‌‌توانیم به انسان کامل برسیم؟ به این دلیل که مقیدیم و او مطلق است. مطلق پاک است و ما که مقیدیم نجسیم. تا این نجاسات را رفع نکنیم، [منظور نجس فقهی نیست بلکه نجس عرفانی و حقیقی است.] نمی‌توانیم به وصال برسیم. مقید نجس است، مقید با مطلق چه نسبتی دارد؟ چه نسبت خاک را با عالَمِ پاک؟ أینَ التُّراب وَ رَبّ الأرباب؟! لذا به محض اینکه انسان از این نجس بودن و ناپاکی خارج شود، امام زمانش را می‌بیند. همین‌جا نشسته است و می‌بیند و صدای او را می‌شنود. ما چون در این قیود گرفتار هستیم، این قید دست و پای ما را بسته است و نمی‌توانیم ببینیم. این نطفه‌ی نوریه، علم مطلق است. این نطفه، هم علم مطلق است و هم نور مطلق است. خداوند همه‌ی کمالات و فضائل خود را به نحو اجمالی در این نطفه قرار داده است. این بحر مسجور نظام وجود است. بحر مسجور، علم مطلق خدا است. لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِيابِها. این جامه‌ی وجودی او را، هیچ ناپاکی مس نکرده و نخواهد کرد و طهارت او طهارت علی ‌الاطلاق است. لذا این نطفه‌ی نوری علم مطلق است و خلقت ظاهر پیغمبر نیز از همین نطفه‌ی نوری بوده است. هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً یعنی آن جنبه‌ی بشری پیغمبر نیز از این بوده است فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً. و حقیقت این نطفه‌ی نوری، کون جامع است. یعنی چه؟ یعنی نخست تمام حقایق در او مندرج است و دوم اینکه تمام عوالم در او مندرج است. چه عوالم ظاهر و چه عوالم باطن. چون این حقیقت و این نطفه‌ی پاک و سفید ازلی است، ابدی نیز هست. هر شی‌ء ازلی، ابدی است. نمی‌شود که چیزی ازلی باشد اما ابدی نباشد. ازل و ابد یک حقیقت‌اند. اول و آخر یک حقیقت‌اند. چون عالم طبیعت عالم حدود است، اول ما غیر از آخر ما است اما در امر لایتناهی، ازل و ابد یکی است، مبدأ و منتها یکی است. هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ، یعنی همین هُوَ که اول است، همین هُوَ آخر است. لذا این هم ازلی و هم ابدی است. بنابراین پیغمبر به حیث اینکه حقیقت این نطفه‌ی نوری را مشاهده کرد که ازلی و ابدی است،  فرمود؛ کُلُّ حَسَبٍ و نَسَبٍ مَقطوعٌ  إلّا حَسَبی و نَسَبی. همه‌ی حسب ها و نسب ها فانی و ابتر است (إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) مگر حسب و نسب من که کوثر است و مقطوع نیست بلکه ابدی است... ادامه دارد التماس دعا صادقزاده
عشق و عرفان (قسمت نود و چهارم ) راههای عملی کسب عشق و محبت الهی عامل سیزدهم :سکوت ادامه... ماهیت سکوت ، سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت آن دو با هم : پس از طرح مطالب مقدماتی و ارائه مطالبی از زبان بزرگان در خصوص سکوت ، حال ماهیت سکوت ،سکوت اخلاقی و عرفانی و تفاوت ‌‌های آن دو ،در ادامه خواهد آمد و ابعاد و اقسام سکوت شرح داده خواهد شد . همچنین پس از بررسی واژه «سکوت» در حوزه ی اخلاق و عرفان، علل و کارکردهای سکوت اخلاقی را برشمرده و در ادامه، ضمن تقسیم اقسام سکوت در ساحتِ حالات و مقامات مختلفِ عارف، به مقتضیات هریک از آنها پرداخته، نمونه‌هایی نیز از مثنوی معنوی ارائه خواهد شد. سرود‌های مثنوی که از پس سکوتی عمیق و ساحل آرام خاموشی به موج درآمده، راه فهم حقایق هستی و پی‌بردن به راز آفرینش و کیفیت جدایی انسان از اصل و بنیان خویش را سکوت و خاموشی می‌داند : بشنو از نی چون حکایت می‌کند از این‌رو، مولوی سرآغاز راه را سکوت می‌شمرد؛ چنان‌که راهبرِ انتهای راه وصال و تنهاراه برای ورود به محضر حضرت حق را نیز مَرکَب «خموشی» می‌داند. از نظر مولانا، حرکت در راه وصال، با یک‌وسیله و یک‌روش امکان‌ناپذیر است. به سخنی دیگر، سالک برای صعود به وادی عشق و رسیدن به مرتبۀ دریاییان نیازمند است که در هر مرتبه ، از وسیله مخصوص آن بهره گیرد. از نگاه عرفان، حقایق معنوی را تنها از رهگذر سکوت می‌توان یافت. از مثنوی می‌توان دریافت که مولانا با این‌همه گفتار و اشعار، خاموشی خود را بیشتر از گفتارش می‌داند. حال باید پرسید این خاموشی چیست و فضیلت آن در چیست؟ به بیانی دیگر، از این خموشی چه بهره‌ای می‌توان برد و کارکرد آن کدام است؟ ضرورت بحث از سکوت انباشت اطلاعات، تکنولوژی، سرعت در دستیابی به داده‌های مختلف و اشتغال بیش از اندازه ذهن آدمی به امور متفاوت در این جهان، موجب شده است که بشر امروزی ـ حتی در زمان کودکی ـ قادر نباشد که «سکوت» کند. از سویی، مجموعه واکنش‌های درونی بشر نسبت به داده‌های وسایل ارتباط‌جمعی و به‌خصوص اینترنت نیز او را مجبورساخته تا نتواند تنهایی و سکوت را تجربه نماید. به‌نظر می‌رسد یکی از راه‌های خروج از تنگنای کنونی و مقابله با هجوم این داده‌ها ـ که موجب بی‌تعادلی و گسیختگی شخصیت بشر می‌شود ـ تجربۀ «سکوت» و به‌قول «یونگ» ایجاد ارتباط بین ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه است. همچنین ازآنجاکه عرفا معتقدند «آگاهی عرفانی در سرشت همۀ انسان‌ها مکتوم است، ولی در غالب آنها از ناخودآگاه به خودآگاه راه نمی‌یابد» (استیس، 1367: 357) برای دستیابی به این آگاهی و عبور از این گسیختگی، اهتمام به بحث ِسکوت به‌ویژه سکوت عرفانی، ضرورتی دوچندان می‌یابد. بنابراین در قسمت های آتی سعی خواهد شد تا این موضوع با تأکید بر مثنوی مورد بررسی قرار گیرد. در ابتدا می‌توان سکوت عرفانی را در دو نما ملاحظه کرد: سکوت سالکانه و سکوت عارفانه. اقسام سکوت : یک. سکوت سالکانه سکوتِ در مقام طریقت را سکوت سالکانه گویند. سالک در این مقام به‌دنبال آرام‌کردن روح مضطرب خود است. این سکوت انواعی دارد که بدان می‌پردازیم. 1. سکوت اخلاقی این سکوت ناظر به آفات زبان است. سالکِ راه حقیقت برای سلوک به‌سوی حق ابتدا باید مسیر خود را از رذایل اخلاقی پاک کند. ازاین‌رو عارفانِ کوی حق، سالکان را در کنار کم‌خوابی و کم‌خوراکی، به کم‌گویی و گزیده‌گویی توصیه می‌کنند. البته باید دانست که این نوع سکوت، در عمل به‌کار سالک می‌آید. روان‌شناسان دین عموماً برای وجود انسان پنج ساحت قائل‌اند: اراده، باور، احساسات و عواطف، گفتار و کردار.(ملکیان، 1380: 124) هر انسان بدون در نظر گرفتن مشرب او، این ساحات را در خود می‌یابد. حال پرسیدنی است این نوع سکوتِ سالک مربوط به کدام یک از این ساحات است؟ بی‌تردید سالک در سلوک خود، در تمام این عرصه ها حرکت می‌کند، اما هر استاد یا شیخی بر مبنای مشرب خود بر یکی از این ساحات تأکید بیشتری دارد. سکوت اخلاقی مربوط به حوزه ی گفتار است. در این مرحله، سالک نیاز دارد این عرصه را از موانع موجود پیراسته کند. ادامه دارد... التماس دعا صادقزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5834875782157042594.pdf
5.53M
🌺 🌺 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_293413254921716488.mp3
4.08M
🌺 (تندخوانی) 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5933960484402233771.mp3
12.86M
🌺 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5859393250778939620.mp3
6.9M
🌺 🌺 🌺 ترجمه 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ بسمه تعالی شأنه دعای امام شجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت اول دعایی کوتاه ولی بسیار عمیق از امام سجاد (ع) روایت شده است که حضرت در شب بیست‌و‌هفتم از ابتدای شب تا به صبح، بارها تکرار می کردند. این دعا سه جمله است؛ امّا دریایی از معارف در آن وجود دارد. اَللَّـٰـهُمَّ ارْزُقنِی التََّجافِیَ عَن دارِ الْغُرُورِ ؛ وَ اْلاِنابَةَ اِلىٰ دارِ الْخُلُودِ؛ وَ الاِسْتِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُولِ الْفَوتِ شرحی بر فراز اول دعا: ۱_ اَللَّـٰـهُمَّ ارْزُقنِی التََّجافِیَ عَن دارِ الْغُرُورِ خدایا به من روزی کن از این دار غرور پهلو خالی کنم. حمّالی این خانه ی دروغین را نکنم و تن زیر بار این خانه ی پلید ندهم. دنیا دارالغرور و سرای فریب است. انسان را گول می زند. نیست؛ امّا خود را هست نشان می دهد. به سراب می ماند که از دور آب می نماید؛ امّا درحقیقت هیچ نیست؛ سایه و توهّم است. قرآن کریم فرمود: كَسَرابٍ‏ بِقيعَةٍ يَحسَبُهُ‏ الظَّمآنُ‏ ماءً ؛ (39 سوره ی نور) مثل سرابی در یک دشت گسترده ی تفتیده که تشنه کام از دور آن را آب می پندارد؛ امّا وقتی بعد از تقلاّهای بسیار به آن می رسد، لَم يَجِدهُ شَيئاً، می بیند هیچ‌چیز نیست. دنیا از دور نمود و جلوه ای دارد؛ امّا حقیقتش نیستِ صرف است. انسان تا غافل است و از دور به سراب نگاه می کند، هیچ تفاوتی با آب نمی‌بیند و به یقین مطمئن می‌شود آب است. تا وقتی انسان در خواب رؤیا می‌بیند، ذرّه ای تردید ندارد که آنچه می بیند، عین واقعیّت است. وقتی آن فرد به سراب نزدیک شد و آن به‌خواب‌رفته بیدار شد، هیچ اثری از آنچه می دید باقی نمی‌ماند. امام سجّاد از خدای متعال می خواهد و ما هم به اقتدای امام سجّاد از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد دیگر پهلو زیر بار دنیا ندهیم. دیگر بس است! هرچه حمّالی دنیا را کردیم؛ هرچه دنبال دنیا و جلوه های دنیا دویدیم؛ از پول و ثروت، نام و شهرت، پست و مقام، لذّت و شهوت، منیّت های خودمان، بس است! دیگر دنبال دنیا نرویم . ادامه ... التماس دعا. صادق زاده
‍ بسمه تعالی شأنه دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت دوم اللَّهُمَّ ارزُقني التَّجافي عَن دارِ الغُرورِ وَالإنابَةَ إلى دارِ الخُلودِ وَالاستِعدادِ لِلمَوتِ قَبلَ حُلولِ الفَوتِ 2 وَ اْلاِنابَةَ اِلىٰ دارِ الْخُلُودِ؛ خدایا به ما روزی کن که به خانه ی جاودانگی و حقیقت ماندگار هستی روی آوریم؛ به آن هست پایدار، آنجا که بویی از نیستی در آن نیست؛ دار القرار و دار البقاء است. خدایا چنان کن که رویکردمان به سمت آخرت و حقایق ماندگار عالم باشد و این جلوه های فریبنده ما را بی‌راه نکند. حقایق گرانبها و گوهرهای ارزشمند عالم هستی هدف ما شود. آن عرصه ای که خدای متعال در آن تجلّی تام می کند، عرصه ی قیامت، جهت‌گیری و آرمان ما باشد. به باطن راه پیدا کنیم؛ به باطنی که حقیقت است؛ نه این ظاهری که فریبنده و دروغین است. به هرچه ماندگار است روی آوریم و از هرچه گذراست، بگذریم. لفظ گذرا هم با ارفاق و تسامح است. دنیا نیست؛ نه اینکه هست و روزی می‌گذرد و از بین می رود. كُلُّ‏ مَن‏ عَلَيها فانٍ‏ ؛ نفرمود فانی خواهد شد؛ هم‌اکنون فانی است. هم موت و هم فنا اکنون وجود دارد. همین الآن در موتیم، امّا حواسمان پرت است؛ خوابیم و نمی بینیم. خداوند به پیامبرش فرمود: اِنَّكَ‏ مَيِّتٌ‏ وَ اِنَّهُم‏ مَيِّتُونَ‏ ؛ نفرمود در آینده خواهی مرد؛ بلکه اکنون مرده‌ای؛ دیگران هم مرده‌اند؛ ولی موت را در وجود خود پیدا نکردند. به‌همین ترتیب كُلُّ‏ مَن عَلَيها فانٍ، یعنی همه‌چیز در این عالم، همین الآن فانی است و هستی ندارد. این جنبه های ناپایدار فقط نمود و جلوه ای دارند؛ وجودی ندارند. خدایا به ما روزی کن، فریب این جلوه ها را نخوریم و به آن هست پایدار و جاودان رو کنیم؛ به آنچه واقعاً هست؛ وَ يَبقىٰ‏ وَجهُ‏ رَبِّكَ‏ ذُو الْجَلالِ‏ وَ اْلاِكرامِ‏ ؛ تنها وجه پروردگارت که دارای جلال و اکرام است، باقی است. آن هستی که نیست به آن راه ندارد. دنیا، نیستی است که اصلاً هست به آن راه ندارد. و راه بین دنیا و آخرت، برزخ، آمیزه ای از هست و نیست است. دنیا، نیستِ صرف و آخرت، هستِ صرف است. خدایا به ما توفیق ده هدفمان را، آن هستِ صرف و پایدار، آن هستِ جاودان و باقی قرار دهیم؛ نه این جلوه ی فانی و هیچ محض. ادامه ... التماس دعا. صادق زاده .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصلها برای درختان هرسال تکرار می‌شود اما فصلهای زندگی انسان تکرارشدنی نیست! تولد کودکی جوانی پیری و دیگر هیچ... امروزت را دریاب... سلام، صبحتون به‌ سلامت❤️ 👇 ┏━━━━ °•🍃•°━━━━┓ @ghoran_tasviri_akhlagh ┗━━━━ °•🍃•°━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مگر حضرت علی اول و آخر... و زنده و مرده کننده است؟ ✍️حضرت امیرالمومنین علیه السلام به همراه تعدادی از صحابه در مسجد نشسته بود. آن‌ها به حضرت گفتند: ای امیرالمومنین با ما سخن بگو. حضرت فرمودند: سخن من بر شما سخت و دشوار است و جز عالمان آن را نمی‌فهمند. گفتند: باید برای ما سخن بگویی. فرمودند: با من بیایید آن گاه وارد خانه شد و فرمودند: من کسی هستم که بالا رفتم و مقهور ساختم، من کسی هستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم، من اول و آخر و ظاهر و باطن هستم. آن‌ها خشمگین شده و گفتند: این سخنان کفر است و بلند شدند. سپس حضرت فرمودند: آیا به شما نگفتم که سخن سخت و دشوار است و جز عالمان آن‌ها را نمی فهمند؟! بیایید تا تفسیر آن‌ها را به شما بگویم. امّا این که گفتم من کسی هستم که بالا بردم و مقهور ساختم، یعنی این که 👈من شما را با این شمشیر بالا برده و مغلوبتان ساختم تا به خدا و رسولش ایمان آورید و مراد از این که من زنده می‌کنم و می‌میرانم. یعنی این که👈 من سنت را زنده کرده و بدعت را از بین می‌برم و این که من اول هستم یعنی من👈 اولین کسی هستم که به خدا ایمان آوردم و اسلام آوردم و من آخر هستم یعنی من👈 آخرین کسی هستم که پیامبر صلی الله علیه و آله را -با لباسش- کفن کردم و دفن نمودم و من ظاهر و باطن هستم یعنی این که من👈 علم ظاهر و باطن دارم. آن‌ها گفتند: آسوده خاطرمان ساختی، خداوند تو را آسوده گرداند. 📚بحارالانوار، ج ۴۲، صفحه ۱۸۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇 ┏━━━━ °•🍃•°━━━━┓ @ghoran_tasviri_akhlagh ┗━━━━ °•🍃•°━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 امام ﻋَﻠــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند: در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی: ✨۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ... ✨٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ... ✨۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ... ✨۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن... ✨۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن... ✨۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ... ✨۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ 📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷ 👇 ┏━━━━ °•🍃•°━━━━┓ @ghoran_tasviri_akhlagh ┗━━━━ °•🍃•°━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ بسمه تعالی شأنه دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت پایانی 3 وَ الاِسْتِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُولِ الْفَوتِ خدایا به ما روزی کن پیش از آنکه فوت ما فرارسد، آمادگی موت پیدا کنیم. موت غیر فوت است. موت، قطع تعلّق از دنیا و دامن برچیدن از دنیاست. امّا فوت، همان مرگی است که دست و پاهای شخص را رو به قبله دراز می کند و جنازه‌اش را دفن میکنند. موت قطع دلبستگی از دنیا و خیره نبودن بر این جلوه ی ناپایدار است. نگاه برداشتن از دنیا و دل شستن از محبّت دنیاست. خدایا استعداد موت را روزیِ ما کن؛ مثل غافلان موتمان، هنگام فوت فرانرسد. غافلان به موت اضطراری نائل میشوند؛ یعنی تا زنده اند، دل از این معشوقه ی طنّاز دنیا نمی کَنند. این معشوقه‌ی پیر فرتوت، با مشّاطه گری و آرایش سحرآمیز، چهره ی زشت و کریه خود را آراسته و به صورت یک نوعروس جوان دلربا درآورده است؛ والاّ باطن دنیا، بسیار زشت و پلید است. اکثریّت مردم که همین جلوه ی ظاهری را می بینند، گول آرایش و تزیین دنیا را می خورند و تا زنده اند، دل از محبّت دنیا نمی شویند؛ تا اینکه بالأخره حضرت عزرائیل برسد و آنان را به‌زور از آغوش این معشوقه بیرون کشد و به موت اضطراری نائل شوند. این متعلّق به اکثریّت خلق است که غافلند. امّا اقلّیّتی که به زشتی این عجوزه و عفریته و دیو وحشتناک، پی بردند و دانستند زیبایی و جذّابیت او حقیقتی ندارد، با اختیار از آغوش او بیرون ‌آمدند. آنان به پست و مقام، نام و شهرت، لذّت و شهوت و تمام این چیزهای خیالی دل نمی‌بازند؛ درمی‌یابند که دنیا نیست، و با سحر، خود را هست جلوه میدهد؛ پس درحالی که زنده هستند، دل از محبّت دنیا میشویند و به موت نائل می‌شوند. تعلّق حجاب است و بی‌حاصلی / چو پیوندها بگسلی، واصلی پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا ؛ قبل از آنکه به اضطرار و اجبار، شما را به موت نائل کنند؛ با اختیار از موت استقبال کنید؛ و استعداد موت در خود ایجاد کنید. یعنی دلبستگی و چسبندگی به دنیا از بین برود؛ نه اینکه بمیریم. چرا مرگ و جدا شدن از دنیا سخت و دردناک است؟ چون به دنیا چسبیده‌ایم، کنده شدنمان دردناک و وحشتناک می‌شود. گفتیم مثل چسب زخمی که به قسمتی از پوست بدن که مو دارد، چسبیده است. وقتی می خواهند این چسب را بکنند، با هر تکان چندین مو از ریشه کنده می‌شود. انسانی که ذرّه ذرّه و سلّول سلّول وجودش به دنیا چسبیده، وقتی میخواهند همه ی وجودش را از دنیا بکنند چه درد وحشتناکی دارد! سختی جان دادن به‌دلیل دلبستگی به دنیا و محبّت دنیاست. قسمت پایانی التماس دعا. صادق زاده
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
📗🔈 قسمت 1⃣ * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. * پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه @audio_ketab
بسمه تعالی شأنه شرح لیلةالقدر قسمت ۱۷ این حدیث شریف پیغمبر که می فرماید: کُلُّ حَسَبٍ و نَسَبٍ مَقطوعٌ  إلّا حَسَبی و نَسَبی، در آیه نیز اشاره می کند، فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا (فرقان/۵۴)، که صهر نیز حسب است و معنی دیگر آن نیز سبب است یعنی خویشاوندی و دامادی. در معنای صهر این را نیز دیدم که کسی را که قرابت دامادی با کسی پیدا می کند و از طریق ازدواج قرابت می‌یابد. نسب حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها و صهر حضرت امیرالمؤمنین است. در روایات نیز چنان فرموده‌اند که این آیه درباره امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. این که پیغمبر می‌فرماید کُلُّ حَسَبٍ و نَسَبٍ مَقطوعٌ  إلّا حَسَبی و نَسَبی دو تفسیر دارد: یک تفسیر آن این است که حسب و نسب پیغمبر که به حضرت بقیة الله الاعظم می‌رسد، از عالم برداشته شدنی نیست و همیشگی است. جالب است بدانید که من از کسی شنیده ام و ما نیز می‌گوییم و مقداری نیز از گفتنش می ترسیم که امام زمان برداشته شدنی نیست. امام زمان هست. تا چه زمانی؟ تا... نیز ندارد. این دوره و آن دوره ندارد. امام زمان همیشگی است. ازلی است و منقطع نخواهد شد. این آقا آیینه تمام نمای حق متعال است. مظهر اتم الله است. اصله قائم و نسله دائم. اصالتاً در عالمِ وجود، قائم است و قیام دارد و قیوم است و خود نیز به ذاته قائم است. و قیوم است و به ذات حق متعال قیوم است و هر شی‌ء را قوام می دهد یعنی قوام هر مخلوقی به اوست. دوم اینکه ایشان در نشئه‌ی عنصری هم هست. تا چه زمانی؟ تا... ندارد. همیشگی است. این یک بحث از روایتی که مطرح شد بود. بحث دیگر که موضوعی بسیار عرشی است و به همین موضوع اول باز می‌گردد این است که هر حسب و نسبی مقید به قید خاصی است. [چون مقید به قید خاصی است، ذهن شما فقط به حسب و نسب انسان‌ها نرود. حسب یعنی اندازه. نسب نیز یعنی نسبت. تمام مخلوقات اندازه دارند. إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ. (قمر/۴۹) رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ. (طه/۵۰) همه خلق اند و كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ. همه‌ی مخلوقات هم به قَدَر و اندازه خلق شده‌اند.] لذا حسب و نسب هر مخلوقی مقید به قید خاصی است و محدود است. و گفتیم که چون قیود محدود هستند، فانی‌اند. نجس‌اند. نجس نیز باید پاک شود. لذا پاک می‌شود. این پاک شدن نامش قیامت کبری است. به تعبیر حضرت علامه حسن زاده آملی روحی فداه، "توییِ" تو را نیز از تو می گیرند. این خیلی لطافت دارد... این تویی تو هم مال تو نیست. آن من که تو می‌گویی من، آن من را هم از تو می‌گیرند. چون آن هم مال تو نیست. تو فکر می‌کردی که مال تو است اما مال تو نیست. مال چه کسی است؟ مال مطلق است. آن مطلق در لباس مقیدات ظهور کرده بود و این قید تو را فریب داد. تو فکر کردی تویی! قیامت چیست؟ قیامت ظهور مطلق است. لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ؟؟؟ کسی باقی نمی‌ماند! یعنی تویی باقی نمی‌ماند که تو بگویی من حسنم، من حسینم،  همه را از تو می گیرند. کُلُّ حَسَبٍ و نَسَبٍ مَقطوعٌ!  فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ. (مؤمنون/۱۰۱) وقتی که در آن صورت دمیده شود، همه‌ی نسبت‌ها از بین می‌رود و هیچ نسبتی باقی نمی‌ماند. آن قیامت ظهور کند یعنی آن مطلق قیام کند، آن نفّاخ حقیقی که همین اهل بیت علیهم السلام هستند در صور بدمند، همه‌ی مقید ها سر به جیب عدم درمی کشند. چو سلـطان عـزت علم بر کشد جهان سر به جیب عدم درکشد ادامه دارد التماس دعا صادقزاده
عشق و عرفان (قسمت نود و ششم ) راههای عملی کسب عشق و معرفت الهی عامل سیزدهم :سکوت ادامه... پرگویی و قیل ‌و قال ظاهری مانند زنگاری است که دل را تاریک می‌کند، ازاین‌ رو برای پیمودن راه باید مدتی شیوۀ سکوت و خموشی را پیشه کرد. در بیتی که در قسمت قبل آورده شد ،مولانا تأکید می‌ورزد که «مدتی» باید سکوت اختیار کرد؛ مدتی که مربوط به مراحل اولیه سلوک است. مولوی در داستان بازرگان و طوطی به این سکوت چنین اشاره دارد: این زبان چون سنگ و هم آهن وَش است و آنچه بِجهد از زبان، چون آتش است در این بیت و ابعاد بعد از آن مولانا دوسویه بودن زبان را بیان می‌کند؛ بدین‌معنا که این زبان هم می‌تواند مانند آتش در جایی نافع و در جایی دیگر سوزنده و مضر باشد.ازاین‌رو، مبتدی باید بداند که نباید در هرجا دهان باز کند؛ زیرا اگر «اسرار توحید» را برای برخی که طی مقدمات نکرده‌اند، بازگوئیم، مانند آن است که به پنبه‌زار آتش زده‌ باشیم. با این توصیف باید گفت سالکان مبتدی که زبانشان در اختیار آنها نیست، می‌باید کوشش بسیار کنند و به صمت و خاموشی خو گیرند تا هر سخنی را هرجا نگویند. در این راستا، غزالی ضمن بر شمردن آفات زبان، درباره فضیلت خاموشی این چنین می‌گوید: "و دلیل بر آنکه خاموشی لازم است، آن است که سخن چهار قسم است: قسم اول زیان محض، قسم دوم سود محض، قسم سوم آنچه در او سود و زیان هست [و] قسم چهارم آنچه در او نه سود است و نه زیان. اما آنچه زیان محض است، خاموش بودن از آن چاره نیست و همچنین آنچه در آن زیان و سود است که سود آن کم از زیان آن است. و اما آنچه در آن سود و زیان نیست، آن فضول است و مشغول‌شدن بدان تضییع روزگار، و آن عین زیانکاری است. پس نماند مگر قسم چهارم و سه ربع سخن ساقط شد و یک ربع باقی ماند. 2_ آلودن روح: بی‌گمان آنچه موجب کدورت در جان و روح انسان می‌شود، مهارنبودن زبان است؛ چنان‌که مولانا این‌چنین شکوه سر می‌دهد: ای زبان تو بس زیانی مر مرا چون تویی گویا چه گویم من تو را ای زبان هم آتش و هم خرمنی چند این آتش درین خرمن زنی در نهان جان از تو افغان می‌کند گرچه هرچه گوییش، آن می‌کند شکوه مولوی از زبان خویش، شکوه‌ای است فراگیر؛ زیرا همه‌کس در ایجاد ارتباط زبانی با دیگران، به استفاده از آن ناگزیر است. اما این زبان با تمام این مشکلات، هم آتش است و هم خرمن. خرمن بودن زبان عبارت از تکلم آن است کلمات طیبه که سبب خرمن حسنات می‌باشد، و آتش بودنش کنایه است از تکلم کلمات فاسد که محرق خرمن طاعات است. چقدر این آتش را به این خرمن میزنی؟ چقدر از سخنانی که مفسد طاعات حسنه است، می‌گویی؟ بدین سبب است که مولوی به سالک هشدار می‌دهد که پیش از سخن گفتن تأمل کند : من پشیمان گشتم این گفتن چه بود لیک چون گفتم پشیمانی چه سود ادامه دارد التماس دعا صادقزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5837127581970728451.pdf
5.55M
🌺 🌺 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_293413254921716288.mp3
4.04M
🌺 (تندخوانی) 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
4_5938061675658739977.mp3
12.64M
🌺 🌺 🌺 توسط استاد 📌به نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان قران تلاوت کنیم 🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸