eitaa logo
•کتابفروشی ارواح🌬
2.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
194 ویدیو
17 فایل
سلام به روح سردرگمی که سر از اینجا درآورده ؛) ‌ دستتو بده چهارتا کتاب خوب بدم بهت📚🫴🏼 . . اینجا با هم به دنیای کتابا سفر می‌کنیم چون ما متعلق به این دنیا نیستیم. . پیام سنجاق شده رو حتما ببین!💙 برای گرفتن کتاب‌ات: @ghosts_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ اژدهای کوچک گفت: «یه روز جدید و یه شروع جدید! امروز باید چی‌کار کنیم؟» 📖
‌ اژدهای کوچک گفت:« الان اصلا وقت ندارم گل‌ها رو ببینم.» پاندای بزرگ گفت:« درست به همین خاطر باید اون‌ها رو ببینی؛ شاید فردا دیگه نباشن.» 📖
هری پاتر_2023_02_05_15_00_26_438.mp3
26.38M
🔮 قسمت دوم 🎧 @book_club ــــــــــــــــــــــــ
‌ پس کار سخت را انجام می‌دهم: به خودم اعتماد می‌کنم. می‌خواهم همان کسی باشم که از من مراقبت خواهد کرد. :) 📖
‌ من می‌دانم چه کار باید بکنم، ولی وقتی مجبور می‌شوم خودم را برای دیگران توضیح دهم، دانستن‌ام کمرنگ می‌شود و راه ترس، باز. 📖
‌ دعای خالی هیچ چیز رو تغییر نمیده. چیزی که الان می‌تونه دنیامون رو عوض کنه، روح مبارزه‌ست!
2_144140477108796703.mp3
4.34M
🎧 @book_club ــــــــــــــــــــــــ
همون تغییری باش که می‌خوای در دنیا ببینی….🌿 ➫ @book_club ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌ اژدهای کوچک گفت:«اون درخت دوران سختی رو پشت سر گذاشته.» پاندای بزرگ گفت:«آره، ولی هنوز این‌جاست و به قدرت و زیبایی رسیده.» 📖
‌ اژدهای کوچک گفت:«گاهی فکر می‌کنم اون‌قدر که باید خوب نیستم.» پاندای بزرگ گفت:«درخت گیلاس خودش رو با درخت‌های دیگه مقایسه نمی‌کنه. فقط شکوفه می‌ده.» 📖
‌ رفتم بالای درخت. دیگر می‌رفتم آن‌جا. مخفیگاهم شده بود. چیز جالبی فهمیده بودم: مردم تقریباً هیچوقت بالا را نگاه نمی‌کنند. چرایش را کی می‌داند؟ شاید زمین را به دنبال پیش‌نمایشی از برنامه‌های آینده تماشا می‌کنند. باید هم نگاه کنند. فکر می‌کنم هر کسی که می‌گوید برای آینده برنامه دارد و یک چشمش به خاک نیست، کوته‌نظر است. 📖
کتاب‌ها وارد گوشت و خونم شده بودند. طنز ماجرا این بود که از بس در کتابخانه می‌لولیدم آن‌ها فکر می‌کردند این منم که آدم نیستم. 📖
@book_club ــــــــــــــــــــــــــــــــ
4_5949384089919294804.mp3
8.53M
🎧 @book_club ــــــــــــــــــــــــ
گاهی‌اوقات عشق نیست که یک زن را برمی‌گرداند، بلکه خستگی‌ست، تنهایی‌ست، این‌که دیگر چیزی از انرژی یا پهلوان‌پنبه‌گی‌اش باقی نمانده و از ترسیدن از سروصدای شبانه -که قبل از تنها شدن، هیچ وقت متوجه آن‌ها نشده نبود- خسته شده. 📖
‌ _ پس داری زندگی‌تو هدر میدی. _ هدر نمی‌ره. حتی اگه به نتیجه نرسه، هدر نمی‌ره. جنگیدن هيچ‌وقت به معنای هدر دادن نیست. 📖
‌ دیو یک‌بار ازم پرسید: «از کجا می‌دونی کدوم‌شون رو برداری؟ کی بهت می‌گه؟» برایش توضیح دادم که یک رشته وجود دارد: «اگه داستایفسکی بخونی می‌بینی که تو کتابش به پوشکین اشاره کرده، بعد می‌ری پوشکین می‌خونی می‌بینی به دانته اشاره کرده، بعد می‌ری دانته می‌خونی و.... میشه گفت تمام کتاب‌ها راجع کتاب‌های دیگه‌ن.» جست‌وجویی بی‌پایان بود، و به شکل بی‌پایانی مفید؛ مردگان از ورای زمان برایم پیام می‌فرستادند، از ورای قرن‌ها.✨ 📖