من نمردم.
ولی زنده هم نماندم.
کاملاً اتفاقی گزینۀ سوم را انتخاب کردم: به اغما رفتم. خداحافظ دنیا، خداحافظ هوشیاری، خداحافظ نور، چهقدر بد شد مرگ، سلام اثیر. عجیب چیز غریبی بود. جایی بین آغوش باز مرگ و آغوش بستۀ زندگی پنهان شده بودم. هیچجا نبودم. مطلقاً هیچجا. راستش از اغما به برزخ هم نمیشود رفت.
📖 #جزء_از_کل
تمام مراسم ختم را دیدم و تمام آشنایان مردگان را که خوشحال بودند از این که از محل کارشان در رفتهاند.
📖 #جزء_از_کل
●@book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خداوند رنج را آفرید تا خوشبختی و سعادت در کنارش دیده شود. در این دنیا همهچیز با ضِدش بروز مییابد. خدا ضدی ندارد، برای همین همیشه در پردۀ راز باقی میماند.
#متفرقه
📖 ملت عشق
#كيميا_خاتون رمانی تاریخی است که داستان اصلی آن دربارهی زندگی کیمیا دختر خواندۀ مولانا جلالالدین بلخی است. کیمیاخاتون نوشتهی سعیده قدس است که اولين بار در سال 1383 در نشر چشمه منتشر شد و در ایران فروش زیادی داشته است و اخیرا به چاپ چهل و چهارم خود رسیده است. این رمان بعد از انتشار 12 ماه در صدر کتابهای پرفروش کشور قرار گرفت و به زبان ترکی و انگلیسی نیز ترجمه شد.
مرگ برایش خلاصی بود، اما قرار نبود او خلاص شود. شاید هم اصلاً مرده بود و این سفینه داشت او را به سوی بارگاهی میبرد که عمری در طلب خاکبوسیاش شرق و غرب را پرسه زده بود.
📖 #کیمیا_خاتون
من البته در این معادله راز بزرگی را کشف کرده بودم و آن اینکه همهچیزِ جهان همواره در حال تغییر است. در نتیجه وقتی با رفتن پدرم دنیای پررنگوفسون و عزتبار خانهی ما دگرگون شد و عزاداری عمیق و گاه مبالغهآمیز مادرم مجالی برای آغازی دوباره به اهل خانه نمیداد، من چندان کارآزموده شده بودم که بدانم این وضع نیز تغییر خواهد کرد. فقط باید وقتش میرسید. باید صبر میداشت.
📖 #کیمیا_خاتون
●@book_club ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ