چیزی که به پا داشتم، کفش ورزشی نبود بلکه یک جفت مرگ بود. هربار به ذهنم خطور می کرد که یک جفت مرگ روی پاهایم سنگینی می کند، دلم می خواست قدم بزنم و با هر قدم انگار از مرگ دور و دورتر می شدم.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
می دونستی من تظاهر می کردم که مسائل را بلد نیستم؟ می پرسی چرا؟ چون توجه تو را میخواستم.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
او ترجیح میداد در خانه بنشیند و ساعتها خود را در صفحات رمانی که دوست دارد، مدفون کند:)
📖 #سه_دختر_حوا
برای چه زنها اینقدر در حال بررسی یکدیگر بودند؟ به دقت و با پیشداوری و کنجکاوی عجیبی که پایان نداشت به شکل بارز و یا پنهان دنبال خطاهای یکدیگر بودند.
📖 #سه_دختر_حوا
تنها چیزی که در این شهر انسان از آن خلاصی نداشت همین بود: ضرورتِ زندگی کردن کنار دیگران.
📖 #سه_دختر_حوا
هر کتابی که میخونم، انگار دارم با یک شخصیت جالب گفتگو میکنم. باعث میشن قلمروهای پُر رمز و راز و ناشناخته رو کشف کنم. قلمروهایی که خودم هیچوقت نمیتونم تجربه کنم..
#دیالوگ 🎞'
من همیشه برای نامه نوشتن از مداد استفاده می کنم. خودکار مرا مضطرب می کند چون خطاهایش را نمی شود پاک کرد. وقتی اشتباه می کنی، مداد همیشه تو را می بخشد. به همین خاطر نامه باید با مداد نوشته شود. این باور همیشگی من است.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد