اژدهای کوچک گفت:«گاهی فکر میکنم اونقدر که باید خوب نیستم.»
پاندای بزرگ گفت:«درخت گیلاس خودش رو با درختهای دیگه مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
📖 #اژدهایکوچک_و_پاندایبزرگ
رفتم بالای درخت. دیگر میرفتم آنجا. مخفیگاهم شده بود. چیز جالبی فهمیده بودم: مردم تقریباً هیچوقت بالا را نگاه نمیکنند. چرایش را کی میداند؟ شاید زمین را به دنبال پیشنمایشی از برنامههای آینده تماشا میکنند. باید هم نگاه کنند. فکر میکنم هر کسی که میگوید برای آینده برنامه دارد و یک چشمش به خاک نیست، کوتهنظر است.
📖 #جزء_از_کل
کتابها وارد گوشت و خونم شده بودند. طنز ماجرا این بود که از بس در کتابخانه میلولیدم آنها فکر میکردند این منم که آدم نیستم.
📖 #جزء_از_کل
بدتر از شکست خوردن در کاری،
شروع نکردن آن است…
➫ @book_club ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گاهیاوقات عشق نیست که یک زن را برمیگرداند، بلکه خستگیست، تنهاییست، اینکه دیگر چیزی از انرژی یا پهلوانپنبهگیاش باقی نمانده و از ترسیدن از سروصدای شبانه -که قبل از تنها شدن، هیچ وقت متوجه آنها نشده نبود- خسته شده.
📖 #جنگجوی_عشق
_ پس داری زندگیتو هدر میدی.
_ هدر نمیره. حتی اگه به نتیجه نرسه، هدر نمیره. جنگیدن هيچوقت به معنای هدر دادن نیست.
📖 #جنگجوی_عشق
دیو یکبار ازم پرسید: «از کجا میدونی کدومشون رو برداری؟ کی بهت میگه؟»
برایش توضیح دادم که یک رشته وجود دارد: «اگه داستایفسکی بخونی میبینی که تو کتابش به پوشکین اشاره کرده، بعد میری پوشکین میخونی میبینی به دانته اشاره کرده، بعد میری دانته میخونی و.... میشه گفت تمام کتابها راجع کتابهای دیگهن.»
جستوجویی بیپایان بود، و به شکل بیپایانی مفید؛ مردگان از ورای زمان برایم پیام میفرستادند، از ورای قرنها.✨
📖 #جزء_از_کل