eitaa logo
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
551 دنبال‌کننده
526 عکس
66 ویدیو
2 فایل
آئینی ،انقلابی ارتباط @gidamjm
مشاهده در ایتا
دانلود
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله
هدایت شده از نجوای قلم✎
میان عصر یخبندان تو آن گرمای جان بخشی که از خورشید چشمت بر دل تاریک تابیده است.. @najvayeghalam 🦋
32.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه سوگواره شعر فاطمی شهرستان چناران ازشبکه خراسان رضوی
تقدیم به مادران شهید دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را بغل وا کرد و هی بوسید و راهی کرد، جانش را دلش آشوب بود و تا خم کوچه تماشا کرد قدم ها و قد و بالای رعنای جوانش را بهار باغ را می دید و می دانست روزی هم تب تند رسیدن می دهد حکم خزانش را نمی دانست اما تا کجای قصه خواهد داشت برای هضم دلتنگی بعد از او توانش را کنار حوض خالی کرد بغض در گلو را ،آه مگر می شد بگیرد راه اشک بی امانش را گذشت از ماه و چشمانش به در خشکید اما باز نیامد ماه تا روشن نماید آسمانش را هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش خبر آمد مسافر کرده پیدا کاروانش را و مادر با دلی آکنده از غم چادرش را بست بگیرد سخت در آغوش جسم قهرمانش را دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از حسرت گذشت اما نیاوردند حتی استخوانش را به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد چرا پایان خوبی فصل تلخ داستانش را شهید بی نشان آورده اند و بازهم رفته است مگر پیدا کند در بین این گلها جوانش را @gida13
🏴🏴🏴 عجیب کشور امنی است کشوری که در آن هزار باکری و قاسم سلیمانی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من خانه خراب و جمع آنها قصبه دارند همیــشه بر سیـاهی غلبه آقا و بزرگـوار و خـاکی ، در کل عشق اند تمــام دوســتان طلبه
هم مدح تو را به عشق پرداخته است هم شبهـه میـان خلق انداخته است این اســت مــرام یک منـافق ، اما هرکس که نفهمید تو را باخته است
هر خانه ملک دارد و جان ،قربانش ذکر است نظر به چهره ی تابانش هر روز به احتــرام نام مـادر باید بزنیـم بوسـه بر دستـانش
دریای صفـا بود و زبانش تهدید پروانـه صفت به دور ما می چرخید پیدا که شدیـم بعد هر گـم شدنی گریاند و گریست ،همزمان می خندید
از قلب صدف کشیده بیرون دُر را تا زنده کند رسم رضـا قلـدر را آینده به عمق درد پی خواهد برد نسلی که نداشت حـرمت چادر را @gida13
وقتی شـدم میان شلوغی شهــر گم دل رفت سمت گنبد و دیگر نخورد جُم من جلـد مشهــدم ولی آقا حواله داد گاهی برای عرض ارادت مــرا به قم