21.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ حجاب
تقدیم به همه ی دختران و زنان با حیای ایرانی
🎤خواننده و شاعر : سید صادق آتشی
#حجاب
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
📷 سلما همتیان دختری که ثابت کرد با چادر هم میتوان به اوج موفقیت رسید و قهرمان شد
" دختری " که پرچم کشورش رو با نجابتش بالا برد✌🏻
#حجاب
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
21.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شاهکار کربلایی حسین طاهری
چه خوبه تو کشوری هستیم
که معصومه و رضا داره...
#حضرت_معصومه (س)
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
#شهید_مسعود_عسگری
🌷🌷🌷🌷🌷
باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد،
موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل و شهدا🌷صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
16.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تعویض پرچم حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در شب ولادت آن بانو
#حضرت_معصومه (س)
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
📷 جلال و جبروت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها
مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی ره بارها می فرمودند: علّت آمدن من به قم این بود که پدرم، آقا سیدمحمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها برود.
فروغ کوثر، ص 58، کریمه اهلبیت، ص 44
#حضرت_معصومه (س)
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۲۴
*═✧❁﷽❁✧═*
سحری خوردم و از آشپزخونه اومدم بیرون ... رفتم برای نماز شب وضو بگیرم ... بی بی به سختی سعی می کرد از جاش بلند شه😢 ...
- جانم بی بی؟ ... چی کار داری کمکت کنم؟ ...
- هیچی مادر ... می خوام برم وضو بگیرم ... اما دیگه جون ندارم تکان بخورم 😔...
زیر بغلش رو گرفتم و دوباره نشوندمش ... آب💦 آوردم و یه پارچه انداختم روی پاش تا لباس هاش موقع وضو گرفتن خیس نشه ...
- بی بی ... حالا راحت همین جا وضو بگیر ...
دست و صورتش رو که خشک کرد ... جانمازش رو انداختم روی میز ... و کمک کردم چادر و مقنعه اش رو سرش کنه ...
هنوز 45 دقیقه وقت برای نماز شب مونده بود ... اومدم برم که متوجه شدم😇 دیگه بدون کمک نمی تونه حتی نماز بخونه... گریه ام گرفته بود ... دلم پیش مهر و سجاده ام بود و نماز شبم ... چند لحظه طول کشید ... مثل بچه ها دلم💔 می لرزید و بغض کرده بود ...
رفتم سمت بی بی ... خیلی آروم نماز می خوند ... حداقل به چشم من جوون و پر انرژی ... که شیش تا پله رو توی یه جست می پریدم پایین ...
زیرچشمی به ساعت نگاه👀 می کردم ... هر دقیقه اش یه عمر طول می کشید ...
- خدایا ... چی کار کنم؟ ... نیم ساعت دیگه بیشتر تا اذان نمونده ... خدایا کمکم کن🙏 ... حداقل بتونم وتر رو بخونم ...
آشوبی توی دلم برپا شده بود ... حس آدمی رو داشتم که دارن عزیزترین داراییش رو ازش می گیرن ... شیطان👹 هم سراغم اومده بود ...
- ولش کن ... برو نمازت رو بخون ... حالا لازم نکرده با این حالش نمازمستحبی بخونه ... و ...
از یه طرف برزخ شده بودم ... و از وسوسه های شیطان زجر 😰می کشیدم ... استغفار می کردم و به خدا پناه می بردم ... از یه طرف داشتم پر پر می زدم که زودتر نماز بی بی تموم بشه ... که یهو یاد دفتر شهدام🌷 افتادم ...
یکی از رزمنده ها واسم تعریف کرده بود ...
- ما گاهی نماز واجب مون رو هم وسط درگیری می خوندیم... نیت می کردیم و الله اکبر می گفتیم ... نماز بی رکوع و سجده ... وسط نماز خیز برمی داشتیم ... خشاب عوض می کردیم ... آرپیجی می زدیم ... پا می شدیم ... می چرخیدم ... داد می زدیم ... سرت رو بپا ... بیا این طرف ... خرج رو بده و ... و دوباره ادامه اش رو می خوندیم ...
انگار دنیا رو بهم داده بودن ... یه ربع بیشتر نمونده بود ... سرم رو آوردم بالا ... وقت زیادی نبود ...
- خدایا ... یه رکعت نماز وتر می خوانم ... قربت الی الله ... الله اکبر ...
حواسم به بی بی و کمک کردن بهش بود ... زبانم و دلم❤️ مشغول نماز ... هر دو قربت الی الله ...
اون شب ... اولین نفر توی 40 مومن نمازم ... برای اون رزمنده دعا کردم ...
چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب شد ... هنوز نشسته ... دوباره زیر بغلش رو می گرفتم و می بردمش دستشویی ... دستشویی🚽 و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم ... دوباره چند دقیقه بعد ...
چند بار به خودم گفتم ..
- ول کن مهران ... نمی خواد اینقدر پشت سر هم بشوری و خشک کنی ... باز ده دقیقه نشده باید برگردید ...
اما بعد از فکری که توی ذهنم😇 می اومد شرمنده می شدم...
- اگه مادربزرگ ببینه درست تمییز نشده و اذیت بشه چی؟ ... یا اینکه حس کنه سربارت شده ... و برات سخته ... و خجالت بکشه چی؟ ...
و بعد سریع تمییزشون می کردم ... و با لبخند از دستشویی می اومدم بیرون ...
حس می کردم پشت و کمرم داشت از شدت خستگی می شکست 😞... و اونقدر دست هام رو مجبور شده بودم ... بعد از هر آبکشی بشورم ... که پوستم خشک شده بود و می سوخت ... حس می کردم هر لحظه است که ترک بخوره ...
نیم ساعتی به اذان ... درد بی بی قطع و مسکن ها خوابش کرد ... منم همون وسط ولو شدم ... اونقدر خسته بودم ... که حتی حس اینکه برم توی آشپزخونه ... و ببینم چیزی واسه خوردن هست یا نه ... رو نداشتم ...
نیم ساعت🕰 برای سحری خوردن ... نماز شبم رو هم نخونده بودم ... شاید نماز مستحبی رو می شد توی خیلی از شرایط اقامه کرد ... اما بین راه دستشویی و حال ...
پشتم از شدت خستگی می سوخت ... دوباره به ساعت نگاه کردم ... حالا کمتر از بیست دقیقه تا اذان مونده بود ... سحری یا نماز شب؟ ... بین دو مستحب گیر کرده بودم ...
دلم❤️ پای نماز شب بود ... از طرفی هم، اولین روزه های عمرم رو می گرفتم ... اون حس و یارهمیشگی هم ... بین این 2 تا ... اختیار رو به خودم داده بود ... چشم هام👀 رو بستم ...
- بیخیال مهران ...
و بلند شدم رفتم سمت دستشویی ... سحری خوردن ... یک - صفر ... بازی رو واگذار کرد ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تبریک روز دختر و ولادت حضرت معصومه (س)
#حضرت_معصومه (س)
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
➥
enc_16232484413100968745229.mp3
7.27M
🎧 خدا میدونهـ این دلم، تو حرمت
یاد رضاست ↳
🎤 حاج امیر کرمانشاهی
#حضرت_معصومه (س)
#میلاد_حضرت_معصومه (س)
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313