📷 دحوالارض چه روزی است؟
دحوالارض روزی است که خداوند به کره زمین حیات بخشید. از این روز کره زمین که سراسر مملو از آب بود، شروع به خشک شدن نمود. روز دحوالارض در قرآن و احادیث نیز آمده و در آنها به روز #دحو_الارض (یعنی بسط و گسترش زمین) اشاره شده است. طبق احادیث کعبه شریف و بیت الله الحرام اولین مکانی بود که در این روز از زیر آب سر برآورد و سپس بعد از آن یک چهارم زمین به صورت خشکی در آمد.
#دحوالارض مصادف با ۲۵ ماه ذی القعده میباشد.
@girl_313
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی تعلل و #مماشات باهم جمع میشوند در موضوع #حجاب 😔
🔻تعلل از سوی مجلس جهت تصویب قانون عفاف و حجاب جدید
🔻 مماشات از سوی قوه قضاییه
🔻بی اعتنایی از سوی نیروی انتظامی
(عدم عمل به ماده ۶۳۸ /قوانین قدیم)
🔻 پررویی نجومی از سوی اماکن متخلف!
🔻کم کاری فرهنگی از سوی مردم!
نتیجه همین میشود که اکنون شاهدش هستیم..!
@girl_313
📷 امشب شب #دحوالارض و فردا روز #دحو_الارض است.
از امشب و فردا غفلت نکنید که خیلی با ارزش و اهمیت است.
@girl_313
📷 درد اینجاست پدر این خانواده بعد از ۲۴سال خدمت در نظام هنوز با موتور سیکلت به سرکار میرفت اما یه عده سلبریتی مفت خور با ماشینهای میلیاردی وخونه های آنچنانی تو آتش این فتنه دمیدن آخر سر هم با یک میلیون پونصد تومن جریمه بی حجابی به ریش ما خندیدن!
#شهید_محمد_قنبری
#حجاب
#شهید_قنبری
@girl_313
انسان شناسی ۲۷۱.mp3
11.24M
#انسان_شناسی ۲۵۶
#آیتالله_فاطمینیا
#استاد_شجاعی
چرا من اینهمه وقت، هیئت میرم،
کربلا میرم،
هر روز حرم میرم،
اهل شب زندهداریام،
اما رشدم لاک پشتیه!
من از کجا بفهمم این کارای معنوی من، داره به نفع من تموم میشه یا به ضرر من؟
چجوری میتونم این حرکت رو بسمت مقصد سریعترش کنم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔑شاه کلید عاقبت بخیری و گشایش در زندگی
🎤استاد عالی
#کلیپ
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
🌷🌷🌷🌷🌷
من به این نتیجه رسیده ام
که شهادت دست خودمان است.
انتخاب شهادت را
خداوند به عهده
#خودمان گذاشته است.
این ما هستیم که میتوانیم
شرایط آن را فراهم کنیم.
ما هستیم که تعیین کننده این مسئله هستیم.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۴۷
*═✧❁﷽❁✧═*
مبهوت ... نشسته ... توی رختخواب خشکم زده بود ... یهو به خودم اومدم ...
- نمازم ...
و مثل فنر از جا پریدم ... آفتاب🌞 طلوع کرده بود و زمان زیادی نبود ... حتی برای وضو گرفتن ... تیمم کردم و ... الله اکبر ...
همون طور رو به قبله ... دونه های درشت اشک😭 ... تمام صورتم رو خیس کرده بود ... هر چه قدر که زمان می گذشت... تازه بهتر می فهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود ...
ـ کی میگه تو وجود نداری؟ ... کی میگه این رابطه دروغه؟ ... تو هستی ... هست تر از هر هستی دیگه ای ... و تو ... از من ... به من مشتاق تری ... من دیشب شکست خوردم و بریدم ... اما تو از من نبریدی ... من چشمم رو بستم ... اما تو بازش کردی ... من ...
گریه می کردم😭 و تک تک کلمات و جملات رو می گفتم ... به خودم که اومدم ... تازه حواسم جمع شد ... این اولین شب زندگی من بود ... که از خودم ... فضایی برای خلوت کردن با خدا داشتم ... جایی که آزادانه بشینم ... و با خدا حرف بزنم ... فقط من بودم و خدا ...
خدا از قبل می دونست ... و همه چیز رو ترتیب داده بود ...
دل توی دلم نبود💔 ... دلم می خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم ... شاد بودم و شرمنده ... شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم ... و غرق شادی ...
دیگه هیچ چیز و هیچ کس نمی تونست ... من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست ... هیچ منطق و فلسفه ای ... هر چقدر قوی تر از عقل ناقص و اندک خودم ...
هر چند دلم می خواست بدونم ... اون جوان کی بود ... اما فقط خدایی برام مهم بود ... که اون جوان رو فرستاد ... اشک شادی ... بی اختیار از چشمم پایین می اومد ...
دل توی دلم نبود ... و منتظر که مادرم 🧕بیدار بشه ... اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می خوام برم حرم ...
چند بار می خواستم برم صداش کنم ... اما نتونستم ... به حدی شیرینی وجود خدا برام شیرین😍 بود ... که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که داشتم کم بشه ... بیدار کردن مادرم به خاطر دل خودم ... گناه نبود ... اما از معرفت و احسان به دور بود ...
ساعت 🕰حدود 8 شده بود ...با فاصله ... ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم ... مادرم خیلی دیر خوابیده بود ... ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد ...
- خدایا ... اگر صلاح می دونی؟ ... میشه خودت صداش کنی؟ ...
جمله ام تموم نشده ... مادرم چرخی زد و از خواب بیدار شد ... چشمم که به چشمش افتاد ... سریع برگشتم توی اتاق... نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم ... دیگه چی از این واقعی تر؟ ... دیگه خدا چطور باید جوابم رو می داد؟ ...
برای اولین بار ... حسی فراتر از محبت💞 وجودم رو پر کرده بود... من ... عاشق شده بودم ...
- خدایا ... هرگز ازت دست نمی کشم ... هر اتفاقی که بیوفته ... هر بلایی سرم بیاد ... تو فقط رهام نکن ... جز خودت ... دیگه هیچی ازت نمی خوام ... هیچی ...
دنیای🌏من فرق کرده بود ... از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسیدم ... اما کوچک ترین گمان ... به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه ... یا حق الناسی به گردنم بشه ... من رو از خود بی خود می کرد ...
و می بخشیدم ... راحت تر از هر چیزی ... هر بار که پدرم لهم می کرد ... یا سعید همه وجودم رو به 🔥 می کشید... چند دقیقه بعد آرام می شدم ... و بدون اینکه ذره ای پشیمان باشن ...
ـ خدایا ... بندگانت رو به خودت بخشیدم ... تو، هم من رو ببخش ...
و آرامش وجودم رو فرا می گرفت ... تازه می فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو ...
- به بندگانم بگو ... اگر یک قدم 👣به سمت من بردارید ... من ده قدم به سمت شما میام ...
و من این قدم ها و نزدیک تر شدن ها رو به چشم می دیدم... رحمت ... برکت ... و لطف خدا ... به بنده ای که کوچک تر از بیکران بخشش خدا بود ✅...
حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم ... تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه ... حرف هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم ... و اینکه دلم می خواست خدا را با همه وجود ... و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم ... دلم می خواست همه مثل من ... این عشق و محبت رو درک کنن... و این همه زیبایی رو ببینن ...
کمد من پر شده بود از کتاب📚 ... در جستجوی سوال های مختلفی که ذهنم رو مشغول کرده بود ... چرا خدا از زندگی ها حذف شده؟ ... چه عواملی فاصله انداخته؟ ... چرا؟ ... چرا؟ ...
من می خوندم و فکر می کردم ... و خدا هم راه رو برام باز می کرد ... درست و غلط رو بهم نشون می داد ... پدری 👨🦰که به همه چیز من گیر می داد ... حالا دیگه فقط در برابر کتاب خریدن هام غر 😖می زد ... و دایی محمد ... هر بار که می اومد دست پر بود ... هر بار یا چند جلد کتاب می آورد ... یا پولش رو بهم می داد ... یا همراهم می اومد تا من کتاب بخرم ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
📷 توئیت جدید حاج مهدی سلحشور
به این عکس ها و این داغدیده ها توجه کنید.
کاش روزی ریشه های فتنه
خشکانده شود
«مثل پدر مهسا و مادر کیان»
تا مماشات با ریشه های فتنه باشد،
پدرانی شهید خواهند شد،
مادرانی بی فرزند و فرزندانی یتیم.
#شهید_قنبری
#شهید_محمد_قنبری
#شهدا
@girl_313
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عظمت #شب_دحوالارض
مرحوم آیت الله ناصری:
شب ۲۵ ذی القعده (امشب) شبی است که هر کسی درِ خانه خدا برود ، محروم بر نمیگردد .
#دحوالارض
#دحو_الارض
@girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا