✍
شخصی کوزه شیری داشت که می خواست به شهر ببرد تا بفروشد
در بین راه زیر سایه درختی نشست، تا کمی استراحت کند
در فکر فرو رفت که به شهر می روم و این کوزه را می فروشم و با مقداری پول که دارم ، یک گوسفند می خرم و گوسفند هم زاد و ولد می کند و پس از مدتی دوتا می شود، و بعد می شود سه تا، چهارتا، و کم کم یه گله می شود
و گله را می فروشم، یک کاخی درست می کنم و به خواستگاری دختر شاه می روم
و چند کلفت می گیرم و اگر کسی نافرمانی کند با همین عصا او را می زنم
عصایش را بالا و پایین آورد، ناگهان عصا به کوزه خورد و کوزه شکست و شیر ریخت. 😂
امیرالمونین علی علیه السلام می فرمایند:
از همه بیشتر برای شما از دو چیز می ترسم:
اول : تبعیت کردن از هوای نفس
دوم : آرزوی دراز
کانالــ دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
✍
جمعه احوال عجیبی دارد
هر کس از عشق نصیبی دارد
در دلم حس غریبی جاری است
و جهان منتظر بیداری است
جمعه، با نام تو آغاز شود
یابن یاسین همه جا ساز شود
جمعه یعنی غزل ناب حضور
جمعه میعاد ** سبز حضور
جمعه هر ثانیه اش یکسال است
جمعه از دلهره مالامال است...
ابر چشمان همه بارانی است
عشق در مرحله پایانی است
کاش این مرحله هم سر می شد
چشم ناقابل ما تر می شد...
اللهم عجل لولیک الفرج
کانالــ دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad
✍
قایق آگاهی
ﻧﯿﻤﻪ شبی تعدادی دوست برای تفریح ﺑﻪﻗﺎﯾﻖ ﺳﻮﺍﺭﯼ رفتند.
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﺭ شدن ﻣست كردند،
ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺎﯾﻖ ﺷﺪﻧﺪ، ﭘﺎﺭﻭﻫﺎ ﺭﺍﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﯼﺯﯾﺎﺩ ﭘﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺯﺩ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮑﯽ ﻭﺯﯾﺪ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺍﯾﻢ !
ﻭﻟﯽﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﺐ ﭘﯿﺶﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ : ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻭ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭﻟﯽﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻃﻨﺎﺏ ﻗﺎﯾﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯﮐﻨﻨﺪ !
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪﻗﺎﯾﻘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺣﻞ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ .
ﻗﺎﯾﻖ دلت ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
باید این قایق را از دنیا جدا کنی تا به ساحل امن الهی و اطمینان قلبی برسی.
کانالــ دختـــر باید خانـــــوم باشـد👇
@dokhtarbayadkhanoombashad