eitaa logo
💜دخترونه ➬
2.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
224 فایل
من یک دختـ♕ـر هستمツ 💞(: من نه عــاشــق هستم ... ونه محتاج نگاهی که بلغزد برمن من خودم هستم ویک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزد
مشاهده در ایتا
دانلود
چایت را من شیرین میکنم پارت 1 از زمانی که حرف زدن یاد گرفتم در آلمان زندگی میکردیم.نه اینکه آلمانی باشیم، ایرانی بودیم، ان هم اصیل ؛ اما پدرم که سمپات سازمان مجاهدین خلق بود ، بعد از کشته شدن تنها برادرش در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و شکست سخت سازمان، ایران برایش جهنم شد و با وجود مخالفت مادرم ، باروبندیل بست و عزم خروج از ایران کرد . آن روزها من یکساله بودم و برادرم دانیال پنج ساله. مادرم همیشه نقطه مقابل پدر قرار داشت ، اما بی صدا و جنجال. او تنها برای حفظ من و برادرم بود که تن به دوری از وطن و زندگی با پدرم داد؛ مردی که از مبارزه، تنها بدمستی و شعارهایش نصیب‌مان شد. شعارهایی که آرمان‌ها و آرزوهای دوران نوجوانی من و دانیال را تباه کرد؛ و اگر نبود، زندگی‌مان شکل دیگری میشد. پدرم با اینکه توهم توطئه داشت اما زیرک بود و پل های بازگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد . میگفت«باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و استواری ستون‌های سازمان ، خنجر از پشت بکوبم» نمیدانم واقعا به چه فکر میکرد؛ انتقام خون برادر،اعتلای اهداف سازمان و یا فقط نوعی دیوانگی محض. هرچه که بود،در بساط فکری اش چیزی از خدا پیدا نمیشد.شاید به زبان نمی‌آورد اما رنگ کردار و افکارش چیزی جز سیاهی شیطان را نشان نمی‌داد.زندگی من یکساله و دانیال پنج ساله، میدانی شد برای مبارزه خیر و شر؛ و طفلکی خیر که همیشه شکست میخورد در چهارچوب سازمان زده‌ی خانه‌مان. مادر مدام از خدا و خوبی میگفت و پدر از دغدغه های سازمان.چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد و نه رجوی و مریمش. روز ها دوید و در این هیاهو، من و برادرم دانیال، خلأ را انتخاب کردیم، بدون خدایی که فقط تماشاگر بود و سازمانی که همه چیز را به پای اهدافش گردن میزد؛ بی وزنی محض چیزی درست شبیه به برزخ. نوجوانی ما غرق شد در مهمانی،پارتی،کلوپ و خوشگذارانی؛ جدای از مادر همیشه تسبیح به دست،و پدر هر لحظه مست.شاید زیاد راضی مان نمیکرد اما خب، از هیچ بهتر بود. آن روز ها به دور از تمام حاشیه‌ها، من بودم و محبت‌های بی‌دریغ برادرم که تنها کورسوی دنیای تاریکم به حساب می‌آمد.هرچه ما بزرگتر شدیم، احساس امنیت مادر از وجود پدر، کم جان‌تر شد. تاجایی که تنها فرزند عمارت پدربزرگ، ماندن کنار فرزندان را به حضور در مراسم دفن پدرش ترجیح داد.بیچاره مادربزرگ که از درد دوری دختر و فراق همسر، به یک ماه نکشیده، عزم همجواری به شوهر کرد و رفت و مادر، تنها شمع امیدش در ایران خاموش شد. سال‌ها، بی‌خیال به دلشکستگی‌های مادر گذشت. من و دانیال رشد کرده در غربت، کلوپ‌های شبانه را به خانه و مرد «پدر» نام ساکن در این ترجیح می‌دادیم. اما انگار زندگی، سوپرایزی عظیم داشت برای ما. · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
وَ بِكَ أَستَجيرُ مِن تُواتُرِالأَحزان پناه بر تو از حُزن های پی در پی...❤️🌱 · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
· · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوست دارم نه از الان... که از وقتی به دنیا اومدم 🥺♥️ · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
+اربابــــــ! - جانم؟! +خستہ‌ام...🥲 " فروا الی الحسین فروا الی الله" به سمت حسین فرار کن، به سمت خدا! · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
32.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محسن چاوشی امروز یه آهنگ داده بیرون:)) · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
+مهاتما گاندی (رهبر آزادی خواه و استقلال هند) : " من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را بدقت خوانده‌ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده‌ام و برمن روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سر مشق امام حسین پیروی کند. " · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
+He was just an infant!🥺 Aliasghar بلندترین فریاد قیام امام حسین؏ علی اصغر خیلی گریه دارد اما، بیشتر از او برای حسینِ در آن صحنه می‌شود گریست💔 · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیر زندگیمو روضه هات عوض کرد... · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city