دوست دارم
که یک شبه شصت سال را سپری کنم،
بعد بیایم
و با عصایی در دست
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم
تا تو بیایی و مرا نشناسی
ولی دستم را بگیری
و از ازدحام خیابان عبورم دهی !
#یغما_گلرویی
تموم حرف رو آقای حسین منزوی میزنه که میگه:
"دلم در دست او گیر است،
خودم از دست او دلگیر!
عَجب دنیای بیرحمی!
دلم گیر است و دلگیرم..!"☔
تو نیستی که ببینی چگونه میگردد
نسیم روحِ تو در باغِ بیجوانهی من...
#فریدون_مشیری
اینجا کنارِ پنجره تنها نشستهام
در کوچهای که عابرِ درد آشنا کم است...
اقرار میکنم که در اینجا بدونِ تو
حتی برای #آه کشیدن هوا کم است...
#محمد_سلمانی
چقدر #حسین_جنتی
قشنگ حس و حال این
روزامونو به تصویر میکشه:
" بیحس شدگان را چه غم از
خنجرِ بعدی؟! "
عشق
مثل همین بادهای کویریست
مگر نیاید !!
وقتی آمد
چشم ها را کور می کند...
#محمود_دولت_آبادی
✥..
✥..
- عهد بستن نشونهای میخواد کہ هیچوقت فراموشش نکنیم .
+ من میگم نشونه چۍ باشه !
نشونه باید چیزی باشه که همیشه همراهمون باشه ، درستہ ؟
- درسته !
+ تپش قلبمون ، نشونه ی بین من و تو باشه ؟
- عهد میبندم از این ساعت تا ساعتۍ که این قلبِ مجروح
در این سینهی خسته میتپه ، وجودم از این عشق تو خالی نشه ؛
از عهد مهمتر وفای به عهده !
هیچوقت ، هیچوقت به وفایِ یه مرد شك نکن !
+ من هم عهد میبنـدم بـا مـردترین مردی کہ میشنـاختم با مردی که
مثل کـوه محکمہ ، با مـردی که مثـلِ شیـر میجنگه ولـۍ قلبش مثل
آب چشــمه های کـاخِتی زلاله .. میخــوام تـا هستم و نفس میکشم
عاشقت باشم ! عاشق مردی که مثل خودِ سارا غمگینہ و چون دیگه
توان از دست دادن نـدارم از خـودم قول میخوام ، قـول میخوام که
تا روزی که نفس میکشم تو رو از دست ندم :)💙🐚!'
‹ دیالوگهایساراوسیاووشدرجیران ؛
کاکتوسم ؛ اگھ اروم ناز ڪنۍ تیغاش نمیره
تو دستت ! نمیدونم به ڪدوم مسلک و ایین
هستیم ڪ ِ اینجور نمک نشناسیم🌵🎭 !
* #رئوفا *
منوطُ...🌱
خطموازے،نَرسیدن،هَرگِز !'
دلَماینقاعدھیهندسـہرادوستنداشت…"🚶🏻♂|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻 آدمهای مهربون هزار زخم رو تحمل میکنن
ولی اگر دلشون بشکنه دیگه نه ناز میکشن
نه انتظار میکشن ؛ نه آه میکشن ؛ و نه فریاد !
فقط واسه همیشه دست میکشن و میرن . . .
🍃💞
دستانت را
به من بسپار
تا ذکرِ دوست داشتنم را
با انگشتانِ تو
شمارش کنم 🥰