گوهَرشاد
زندگی همین لحظهایه که شب هاش بلنده و من گلدوزی میکنم و نارنگی میخورم🪡🧵🍊
زندگی همین لحظه است که من پرتقال میخورم و امتحان میانترم آمار و میخونم:)
گوهَرشاد
حواسم نبود اتاق تاریک پشت میز نشستم دیدم وای بالاخره ماه از سمت پنجره اتاقم قابل دیدنه🥺
دلم که تنگ می شود نظر به ماه میکنم
درون ماه نیم، شب تو را نگاه میکنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند روز پیش سالگرد شهادت شهید رسول خلیلی بود خیلی میخواستم بنویسم بزارم اینجا بمونه اون موقع نشد
گاهی وقتا
یک قاب عکس یک آویز تسبیح تمام خاطرات و به یادم میارن یک روزی نمیدونستم وقتی کتاب رفیق مثل رسول بخونم متوجه میشم که شهید روح الله قربانی و نوید صفری همه اینها با هم رفیق صمیمی بودن به این دوستی ها حسادت میکنم اینکه دلم میخواست منم یکی از آدم های کتاب باشم
الرفیق ثم الطریق
هم کلاسی دانشگاهم یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی رو میخونه کتابی که در روزهای سخت قرنطینه با صدای گرم پیام دهکردی زندگی کردم
و هنوز هم من آن قسمت مورد علاقه ام را در یاد داشت گوشی ام دارم