eitaa logo
#منتظران گل نرگس(۷)
176 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
289 فایل
آگاهی به روز ودرست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-امام زمانتون رو صدا کنید📿 شهید محمدرضا تورجی زاده🌱 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تمام مسئولین ومدعیان را با این صحبت های شهید رجایی تنها میگذاریم ☸قضاوت بین خودشان وخدا وعملکردشان ودرآمدهای کذایی. اگرتفکرشهیدرجایی حاکم شده بود همه مشکلات حل بود
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 واکنش چین به سرکوب بی‌دلیل تیک‌تاک توسط آمریکا 🍃🌹🍃 🔸کارشناسان معتقدند اگر چه دولت ایالات متحده به بهانه حفظ امنیت دست به این اقدام زده است اما هدف اصلی، سرکوب شرکت های چینی برای منافع سیاسی است.
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامانم و خاله هام روز اول عید خونه مادر بزرگم
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | مبارزه در راه خدا را به تحصیل ترجیح داد 🍃🌹🍃 🔻شهید یوسف قناعت پس از انقلاب تلاش گسترده‌ای را در جهادسازنگی با حضور مداوم در روستاها برای ارشاد و نمایش فیلم آغاز کرد. وی در سال ۱۳۶۰ به عضویت درآمد. همزمان با این فعالیت با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منافقین جنگل را با تلاش بی وقفه سرکوب نمود و در انجمن اسلامی و پایگاه بسیج ۱۴ معصوم حضوری همه جانبه یافت. 🔹یوسف قناعت در برقراری کوهپیمایی‌های هفتگی و در برگزاری مراسم سوگواری سالار شهیدان عاشقانه خدمت می‌کرد و فعالیت‌هایش در تبلیغات سپاه منجر به برگزاری دو نمایشگاه باشکوه و بزرگ هفته دولت در دو سال متوالی شد. از سوی دیگر حضور مداوم و پیگیر او در جبهه‌های نبرد از او چهره‌ای به یادماندنی ساخته بود. 🔺قناعت در سال ۶۵ با پشتکاری عجیب توانست در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شود لیکن در آرزوی دیدار یاری بود که همه‌ی این ارزش‌های دنیایی را در نظرش پوچ و بیهوده نمایاند. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 سرمایه اجتماعی بزرگترین عنصر مقوم امنیت ملی 🍃🌹🍃 🔻معنای سرمایه اجتماعی را اهل نظر و سیاست می‌دانند و علی رغم گستره بحث آن، در رضایتمندی آحاد جامعه به نوعی که حاضر باشند در رفع مشکلات موجود همکاری کنند، خلاصه می‌شود. 🔸این رضایتمندی با حس اعتماد متقابل بین مردم با هم، مردم با حاکمیت و البته اجزای حاکمیت با هم شکل می‌گیرد و طبیعی است صداقت در آن حرف اول را می‌زند. پر واضح است که نمی‌توان با رضایتمندی صرفا درصدی از مردم به سرمایه اجتماعی مطلوب رسید و یا برخی اجزای حاکمیت اعمالی را در دستور کار قرار دهند بدون آنکه نیازی به اقناع سازی اقشار مختلف را در خود احساس کنند و یا تلاشی برای افزایش ارزش‌های مشترک در جامعه از خود نشان دهند تا نوعی حس ملی را در آحاد جامعه تقویت کنند. 🔺در عصر رسانه که قضاوت مردم نه بر اساس واقعیت که بر اساس تصویری که از واقعیت ارائه می‌شود شکل می‌گیرد، حتماً رسانه‌های بدخواه مردم در عرصه جنگ شناختی، همه تلاش خود را برای ایجاد دو قطبی‌ها و تضادهای اجتماعی به عمل خواهند آورد و این یعنی رسانه‌ها و دستگاه‌های مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تلاش مضاعفی برای اقناع گری آحاد جامعه در موضوعات مختلف به عمل آورند، در حالی که بالعکس جامعه با تصمیمات یا مواضعی از طرف برخی قانونگذاران و مجریان مواجه می‌شود که کمترین تلاشی از سوی آنها برای اقناع خود را مشاهده نمی‌کنند و این می تواند زنگ خطری برای سرمایه اجتماعی نظام محسوب شود. ✍ دکتر قاسم حبیب‌زاده
12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌹🍃 ‼️ما سلیطه رو رها کردیم، سلیطه ما رو رها نمیکنه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 🔺جامعه‌ی بی‌تفاوت این شکلیه... چیزی که دشمن همه‌ی تلاشش رو میکنه در ایران اسلامی هم ایجاد بشه! 🌹🇮🇷https://eitaa.com/gol_nargas
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۱ صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان آمده تا جانم را بگیرد.. که سراسیمه چرخیدم.. و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد _از آدمای ابوجعده ای؟ گوشه چادرم هنوز روی صورتم مانده و چهره ام به درستی پیدا نبود،.. اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه شب به روشنی پیدا بود.. خط خون پیشانی ام دلش را سوزانده.. ... که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید... چشمان روشنش مثل آینه میدرخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت _شما اینجا چیکار میکنید؟ شش ماه پیش... پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمیشد زنده باشد... که غریبانه ضجه زدم _من با اونا نبودم، من داشتم فرار میکردم... و تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت... و او با این میان این خیابان خلوت چه کند.. که با نگاهش پَرپَر میزد بلکه پیدا کند... میترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید... از راننده خواست پیاده ، خودش ایستاد.. و چشمش را انداخت تا بی واهمه از جا بلند شوم... احساس میکردم تمام استخوانهایم در هم شکسته که زیرلب ناله میزدم.. و مقابل پیکرم را سمت ماشین میکشیدم... بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده.. و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۲ گوشه ماشین در خودم فرو رفتم.. و زیر آواری از درد و وحشت بیصدا گریه میکردم... مرد جوانی پشت فرمان بود،.. در سکوت خیابان های تاریک داریا را طی میکردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم میچسبید.. که لحن مصطفی به دلم نشست _برای زیارت اومده بودید حرم؟ صدایش به اقتدار آن شب نبود،.. انگار درماندگی ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم میلرزید _میخواید بریم بیمارستان؟ ماه ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و کرده بودم دردهایم را کنم که صدایم در گلو گم شد _نه... به سمتم .. و از همان نیمرخ صورتش خجالت میکشیدم که ناله اش در گوشم مانده و او به رخم همسرم به قصد کشتنش به قلبش خنجر زد.. و باز برایم بیقراری میکرد _خواهرم! الان کجا میخواید برسونیمتون؟ خبر نداشت.. شش ماه در این شهر و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم.. و شاید میدانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید _همسرتون خبر داره اینجایید؟ در سکوتی سنگین به خیره مانده و نفسی هم نمیکشید تا پاسخم را بشنود.. و من دلواپس بودم که به جای جواب، پرسیدم _تو حرم کسی کشته شد؟ سری به نشانه منفی تکان داد.. و به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت _الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟ شش ماه پیش.. سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄