eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ 💚بانوی آینه‌دار شهر من 6⃣ هر چقدر شاد. هر چقدر غرق در روزمرگی، هر چقدر دور از مرزهای فلسطین. اما مگر میشود فراموش کرد؟ غزه را، دردهایش را، ظلم‌هایی که میبیند و کودکانی که از دست می‌دهد. حتی در دل جشن و شادی هم نمی‌توان فراموش کرد. برای همین بود که در قلب جشن هم از پاره‌ی تن‌مان فلسطین یاد کردیم و به یاد تمام مردم آزاده‌ و آزادی‌خواهش، کبوتر راهی آسمان کردیم. به یاد تمام آن‌هایی که به‌زودی در قدس نماز پیروزی خواهند خواند و و تمام آنانی که از بهشت به آنها در قدس اقتدا خواند کرد. کبوترهای آزاده، شما را همچون آرزوهای سفیدمان راهی بارگاه بانوی آینه‌ها میکنیم. به امید روزی که آرزوهایمان چون آینه‌کاری های حرم، هزاران برابر مستجاب شود. 💚@golabbaton95
🌸 زینب ۶ ماهه از صبح چند بار بدقلقی کرده و دیشب را هم خوب نخوابیده و مادرش هم پا به پای او نخوابیده. حالا سرپا ایستاده بود تا نوزادش را آرام کند. از وقتی اطلاعیه جشن را در کانال های ایتا دیده برای امروز برنامه ریزی کرده است. از دیشب خستگی گریه‌های بچه به جانش مانده ولی هرطور شده بعد از کارهای روزمره و درست کردنِ ناهار و دادن غذای بچه‌ها ، دست‌شان را گرفته و به جشن آورده. فاطمه سادات، زینب ۶ ماهه و علی، سه فرزندش همراهش هستند. همه سختی ها را امروز به جان خریده تا لبخند دخترش را ببیند. چون فاطمه سادات خیلی قاریان محفل را دوست دارد و امروز هم که روز اوست. 🔻گلابتونی‌ها ماجراهای جالب‌تون در جشن‌ رو برامون بفرستید: @hs_qom94 🌸🌸🌸🌸 @golabbaton95
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ 💚بانوی آینه‌دار شهر من 7⃣ فقط یک لحظه از محل جشن فاصله گرفتم. و این فاصله‌ی کوتاه، به یک فاصله‌ی طولانی تبدیل شد که تا پایان مراسم میان من و جشن وجود داشت. ظرفیت محیطی که برای استقرار دخترها مشخص شده بود، خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کردم تکمیل شد و استقبال دخترها از جشن خودشان بی‌نظیر بود. موکت‌ها جای نشستن و حتی ایستادن هم نداشت. محیط پشت جایگاه دخترها، سکوی اطراف بلندگو‌ها و بلندی‌های نزدیک سن هم محل ایستادن خانواده‌ها شده بود. و هر نقطه‌ی دیگر از میدان آستانه زیر پای زائرین و مجاورین در رفت و آمد بود. این شد که دیگر نتوانستم به جایگاه دخترها برگردم و بینشان بنشینم. اما این دوری، جایش را به توفیق اجباری داد و مرا در دل حواشی جشن، که خود دنیای متفاوتی‌ست، بُرد. و من از دور نظاره‌گر جمعیت دخترانه‌ای شدم که غرق در شادی و نشاط بودند. در واقع چیزی از میان جمعیتشان بودن، کم نداشت. انرژی و نشاطشان آنقدر بالا گرفته بود که تا غرفه‌ها و دورتر از آن هم می‌رسید. در میان این شور و نشاط یک مولودی‌ حماسیِ شورانگیز کم بود که آن هم به لطف برادران هلالی، طاهری و اسداللهی بازارش داغ شد و انرژی جشن را تا سقف آسمان آستانه بالا برد. 💚@golabbaton95