یا زینب(س)! حال چشمان ما اشکبار عروج توست؛ تو که شکوه حماسه بودی، به اسارت رفتی اما آزادی و عدالت را در بند هم فریاد زدی تا همگان بدانند خورشید تابان حق، همواره از وجود تو و خاندان مطهرت طلوع میکند.
و همگان معترفاند که اگر صبر و شکیبایی تو برای این رسالت نبود و خطبه با صلابتت در گوش یزیدیان هجی نمیشد، روایت سراسر درد و جان سوز آن ظهر عطشناک در دشتهای نینوا محصور میماند.
وفات جانسوز عقیله بنی هاشم ، حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد.
9.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دفاع جانانه "علم صالح" از ایران در برنامه زنده شبکه آمریکایی!
⭕️ علم صالح، تحلیلگر سیاسی در واکنش به اظهارات ضد ایرانی مجری و کارشناس صدای آمریکا گفت:
👈 این آمریکاست که ریشه تمام مشکلات در خاورمیانه است و نه ایران؛ این آمریکاست که کشورها را اشغال کرده و نه ایران!
👈 آمریکا استراتژی مشخصی در خاورمیانه ندارد!
ایالات متحده هنوز درس عبرت از ناکامیهایش نگرفته است!
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افسوس مجری منوتو از به سنگ خوردن پروژههای ضد ایرانی این شبکه بهایی؛ اگر به خودتون سختی میدادید ما الان تولد ۱۴ سالگی شبکه را در تهران میگرفتیم!
⭕️ کاسه گدایی مجریان #شبکه منوتو از مردم:
👈 اگر تنها ماهی ۴ دلار به ما میدادید شبکه تعطیل نمیشد!😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_حضرت_زینب(س)
🌴حضرت زهرا چنین گفته به زینب
🌴جانم از غمهای تو رسیده بر لب
🔰 #ملاباسم_کربلایی
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اعتراف ظریف و افشاگری علیه خودش!
👈 یه همچنين قهرمان دیپلماسی داشتیم😒
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر نماز شب میخوانی اما قبل از احرام بستن، با زبان خوش با همسرت حرف نمیزنی، احرام دگر بند!
گفتم به نسترن که پریشانیت ز چیست؟
گفتا: ز حال زار پریشان زینب است
گفتم به لاله داغ دلت از برای کیست؟
گفتا ز داغ سینه سوزان زینب است
گفتم به ژاله کز چه شده دیده ات پُر آب
گفتا ز یادِ دیده گریان زینب است
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فرا رسیدن سالروز وفات عقیله بنی هاشم، عالمه غیر معلمه، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) تسلیت باد
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
.حاج آقای قرائتی فرمود:
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره
اگر لذت بردید به اشتراک بگذاريد!🌷🌷🌷🌷🌷🌷با ذکر 14 صلوات هدیه به فاطمه زهرا سلام الله علیها