eitaa logo
حفظ و دفاع از خون شهداء
411 دنبال‌کننده
90.6هزار عکس
65هزار ویدیو
316 فایل
باسلام هدف از کانال مقابله با جنگ فرهنگی و نرم دشمن به سبک زندگی شهدایی _ زنده نگه داشتن یادونام شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹راه زیاد شدن محبت امام زمان عج در دلمان... ◾️◾️گروه رهروان غدیر👇 http://eitaa.com/joinchat/794820611G5dde0d9b08 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی دیده نشده از سردار شهید قاسم سلیمانی در جمع مدافعان حرم و روحیه‌دادن متفاوت سردار به آنها پیش از عملیاتی مهم @rahevesal313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ هرقدر هم حال‌تون خرابه، این یه دقیقه رو ببینید تا روحیه بگیرید؛ مخصوصاً با شعر قشنگ روی فیلم. خدا رو شکر که سایه بر سر ماست. @rahevesal313
عقده دل عده ای رفتند در یک شب رهی صدساله را ، عده ای هم یک شبه با خون آنان خان شدند . آب شد شمع وجود عده ای وقت خطر ، عده ای هم بعد دعوا رستم دستان شدند . عده ای بردند در بند اسارت رنج ها ، عده ای دیگر اسیر بند نام و نان شدند . زخمها خوردند بعضی از کمان دشمنان ، جای آنان عده ای دیگر ولی درمان شدند . قطع شد پاها و دست عده ای بر روی مین ، عده ای خوش رقص اما لاله نعمان شدند . بست مجرای نفس بر عده ای گاز عدو ، عده ای با ساز او پروانه سا رقصان شدند . ظاهر بعضی ز جور خردل کین شد خراب ، ظاهرا ظاهرنمایان لایق جانان شدند . عده ای ده سال جنگیدند با اهریمنان ، بر سر خوان غنیمت دیگران مهمان شدند . عده ای بی ادعا دادند جان در راه دین ، عاقبت پرمدّعا ها صاحب عنوان شدند . خون دل خوردند بعضی بهر حفظ انقلاب ، وارث این خون دلها پاک بی دردان شدند . رنج ها بردند بعضی در ره حفظ وطن ، دیگران میراث خوار زحمت آنان شدند . مادرانی خم شدند از هجر فرزندانشان ، عده ای مطرب مرامان پسته سا خندان شدند . گشت اخراج از ادارات عده ای ایثارگر ، عده ای خدمت نرفته ، خادم سلطان شدند . شاعران شعر عزت در خم یک کوچه اند ، در عوض صوفی مآبان ساقی مستان شدند . هست شعر عده ای مملوّ از شور و شعور ، با شعار صرف بعضی صاحب دیوان شدند . ای صبا ، ابلاغ کن بر دوست این پیغام را چون شده ، نامرد مردان معرکه گردان شدند ؟ گوی تاکی عقده از دل باز نگشاید حمید ؟ از چه پس آلاله ها در خون خود غلطان شدند ؟
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
@Allah4all ✳️ من محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست دارم. ✳️ I love (s.a) ❤️ مرجع تخصصی محتواهای @Allah4all
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا انسان می پندارد که (پس از مرگ) هرگز استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟! ..................... 🎞 کلیپ های مفید👇 🆔 @clipmofid 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
پرواز بی پر باتوکل به حضرت جانان ، می کنم فارغ از تمام قیود ، شرح بی بال و پر پریدن را ، راز بی هر دو پا دویدن را ! آری، آری، درست می شنوید ، گرچه باورنمودنش سخت است، دیده ام من ولی به دیده ی سر، دیده ام خودبه کنج یک معبر، پای سرکردن و دویدن را ، بی پر و بال پر کشیدن را . می کنم شرح قصّه ی پرواز ، قصّه نه ،یک حقیقت پرراز ، قصّه ای واقعی ز یک اعجاز، اوج ایثار در کمال نیاز . روزگاری که خاک میهنمان ، بود پامال اسب اهرمنان ، بودم آن روز یک بسیجی من ، یک سیاهی لشکر ایمان . لشکرم بود نامش عاشورا ، نام گردانم حضرت قاسم ، رسته ام بود آرپی جی زن ، جامه ی عشق داشتم بر تن . مدتی بود منتظر بودیم ، گوش برزنگ ودست برشمشیر ، می گذشتند روزها پی هم ، همچنان ابرهای روی کویر ، ماه بهمن رسیده بود از ره ، سال هم بود سال شصت و یکم ، دهه ی فجر بود و فتح و ظفر ، موسم انفجار نور هدا ، موسم اقتدار حزب الله ، موسم اقتدا به ثارالله . روز فردای حمله ی والفجر ، در فراسوی رمل زار چمو ، فکّه و خال و تپّه ی دوقلو ، * باز فکه و باز بغض گلو * هدف آن سوی مرزخاکی بود ، پاسگاهی به نام طاوسیه ، هدفی کز چهار طرف آن را ، مین و فوگاز مثل یک دایه ، کرده بودند احاطه اش کامل . به دلیلی که گفتنش سخت است سعی الحاق ناتمام آمد ، فتح کامل نگشت و ناقص ماند . و مسخّر نشد تمام هدف . لاجرم بهر دفع پاتک خصم ، می گرفتیم سنگری باید ، سنگری محکم ومناسب حال، به موازات اقتضای نبرد . بود موجود یک کانال آنجا ، گر چه کم عمق و تنگ و آلوده ، جان پناهی نبود غیر از آن ، لاجرم داخلش شدیم همه مان همزمان با زوال تاریکی ، کرد دشمن شروع پاتک را ، حجم سنگین آتش دشمن ، شخم می زد حوالی ما را . آنچنان بود شدت آتش ، کز هوا رمل وماسه می بارید ، و...کانال رفته رفته پر می شد . آتش هرلحظه بیشتر می شد ، و ... توان دفاع ما کمتر ، همزمان زیر آتشی سنگین ، هیکل تانکها نمایان شد . واقعا جنگ مشت و سندان بود . زیر طوفان آتش دشمن ، می شد هرلحظه نوگلی پرپر ، گرچه تا عاشقی زمین می خورد ، عزمها جزم می شدند . امّا ، موشک و خرج آرپی جی ها ، همچنین تیر تیربار و کلاش ، همه در حال ته کشیدن بود . دم به دم عرصه تنگتر می شد ، خبری هم نبود از عقبه ، جز عقب رفتن هیچ چاره نبود ، تاکتیکی اگر چه اجباری ، گر چه آن نیز بود خیلی سخت ، سه طرف هم که بوددست عدو راههای مواصلاتی هم ، به تمامی قُرُق و ممنوعه ، سازمان نظام رزمی هم ، درهم و برهم و بسی نم بود . *وقت.وقت عقب نشینی بود* راه برگشت آن همه نیرو ، کوره راهی به نام معبر بود ، معبری تنگ ، معبری کم عرض ، معبری زیرپای خصم شقی ، معبر از خال ها گذر می کرد ، تنگه ای پر ز تپّه ی رمل ، روی هر تپّه نیز یک سنگر ، روی هر سنگری دو.سه . سرباز ، دست بر ماشه ی مسلسل خود ، * گوئیاجشن خالکوبان بود* رسم هم بود گوئیا اینکه ، هرکه قصد گذر کند از خال ، ابتدا خالکوبیش بکنند . * جای باران گلوله می بارید * توپ . خمپاره . کاتیوشا ، آرپیجی یازده . پلامینیا ، آرپیجی هفت . دوشکا . شیلیکا . آتش تانکها هم از دو طرف ، متمرکز شدند بر معبر ، شد جهنّم به پای در واقع ، هولوکاست حقیقی آنجا بود . آشیان داشتند بی پروا ، آل اُخدود گوئیا آنجا ، خال را نیز فرض کن گودال ، از برای شرارت آنها . ناگهان در شلوغی معبر ، بالگردی ز دور پیدا شد ، آمد و آمد و سپس چرخید ، کرد چندین راکت حواله ی ما ، ازقضایک راکت به جایی خورد، که سه مجروح بود در آنجا ، هر سه از ترک های لشکر ما ، * گشت آن گوشه محشر صغرا * هر دوپای بسیجی ای شیدا ، گشت از پیکرش جدا در جا ، رفت از هوش اندکی آن یل ، تا به هوش آمد ابتدا از ما ، طلب آب کرد با اصرار ، داشت آب حکم کیمیا آنجا ، بود خالی تمام قمقمه ها . چند لحظه به فکر رفت فرو ، بعد هم با تبسمی صوری ، دستها را به دیدگان مالید . ناگهان داد زد برادر ها ، نیست امدادگر مگر اینجا ؟ آن طرف یک بسیجی نورس ، که خود از فرط زخم و بدحالی ، چرخ می زد به دورخود درخاک غرق در خون و تشنه و خسته ، * از قضا آب داشت قمقمه اش * چون شنید التماس همرزمش ، باکمال مناعت طبعش ، همه را از کرم به او بخشید ، * لب خود نیز تر نکرد حتی * لحظه ای آن برادر مجروح ، زیرچشمی به قمقمه نگریست ، بعد چون طفلکی یتیم و غریب ، آب را بو کشید و زار گریست . قبل از آنی که جرعه ای بخورد ، آب را پس زد و دوباره گریست . و سپس باکمال خونسردی ، خواهشی کرد از بسیجی ها ، خواهشی که زدآتش هستی ما گفت با آخرین رمقهایش : ای بلاپیشگان اهل ولا ، وی شقایق رخان دشت بلا ، خواهشا اینکه روی مرا ، به سوی کربلا بچرخانید . سپس اینگونه کرد عرض ادب : * السلام علیکِ یا زهرا * بعد هم پر کشید بی پروا ، رفت بی پا به اوج قاف بقا
امام صادق عليه السلام: هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند مَن كانَ لَهُ دارٌ و احتاجَ مُؤمِنٌ إلى سُكناها فَمَنَعَهُ إيّاها قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ: مَلائكَتي، عَبدي بَخِلَ على عَبدي بِسُكنَى الدُّنيا، و عِزَّتي لا يَسكُنُ جِناني أبدا ميزان الحكمه جلد5 صفحه341 🆔 @hadisgraph
رسالت قلم الهی بشکند دستی که ننویسد : اگر امروز سرپاییم و پابرجا و ایران مستقل و امن هست اینک به لطف حق ، و جمعی غرق در آرامش خاطر به عیش و نوش مشغولند و سرگرم هوس بازی ، و غرق ناز و نعمت برده اند از یاد طوفان را ، همه از دولت ایثار و اخلاص شهیدان است . اگر امروز ایران صاحب سبک است در نانو و سلولهای بنیادی ، و کرده جایگاه خویش را در بین قدرتهای دارای توان هسته ای محکم ، و بومی کرده دیگر دانش ساخت رآکتورهای نیروگاههایش را ، به یمن خون پاک لاله های سرخ بستان است . اگر فهمیده های نونهال میهنم برخود نمی بستند نارنجک ، و زیر چرخهای تانک دشمن له نمی گشتند و راه لشکر کین را نمی بستند ، ایرانی نبود امروز تا نوبخت ها جفتک بیندازند بر آزاد مردانش ، و پنبه پهلوانی خون سردار سپاهش را به پای کدخدا ریزد . اگر شیرودیان و کشوری ها باشکار تانکها و قلع و قمع لشکر اعدا زمینگیرش نمی کردند ، اگر بابایی و دوران ها در آسمان آبی ایران زمین جولان نمی دادند ، و دفع شرّ طیارات دشمن را نمی کردند از تبریز و آبادان ، چه می آمد سر ایران و ایرانی ؟ اگر عزم بسیجی های بی ترمز نبود آن روز ، قطعا قصرشیرین ها و خرمشهرها از نقشه ما حذف می گشتند چون بحرین ، و دیگر تنگ می شد عرصه تاراج بیت المال بر آخوندی و یاران ، و اوضاع نجومی خوارگان آشفته می گردید . اگر مردان مرد کرد کردستان به خون پیشمرگان رشید خود ؛ نمی شستند ننگ فتنه شوم‌ گروهکهای مزدور اجانب را ز کردستان ، یقینآ نقشه ایران ما کم نقش تر میشد و دیگر هیچ آقازاده ای پررو نبود این حد ، ودیگر مرعشی ها سهم خواهی هم نمی کردند، چون سهمی نبود اصلاَ . اگر غواص های بی ریا با خون خود اروند را رنگین نمی کردند ، و با آن ننگ گردوخاک پای نحس دشمن را ز خاک ما نمی شستند ، و بی پروای جان بنیان کین آلود کاخ خصم را ویران نمی کردند ، قطعآ گربه مان قورباغه می گردید . اگر آزاد مردان رشید ارتشی با خون خود اسناد آزادی دیوان درّه را امضا نمی کردند، و بوکان و مهاباد همچنان می ماند در دست دموکرات ها و پاوه در حصار اهرمن می ماند همواره ، و طومار کمین ( دره قاسملو ) به خون پاسداران وطن در هم نمی پیچید ، امنیت کجا می بود و مجلس چند کرسی داشت ؟ نبود عزم بلا جویان غیرتمند کرمانشاه در مرصاد اگر آن روز ، و یا صیاد هم مثل دو شیخ مدعی از دور میدان را رصد می کرد ، و دریای بسیجی ها به فرمان امام خود به پای سر نمی رفتند ، یقینا حذف می شد نام کرمانشاه و دالاهو دگر از نقشه ایران . اگر تنها کمی تاخیر می کردند در پرواز عقابان هوانیروز عاشق دل ، و کرمانشاه می گردید جولانگاه اهریمن و پیمان حناچی شهردار بیستون می شد ، و بانگ انکر زاغ فروغ جاودان در شهر می پیچید ، مگر معصومه می ماند ابتکار سبز رو دیگر ؟ نمی شد در هجوم کوسه در اروند غرق خون اگر دریا دلی مجنون ، نمی گردید اگر در قعر دجله غرق جسم باکری های بلند آئین ، نمی زد یخ اگر سرباز جانباز وطن در قله آسوس ، خوزستان نیز چون بحرین و آذربایجان از ما جدا می شد . جدا می گشت خوزستان اگر از پیکر مجروح ایران عزیز ما ، و بر خال لبی .همچون سمرقند و بخارا پیشکش می گشت آبادان ، و خرمشهر هم . چون نخجوان و گنجه از میهن جدا می شد ، چه می ماند از وطن دیگر ؟ اگر پوشیده گرگی جامه جوپان و هر دم می برد زین گله قوچی را ، و در خوابند گویا اهل ابادی و کنج عافیت بگزیده پیرانش ، و ملت مست و مدهوشند و انبان ها پر از موش است ، دلیلش رخنه روباه در اقلیم شیران است . فریدونی شده ضحّاک و مار آستین گردیده ایران را اگر اینک ، و زین کرده ست اسب سرکشش را از برای غارت میهن ، و با خود کرده همره آشنا یان اجانب را ، مقصر انتخابی اشتباهی بود . اگر مرمر نشینی می کند غوغا به پا با انتخاب شهرداری قاتل و جانی ، اگر شهرام ها و بابکان هم رهرو کرباسچی هایند در دزدی ، و ژنرال نفتخواری پاسبان نفت ایران گشته دزدانه ، یقیناَ روبهان را شیر کرده انتخابی بد ، بلی صاحب قلم بایست بنویسد : اگر سوریه خاکریز دفاع از مرز ایمان شد ، اگر لبنان و افغان و عراق و شام ویران شد ، اگر زلف عروسان یمن از کین پریشان شد، هدف اشغال ایران بود و محو نام ایرانی . بلی صاحب قلم بایست بنویسد : بیا ای هم وطن همت کنیم و با بصیرت یار بگزینیم بیا ای هم نفس دقت کنیم و رهروی رهوار بگزینیم مبادا بار دیگر بر وطن شهمار بگزینیم و آنگه دین خود سازیم ادا بر حاج قاسم ها چه شیرین است شهد انتظار منجی دوران و ماندن بر سر پیمان و مردن در رکاب خسرو خوبان . هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین فکّه ، غزّه ، خان طومان ، حلب ، جولان ؟ هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین بغداد است و قدس و کابل و تهران ؟ حمید ، آماده پیکار باید بود در هر آن و هر میدان .
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدارکی تکان‌دهنده از حامیان پشت پرده صدام برای تجاوز به خاک ایران @Farsna