🌹راه زیاد شدن محبت امام زمان عج در دلمان...
◾️◾️گروه رهروان غدیر👇
http://eitaa.com/joinchat/794820611G5dde0d9b08
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی دیده نشده از سردار شهید قاسم سلیمانی در جمع مدافعان حرم و روحیهدادن متفاوت سردار به آنها پیش از عملیاتی مهم
@rahevesal313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ هرقدر هم حالتون خرابه، این یه دقیقه رو ببینید تا روحیه بگیرید؛
مخصوصاً با شعر قشنگ روی فیلم.
خدا رو شکر که سایه #خامنه_ای_عزیز بر سر ماست.
@rahevesal313
عقده دل
عده ای رفتند در یک شب رهی صدساله را ،
عده ای هم یک شبه با خون آنان خان شدند .
آب شد شمع وجود عده ای وقت خطر ،
عده ای هم بعد دعوا رستم دستان شدند .
عده ای بردند در بند اسارت رنج ها ،
عده ای دیگر اسیر بند نام و نان شدند .
زخمها خوردند بعضی از کمان دشمنان ،
جای آنان عده ای دیگر ولی درمان شدند .
قطع شد پاها و دست عده ای بر روی مین ،
عده ای خوش رقص اما لاله نعمان شدند .
بست مجرای نفس بر عده ای گاز عدو ،
عده ای با ساز او پروانه سا رقصان شدند .
ظاهر بعضی ز جور خردل کین شد خراب ،
ظاهرا ظاهرنمایان لایق جانان شدند .
عده ای ده سال جنگیدند با اهریمنان ،
بر سر خوان غنیمت دیگران مهمان شدند .
عده ای بی ادعا دادند جان در راه دین ،
عاقبت پرمدّعا ها صاحب عنوان شدند .
خون دل خوردند بعضی بهر حفظ انقلاب ،
وارث این خون دلها پاک بی دردان شدند .
رنج ها بردند بعضی در ره حفظ وطن ،
دیگران میراث خوار زحمت آنان شدند .
مادرانی خم شدند از هجر فرزندانشان ،
عده ای مطرب مرامان پسته سا خندان شدند .
گشت اخراج از ادارات عده ای ایثارگر ،
عده ای خدمت نرفته ، خادم سلطان شدند .
شاعران شعر عزت در خم یک کوچه اند ،
در عوض صوفی مآبان ساقی مستان شدند .
هست شعر عده ای مملوّ از شور و شعور ،
با شعار صرف بعضی صاحب دیوان شدند .
ای صبا ، ابلاغ کن بر دوست این پیغام را
چون شده ، نامرد مردان معرکه گردان شدند ؟
گوی تاکی عقده از دل باز نگشاید حمید ؟
از چه پس آلاله ها در خون خود غلطان شدند ؟
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_ویژه
@Allah4all
✳️ من محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوست دارم.
✳️ I love #Muhammad (s.a) ❤️
مرجع تخصصی محتواهای
#تبلیغ_بین_المللی_اسلام
@Allah4all
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا انسان می پندارد که (پس از مرگ) هرگز استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟!
.....................
🎞 کلیپ های مفید👇
🆔 @clipmofid
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
پرواز بی پر
باتوکل به حضرت جانان ،
می کنم فارغ از تمام قیود ،
شرح بی بال و پر پریدن را ،
راز بی هر دو پا دویدن را !
آری، آری، درست می شنوید ،
گرچه باورنمودنش سخت است،
دیده ام من ولی به دیده ی سر،
دیده ام خودبه کنج یک معبر،
پای سرکردن و دویدن را ،
بی پر و بال پر کشیدن را .
می کنم شرح قصّه ی پرواز ،
قصّه نه ،یک حقیقت پرراز ،
قصّه ای واقعی ز یک اعجاز،
اوج ایثار در کمال نیاز .
روزگاری که خاک میهنمان ،
بود پامال اسب اهرمنان ،
بودم آن روز یک بسیجی من ،
یک سیاهی لشکر ایمان .
لشکرم بود نامش عاشورا ،
نام گردانم حضرت قاسم ،
رسته ام بود آرپی جی زن ،
جامه ی عشق داشتم بر تن .
مدتی بود منتظر بودیم ،
گوش برزنگ ودست برشمشیر ،
می گذشتند روزها پی هم ،
همچنان ابرهای روی کویر ،
ماه بهمن رسیده بود از ره ،
سال هم بود سال شصت و یکم ،
دهه ی فجر بود و فتح و ظفر ،
موسم انفجار نور هدا ،
موسم اقتدار حزب الله ،
موسم اقتدا به ثارالله .
روز فردای حمله ی والفجر ،
در فراسوی رمل زار چمو ،
فکّه و خال و تپّه ی دوقلو ،
* باز فکه و باز بغض گلو *
هدف آن سوی مرزخاکی بود ،
پاسگاهی به نام طاوسیه ،
هدفی کز چهار طرف آن را ،
مین و فوگاز مثل یک دایه ،
کرده بودند احاطه اش کامل .
به دلیلی که گفتنش سخت است
سعی الحاق ناتمام آمد ،
فتح کامل نگشت و ناقص ماند .
و مسخّر نشد تمام هدف .
لاجرم بهر دفع پاتک خصم ،
می گرفتیم سنگری باید ،
سنگری محکم ومناسب حال،
به موازات اقتضای نبرد .
بود موجود یک کانال آنجا ،
گر چه کم عمق و تنگ و آلوده ،
جان پناهی نبود غیر از آن ،
لاجرم داخلش شدیم همه مان
همزمان با زوال تاریکی ،
کرد دشمن شروع پاتک را ،
حجم سنگین آتش دشمن ،
شخم می زد حوالی ما را .
آنچنان بود شدت آتش ،
کز هوا رمل وماسه می بارید ،
و...کانال رفته رفته پر می شد .
آتش هرلحظه بیشتر می شد ،
و ... توان دفاع ما کمتر ،
همزمان زیر آتشی سنگین ،
هیکل تانکها نمایان شد .
واقعا جنگ مشت و سندان بود .
زیر طوفان آتش دشمن ،
می شد هرلحظه نوگلی پرپر ،
گرچه تا عاشقی زمین می خورد ،
عزمها جزم می شدند . امّا ،
موشک و خرج آرپی جی ها ،
همچنین تیر تیربار و کلاش ،
همه در حال ته کشیدن بود .
دم به دم عرصه تنگتر می شد ،
خبری هم نبود از عقبه ،
جز عقب رفتن هیچ چاره نبود ،
تاکتیکی اگر چه اجباری ،
گر چه آن نیز بود خیلی سخت ،
سه طرف هم که بوددست عدو
راههای مواصلاتی هم ،
به تمامی قُرُق و ممنوعه ،
سازمان نظام رزمی هم ،
درهم و برهم و بسی نم بود .
*وقت.وقت عقب نشینی بود*
راه برگشت آن همه نیرو ،
کوره راهی به نام معبر بود ،
معبری تنگ ، معبری کم عرض ،
معبری زیرپای خصم شقی ،
معبر از خال ها گذر می کرد ،
تنگه ای پر ز تپّه ی رمل ،
روی هر تپّه نیز یک سنگر ،
روی هر سنگری دو.سه . سرباز ،
دست بر ماشه ی مسلسل خود ،
* گوئیاجشن خالکوبان بود*
رسم هم بود گوئیا اینکه ،
هرکه قصد گذر کند از خال ،
ابتدا خالکوبیش بکنند .
* جای باران گلوله می بارید *
توپ . خمپاره . کاتیوشا ،
آرپیجی یازده . پلامینیا ،
آرپیجی هفت . دوشکا . شیلیکا .
آتش تانکها هم از دو طرف ،
متمرکز شدند بر معبر ،
شد جهنّم به پای در واقع ،
هولوکاست حقیقی آنجا بود .
آشیان داشتند بی پروا ،
آل اُخدود گوئیا آنجا ،
خال را نیز فرض کن گودال ،
از برای شرارت آنها .
ناگهان در شلوغی معبر ،
بالگردی ز دور پیدا شد ،
آمد و آمد و سپس چرخید ،
کرد چندین راکت حواله ی ما ،
ازقضایک راکت به جایی خورد،
که سه مجروح بود در آنجا ،
هر سه از ترک های لشکر ما ،
* گشت آن گوشه محشر صغرا *
هر دوپای بسیجی ای شیدا ،
گشت از پیکرش جدا در جا ،
رفت از هوش اندکی آن یل ،
تا به هوش آمد ابتدا از ما ،
طلب آب کرد با اصرار ،
داشت آب حکم کیمیا آنجا ،
بود خالی تمام قمقمه ها .
چند لحظه به فکر رفت فرو ،
بعد هم با تبسمی صوری ،
دستها را به دیدگان مالید .
ناگهان داد زد برادر ها ،
نیست امدادگر مگر اینجا ؟
آن طرف یک بسیجی نورس ،
که خود از فرط زخم و بدحالی ،
چرخ می زد به دورخود درخاک
غرق در خون و تشنه و خسته ،
* از قضا آب داشت قمقمه اش *
چون شنید التماس همرزمش ،
باکمال مناعت طبعش ،
همه را از کرم به او بخشید ،
* لب خود نیز تر نکرد حتی *
لحظه ای آن برادر مجروح ،
زیرچشمی به قمقمه نگریست ،
بعد چون طفلکی یتیم و غریب ،
آب را بو کشید و زار گریست .
قبل از آنی که جرعه ای بخورد ،
آب را پس زد و دوباره گریست .
و سپس باکمال خونسردی ،
خواهشی کرد از بسیجی ها ،
خواهشی که زدآتش هستی ما
گفت با آخرین رمقهایش :
ای بلاپیشگان اهل ولا ،
وی شقایق رخان دشت بلا ،
خواهشا اینکه روی مرا ،
به سوی کربلا بچرخانید .
سپس اینگونه کرد عرض ادب :
* السلام علیکِ یا زهرا *
بعد هم پر کشید بی پروا ،
رفت بی پا به اوج قاف بقا
امام صادق عليه السلام:
هر كه خانه اى داشته باشد و مؤمنى، به سكونت در آن نيازمند باشد و او آن را از وى دريغ دارد، خداوند عزّوجلّ فرمايد: فرشتگان من! بنده ام از سكونت دادن بنده ام در دنيا بخل ورزيد. به عزّتم سوگند كه هرگز در بهشت من سكونت نكند
مَن كانَ لَهُ دارٌ و احتاجَ مُؤمِنٌ إلى سُكناها فَمَنَعَهُ إيّاها قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ: مَلائكَتي، عَبدي بَخِلَ على عَبدي بِسُكنَى الدُّنيا، و عِزَّتي لا يَسكُنُ جِناني أبدا
ميزان الحكمه جلد5 صفحه341
🆔 @hadisgraph
رسالت قلم
الهی بشکند دستی که ننویسد :
اگر امروز سرپاییم و پابرجا و ایران مستقل و امن هست اینک به لطف حق ،
و جمعی غرق در آرامش خاطر به عیش و نوش مشغولند و سرگرم هوس بازی ،
و غرق ناز و نعمت برده اند از یاد طوفان را ،
همه از دولت ایثار و اخلاص شهیدان است .
اگر امروز ایران صاحب سبک است در نانو و سلولهای بنیادی ،
و کرده جایگاه خویش را در بین قدرتهای دارای توان هسته ای محکم ،
و بومی کرده دیگر دانش ساخت رآکتورهای نیروگاههایش را ،
به یمن خون پاک لاله های سرخ بستان است .
اگر فهمیده های نونهال میهنم برخود نمی بستند نارنجک ،
و زیر چرخهای تانک دشمن له نمی گشتند و راه لشکر کین را نمی بستند ،
ایرانی نبود امروز تا نوبخت ها جفتک بیندازند بر آزاد مردانش ،
و پنبه پهلوانی خون سردار سپاهش را به پای کدخدا ریزد .
اگر شیرودیان و کشوری ها باشکار تانکها و قلع و قمع لشکر اعدا زمینگیرش نمی کردند ،
اگر بابایی و دوران ها در آسمان آبی ایران زمین جولان نمی دادند ،
و دفع شرّ طیارات دشمن را نمی کردند از تبریز و آبادان ،
چه می آمد سر ایران و ایرانی ؟
اگر عزم بسیجی های بی ترمز نبود آن روز ،
قطعا قصرشیرین ها و خرمشهرها از نقشه ما حذف می گشتند چون بحرین ،
و دیگر تنگ می شد عرصه تاراج بیت المال بر آخوندی و یاران ،
و اوضاع نجومی خوارگان آشفته می گردید .
اگر مردان مرد کرد کردستان به خون پیشمرگان رشید خود ؛
نمی شستند ننگ فتنه شوم گروهکهای مزدور اجانب را ز کردستان ،
یقینآ نقشه ایران ما کم نقش تر میشد و دیگر هیچ آقازاده ای پررو نبود این حد ،
ودیگر مرعشی ها سهم خواهی هم نمی کردند، چون سهمی نبود اصلاَ .
اگر غواص های بی ریا با خون خود اروند را رنگین نمی کردند ،
و با آن ننگ گردوخاک پای نحس دشمن را ز خاک ما نمی شستند ،
و بی پروای جان بنیان کین آلود کاخ خصم را ویران نمی کردند ،
قطعآ گربه مان قورباغه می گردید .
اگر آزاد مردان رشید ارتشی با خون خود اسناد آزادی دیوان درّه را امضا نمی کردند،
و بوکان و مهاباد همچنان می ماند در دست دموکرات ها و پاوه در حصار اهرمن می ماند همواره ،
و طومار کمین ( دره قاسملو ) به خون پاسداران وطن در هم نمی پیچید ،
امنیت کجا می بود و مجلس چند کرسی داشت ؟
نبود عزم بلا جویان غیرتمند کرمانشاه در مرصاد اگر آن روز ،
و یا صیاد هم مثل دو شیخ مدعی از دور میدان را رصد می کرد ،
و دریای بسیجی ها به فرمان امام خود به پای سر نمی رفتند ،
یقینا حذف می شد نام کرمانشاه و دالاهو دگر از نقشه ایران .
اگر تنها کمی تاخیر می کردند در پرواز عقابان هوانیروز عاشق دل ،
و کرمانشاه می گردید جولانگاه اهریمن و پیمان حناچی شهردار بیستون می شد ،
و بانگ انکر زاغ فروغ جاودان در شهر می پیچید ،
مگر معصومه می ماند ابتکار سبز رو دیگر ؟
نمی شد در هجوم کوسه در اروند غرق خون اگر دریا دلی مجنون ،
نمی گردید اگر در قعر دجله غرق جسم باکری های بلند آئین ،
نمی زد یخ اگر سرباز جانباز وطن در قله آسوس ،
خوزستان نیز چون بحرین و آذربایجان از ما جدا می شد .
جدا می گشت خوزستان اگر از پیکر مجروح ایران عزیز ما ،
و بر خال لبی .همچون سمرقند و بخارا پیشکش می گشت آبادان ،
و خرمشهر هم . چون نخجوان و گنجه از میهن جدا می شد ،
چه می ماند از وطن دیگر ؟
اگر پوشیده گرگی جامه جوپان و هر دم می برد زین گله قوچی را ،
و در خوابند گویا اهل ابادی و کنج عافیت بگزیده پیرانش ،
و ملت مست و مدهوشند و انبان ها پر از موش است ،
دلیلش رخنه روباه در اقلیم شیران است .
فریدونی شده ضحّاک و مار آستین گردیده ایران را اگر اینک ،
و زین کرده ست اسب سرکشش را از برای غارت میهن ،
و با خود کرده همره آشنا یان اجانب را ،
مقصر انتخابی اشتباهی بود .
اگر مرمر نشینی می کند غوغا به پا با انتخاب شهرداری قاتل و جانی ،
اگر شهرام ها و بابکان هم رهرو کرباسچی هایند در دزدی ،
و ژنرال نفتخواری پاسبان نفت ایران گشته دزدانه ،
یقیناَ روبهان را شیر کرده انتخابی بد ،
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
اگر سوریه خاکریز دفاع از مرز ایمان شد ،
اگر لبنان و افغان و عراق و شام ویران شد ،
اگر زلف عروسان یمن از کین پریشان شد،
هدف اشغال ایران بود و محو نام ایرانی .
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
بیا ای هم وطن همت کنیم و با بصیرت یار بگزینیم
بیا ای هم نفس دقت کنیم و رهروی رهوار بگزینیم
مبادا بار دیگر بر وطن شهمار بگزینیم
و آنگه دین خود سازیم ادا بر حاج قاسم ها
چه شیرین است شهد انتظار منجی دوران و ماندن بر سر پیمان و مردن در رکاب خسرو خوبان .
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین فکّه ، غزّه ، خان طومان ، حلب ، جولان ؟
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین بغداد است و قدس و کابل و تهران ؟
حمید ، آماده پیکار باید بود در هر آن و هر میدان .
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدارکی تکاندهنده از حامیان پشت پرده صدام برای تجاوز به خاک ایران
@Farsna