🍃🌻😍🐣🐥🐣😍🌻🍃
#ویژه برنامه شنبه ها #قصه_مهدوی، تلفیق #ولادت عمه زینب سلام الله
#عنوان قصه: #پرستار_مهربون
به نام خدای مهربون. خدای دانا و توانا.
بچه ها لباسای خوشگل شون رو مرتب کردن.
خاله ها با کمک بچه ها همه جا رو تزیین کرده بودن.
کیک خوشمزه ی روی میز داشت به بچه ها چشمک میزد.
همه خوشحال بودن.
بادکنکا از خوشحالی همدیگه رو قلقلک می کردن و می خندیدن.
یهویی یکی از بادکنکا از خنده روده بر شد و ترکید.
همه صبر کرده بودن تا مهمون عزیز بیاد جشن بگیرن.
موبایل خانم مدیر زنگ زد.
😍مهمون عزیز بود.
اون گفت پشت در مهدکودک رسیده.
خانم مدیر گفت بفرمایید بفرمایید بالا خیییلییی خوش اومدید پرستار مهربون.
پرستار مهربون یه لباس سفید قشنگ داشت. به بچه ها لبخند زد و سلام کرد.
بچه ها با صدای بلنده بلند جواب سلام پرستار خنده رو رو دادن👏👏👏
اون از بچه ها پرسید: جشن به این قشنگی برای تولد کیه؟
بچه ها به همدیگه نگاه کردن.
همه به امیرعباس و عارفه گفتن شما بگید.
عارفه گفت: پرستار مهربون! جشن تولد حضرت زینبه.
امیرعباس گفت، حضرت زینب خواهر امام حسینه.
حضرت زینب مهربونه.
هرموقع بچه ها و بزرگترا درد داشتن.
حضرت زینب با صبر زیاد از اونا پرستاری می کرد.
با پرستاری ایشون مریضا زودی خوب می شدن.
اونا از حضرت زینب تشکر می کردن.
حضرت زینب خداروشکر می کرد که حال مریضا خوب شده.
همه بچه ها گفتن: آدم خوبا تصمیم گرفتن جشن تولد حضرت زینب روز پرستار بشه.
ما پرستارای مهربون رو دوست داریم.
پرستارا دوست خوب حضرت زینب و امام زمان هستن.
خانم مدیر و خاله ها و پرستار مهربون
امیرعباس و عارفه و بچه ها رو تشویق کردن.
امیرعباس دست انداخت گردن عارفه و گفت دلم میخواد آجی عارفه پرستار مهربون بشه.
بله بچه های قشنگم! مهدمهدوی از پرستار مهربون با کیک و کادو پذیرایی کرد.
بچه های مهد مهدوی با پرستار مهربون عکس یادگاری گرفتن و با دستای کوچولوشون به امام زمان عکس جشن خوشکل شون رو نشون دادن.
✅ اینم یه #قصه دیگه برای #جشن ولادت عمه امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها.
-----~~🍃🌻🍃~~----
با ما همراه باشید
❤️@mahde_mahdavi_goolbargh65118
-----~~🍃🌻🍃~~-----
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میریم #پیشواز روز #دوشنبه:
#نهم_دی
#آغازین_روز #دهه_بصیرت
#نماهنگ_ولایی
#ویژه_کودک_و_نوجوان
قشنگه👌 از دست ندید