بدان ،
خدایی که ،
گنج های آسمان ،
و زمین در دست اوست ،
به تو اجازه ی درخواست داده ،
و اجابت آن را بر عهده گرفته است .
تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند، درخواست رحمت کنی تا ببخشاید ، و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری...اگر بد کنی، مانع توبه ات نمی شود و در کیفرت هم شتاب نمیورزد و چون به او بازگردی، سرزنشت نمی کند و آنجا که سزاوار رسوا شدن هستی، رسوایت نمی کند. در قبول توبه ات نیز سختگیری نمی کند و از رحمت ناامیدت نمی سازد؛ بلکه همین را که از گناه دست بر می داری، حسنه به شمار می آورد، ولی هر حسنه تو را ده برابر محاسبه می کند. در توبه و بازگشت را به رویت باز گذاشته است. وقتی صدایش بزنی، می شنود؛ وقتی با او نجواکنی، نجوایت را می داند. تو هم نیازت را به درگاه او برده ای و شکایت به آستان او آورده ای و از او خواسته ای که رنج هایت را بزداید و یاری ات کند (نامه ۳۱ #نهج_البلاغه 😍)
#پروفایل
@mojgan_art
17.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸🔹 "از رُم تا خدا"
با سرنوشت مالک و میلیاردر امپراطوری ثروت جهان مالک :
کارخانه فراری
بوگاتی
باشگاه یوونتوس
چندین بانک و شرکت
و...
آشنا بشیم ...
چی میشه آدم به اینجا میرسه ؟
ما جای #ادواردو_آنیلی بودیم اینکارو میکردیم ؟
حتما تا آخر کلیپ تماشا کنید
.
﴾﷽﴿
چقدر زود دارن فراموش میشن این دخترای اصیل...
همونایی که به قول مامانشون از هر انگشتشون یه هنر میبارید. مدارک دانشگاهی که بدردشون نخوره نداشتن، اما تا دلتون بخواد مهارتهای زندگی میدونستن. چشم گفتن به آقاجون از زبونشون نمیافتاد. کمک حال مادر بودن و غمخوار پدر. صبح ها بعد از نماز بیدار میموندن، کنار پنجره مینشستن و به صدای جیک جیک گنجشک ها گوش میدادن. نوبتی آش و خورش بار میذاشتن و خدا خدا میکردن آقاجون بگه غذاشون خوشمزه شده. عصر ها چندتا خواهری چادر سر میکردن، کلاس خیاطی و گلدوزی میرفتن و از برادرشون میخواستن موقع برگشت که هوا تاریک میشه بیاد دنبالشون. بعد از شام باهم قرآن خوندن یاد میگرفتن و ساعت ۹ شب هم میخوابیدن:)
بی ادعا و پاک بودن.
متین و مهربون،
در عین حال زیبا به همون شکلی که خدا آفریده.
چقدر زود دارن فراموش میشن🌸
پ.ن: من جدیدا عاشق #چادر_حسنی شدم. هم اصیل و پوشیده ست(البته روسری رو باید بلند سرکنید) و هم ساده و قشنگه حتما امتحان کنید 😍
@mojgan_art
﴾﷽﴿
توی بچگی اسب خیلی دوست داشتم؛ اما هیچ کدوم از اسب هایی که توی واقعیت میدیدم شبیه اسب رویاهای من سفید با پاهای کشیده و چشم های درشت، نبود. رویای پرواز هم داشتم اما نه با بالهای خودم. با بالهای همون اسب رویاهام... اون موقع هیچ مقصدی برای این پرواز توی ذهنم نبود. اما حالا هست... همچنان رویای پرواز با اسب بالدار هست، به مقصدِ آغوش خدای عزیزم❤️
حس میکنم همچین پروازی رو شهدا لحظه ی بعد از شهادت دارن🌹
#اسب_بالدار
#پرواز_رویایی
#مژگان_نوشت
_پروفایل طرح رو توی هایلایت #پروفایل براتون قرار دادم
@toucanartsطرح برای
.
When i was a child i loved horses. But no horse I saw in real life was white with long legs and large eyes like the horse in my dreams. I also dreamt of flying but not with my own wings, but with the wings of the horse in my dreams. My #dream of #flying had no destination back then, but now there is. I still dream of flying with the winged horse, to the destination of god❤ I feel that this is the flight martyrs go through seconds after martyrdom.(A #Martyr is someone who has been killed in the way of god.)
@mojgan_art
بسم الله الرحمن الرحیم
اردوی محرم به دلم خیمه به پا كرد
دل را حرم و بارگه خون خدا كرد
چقدر دلم تنگ شده بود واسه محرم...
واسه روضه ها...
واسه اشکای از ته دل...
واسه چای روضه با اینکه اصلا اهل چای نیستم...
واسه این حال و هوای شهر...
#محرم_آمد #پروفایل #اللهم_الرزقنا_شفاعه_الحسین_یوم_الورود
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن...
تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه...
با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن.
می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"
و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه،آخر مجلسم شستن دیگ هاست
و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد.
#شهید_حامد_جوانی
@mojgan_art