#🌿💐🌿امام_زمان ارواحنا فداه
بیا ای گل بیا بی تو زمین سرد و زمان خسته
بهاران است و لیک آمد خزان در باغ نو رسته
بیا در غیرت شیعه که این آیین نمیگنجد
تمام مسجد و محراب و درهای حرم بسته
بساط هیئت و روضه همه بر چیده شد حالا
نفس در سینه سنگین است و روح و جانمان خسته
تو آقایی و ما رسم رفاقت را ندانستیم
از این رو راه وصل ما ز هر چه رشته بگسسته
بهار روشنایی ها به تاریکی مبدل شد
تو را می خوانیم ای جانا ز اشک و آه پیوسته
بیا محض رضای مادرت زهرا(س) تجلی کن
ز دوریت غبار غم به روی چهره بنشسته
اگر چه می شود خانه بساط روضه بر پا کرد
ولی شوری دگر دارد دلم در هیئت و دسته
چه کردیم اشک و استغفار و عجز و توبه کاری نیست
که ما اینگونه درماندیم از این فعل ندانسته
خداوندا بحق نیمهی شعبان که در پیش است
به جان مهدی زهرا همان انسان وارسته
در باغ حرم ها را به روی عاشقان وا کن
به شان و حرمت زهرا(س) به آن پهلوی بشکسته
بیا از کل هستی دور کن این هاله ی غم را
غمی که جان عالم را گرفت آهسته آهسته!
هستی محرابی
#🌿🌹🌿سلام_علی_آل_یاسین
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟
کوچه های شهر را با اشکِ خوبان شسته ایم
چشم در راهیم، که آن جانانه جانان می رسد
کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد
کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد
گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی
بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد
گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار
بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد
سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته
آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد
می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست
با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد
صبرِ ما آخر رسید ای حجت ابن العسکری
انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟
#هستی_محرابی
#🌿🌸🌿امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
چه ساقهها که سلوکش به صبح صادق توست
چه باغها که شکوهش به آبیاری توست
تویی که در همه ذرّات جلوهگر شدهای
هنوز آینه، مبهوت بیشماری توست
بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟!
بگو کدام چکامه به استواری توست؟!
بیا بیا که در این کوچهباغ دلتنگی
دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست
بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر
حَرا هر آینه در انتظار یاری توست
مرا امید ظهور تو زنده میدارد
و آنکه شوکت باران به همجواری توست
بهار، همنفس باغهای خرّم توست
بهار، همسفر چشمههای جاری توست
جواد محمد زمانی
#🌿💫🌸🌿امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف
گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست
پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست
آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور
اشراق عشق و عاطفه و جلوهگاه نور...
آنجا که انبیا همه هستند در طواف
آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف...
آنجا که دیدهها، پلی از آب بستهاند
یعنی دخیل اشک به «سرداب» بستهاند...
چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست
نقش نگین وحی، در انگشتری اوست
محبوب نازنین سراپردهٔ خداست
در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست
چون روح، در تمامی اعصار جاری است
جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است
سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست
وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست
جان بیفروغ طلعت او جان نمیشود
او حجت خداست که پنهان نمیشود
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد
یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد...
پر میکند ز عدل خود این خاک تیره را
آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را
یوسف به بوی پیرهنش زنده میشود
دلهای مرده با سخنش زنده میشود...
او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنیست
آری دعای او به اجابت رسیدنیست
احیاگر معالِم دین خداست او
شمسالضحای روشن و نورالهداست او
الهام، کم گرفتی از آن فاطمینَفَس
با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس
یکبار خواندهای، که جوابت ندادهاند؟
آتش گرفتهای تو و آبت ندادهاند؟
تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع
ای دیدگان شبزده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»...
ای حُسن مطلع همهٔ انتخابها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجابها
مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی...
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک»
«یا ایها العزیز» ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
شام فراق سورهٔ والیل خواندهایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خواندهایم
یا ایها العزیز به زیباییات قسم
بر حسن بیبدیل و دلآراییات قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت، زنده میشود
صبح وصال تو، شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
محمدجواد غفور زاده
برای نیمه شعبان و طلوع خورشیدش
🍃🌸🌿🌼🍃🌷🌿🌹
آیه ی نور بخوانید که خورشید آمد
آن که اوّل به سماوات درخشید آمد
آفتاب امشب ازین پنجره ها می تابد
ماه از دورترین خاطره ها می تابد
می وزد عطرِ خدا ، عطرِ شقایق امشب
باز بیرون فتد از پرده حقایق امشب
سامرا قطعه ای از جنّتِ اعلا گردد
آخرین جلوه ی خورشید هویدا گردد
گرچه بر بالش گل سر نسپرده ست هنوز
می برندش به سماوات ملائک امروز
کودکی کز نفسش عطرِ خدا می ریزد
از نگاهش به زمین آبِ بقا می ریزد
کودکی آمده با هیمنه ی سبحانی
می رود سجده و بر خاک نَهد پیشانی
نسل او نسلِ حَسن ، جلوه ی او نورِ تمام
چارده آینه را آمده او حُسنِ ختام
این که چون آینه لبریزِ کرامت باشد
آخرین پرتوِ خورشید امامت باشد
دیده بگشا و ببین آیه ی جاءَالْحَق را
روبرو روی افق آینه ی مطلق را
نرجس از نرگسِ او چشم نخواهد برداشت
چون که خورشید درین آینه جز یاس نکاشت
یاس از هر جهت آئینه ی خورشید شده
مهدی فاطمه را گوهر جاوید شده
آسمان کرده گواهی - وَ چنین حسّ دارد
بهترین عطرِ خدا را گلِ نرگس دارد
عشق آئینه شد و باز درخشید امشب
صاحب الامر ازین آینه تابید امشب
آسمان صبحِ سپید است در امشب حتّیٰ
غرقِ در نور امید است در امشب حتّیٰ
غنچه ای وا شده و روح زمان خواهد بود
چشمِ نرگس به جمالش نگران خواهد بود
شمس صد آینه بر گِردِ هلالش دارد
سامرا دیده ی روشن به جمالش دارد
کاش ما هم به جمالش نگران می گشتیم
می شکفتیم و ازو عطر فشان می گشتیم
ای خوش آن چشم که او می نگرد مَهدی را
می چشد از نظرِ دوست چنین شهدی را
آری آن طلعتِ زیباست که دیدن دارد
شهدِ وصل از کفِ آن یار چشیدن دارد
کاش بر منتظران نیم نگاهی بکند
نظری جانبِ بنشسته به راهی بکند
حال ای منتظران یارِ دل آرا آمد
آفتاب علوی ، یوسف زهرا آمد
آمد آن یار که غم از دلِ عالَم ببرد
جلوه ای کرده ، دلِ از عالَم و آدم ببرد
بر جهان می شود از امرِ الهی حاکم
می چکد عدل ز دستانِ شریفش دائم
صلح از دامن او سوی جهان برخیزد
مِهر از او ز کران تا به کران برخیزد
کفر از چرخش شمشیر وی افتد ز میان
باطل از قدرتِ بازوی وی افتد ز توان
باغِ ایمان شود از لطفِ نگاهش سرسبز
نخلِ هستی شود از پرتوِ ماهش سرسبز
ریشه ی ظلم و ستم را به جهان خشکاند
آب بر آتش هر فتنه توان افشاند
بذرِ حق در همه جا کاشته گردد از او
پرچم عشق بر افراشته گردد از او
می رسد آن که ازو رایتِ گل بر دوش است
جنگ افروزیِ هر فتنه گری خاموش است
می رسد آن که عدالت گر عالَم باشد
جانب نور هدایت گر عالَم باشد
روی گلبرگ سپیدار که شبنم آید
می رسد مَهدی و دیدار فراهم آید
مثلِ امشب که جهان لحظه ی میعادش بود
دیدنی روی گل و ، قامت شمشادش بود
در سراپرده ی دل جلوه ی معبود آمد
یعنی ای منتظران ، مهدی موعود آمد
آمد آن نور که جان آینه دارش گردد
زنده دل "یاسرِ" دل خون ز بهارش گردد
محمود تاری "یاسر"
#💫امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌿🌹🔆🌴🌿🌹🔆🌴
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
سید حمیدرضا برقعی
4_5798872376984733324.mp3
2.73M
🌿💐 #میلاد_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌿💫لبیک لبیک .....
#حاج_میثم_مطیعی
رسولی-ولادت-امام-زمان-سرود9802 (1).mp3
18.63M
🌾✨🌾#میلاد_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌾✨اگر تو به بازار آیی نرخ یوسف شکند
#حاج_مهدی_رسولی