eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چه ازدحامِ غریبی‌ست، تن به تن، تنها! دلم درون تن و تن به پیرهن، تنها به غارت آمده امروز یادهای قدیم منم، مقابل یک‌دسته راهزن، تنها اتاقِ درهم من صحنه‌ی نبرد شده‌ست تمام خاطره‌ها باهمند و من تنها صدای بدرقه‌ها، رفته رفته شد خاموش و ماند آخر سر، ریل با تِرن تنها دلش به فتح کدامین نبرد خوش باشد کنون که چاه شغاد است و تهمتن تنها؟ چه غربتی‌ست به قانونِ مرد بودنِ ما! که خنده باهم، اما، گریستن تنها @golchine_sher
آمدی در دل و برخاست به تعظیمِ تو جان بنشین، ورنه محال است که جان بنشیند! @golchine_sher
چگونه ضربان قلبم را برای تو بفرستم، تا باور کنی من فراموش کردنت را بلد نیستم... @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
آه از ریگی که سنگ را ساخته است از دستی که تفنگ را ساخته است از بی هنری که با نت تنهایی موسیقی تلخ جنگ را ساخته است @robaiiyat_takbait
زینب شدی که زینت قرآن و دین شوی زیباترین ترنم روح الامین شوی زینب شدی که عشق ببالد به نام‌خود تا مرهمی به ذکر غم ساجدین شوی با صبر پیش حضرت محبوب جلوه کن تا باور تجسم عین الیقین شوی زینب ترین حضرت حیدر ،خدای خواست ایمان شوی ،عروج شوی ،بی قرین شوی باید به نخل عصمت و عرفان فاطمی با " ما رایت" و دست غزل خوشه چین شوی زهرای دومی که وقارت خدایی است زیبنده است آیت حق المبین شوی آن ساربان برید،، رباعی سرخ عشق تا بر قصیده های ضریحش نگین شوی ام المصایبی که پس از داغ لاله ها تسکین قلب حضرت ام البنین شوی با گریه خواند لاله ی خونین تو را و گفت باید به درد و محنت و ماتم عجین شوی پیشانی ات شکست ، لبت شکوه ای نکرد تا در حضور مدعیان مه جبین شوی زیباترین تجلی خلقت به فرش و عرش زیباست تا به صبر خودت زینِ دین شوی @golchine_sher
دلبران شُهره به زیبایی و تو شهره به ناز تو خودت ساده قشنگی به تجمل چه نیاز دلخور از دست من و مردم این شهر نشو گربه ی چشم سفیدیم و در دیگِ تو باز ! در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد خم ابروی تو شد مشکل من وقت نماز من نصیحت به دلم کردم و گفتم نرود  در شب زلف سیاهت سفرِ دور و دراز وصل ما کار بعیدی ست ولیکن شدنی  فرض کن "مسجد اعظم" بشود "میکده "باز  @golchine_sher
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلی برای بندگی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم شب های جمعه مادری قامت خمیده هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
چون کوه بمان که تکیه گاهم باشی در تیررسِ چشم سیاهم باشی هر بار به یک بهانه رفتی ای عشق ! تا کی تو رفیق نیمه راهم باشی @robaiiyat_takbait
در دامن خود گُهر برایم آورد احساس لطیف و تر برایم آورد در بقچهٔ خویش یک بغل شادی را صبح آمد و از سفر برایم آورد @golchine_sher
خواستی خواهش و اصرارکنی ،گفتم نه هرچه گفتی همه انکار کنی ، گفتم نه باز هم فرصت جبران بدهم برگردی یاکه پیش همه اقرار کنی ، گفتم نه باخبربودی و ازعمد به من بد کردی خواستی توبه به اجبار کنی ، گفتم نه زخم کردی دل گنجشکی من را عمری خواستی یک شبه تیمار کنی ، گفتم نه ازدر خانه جوابت نکنم ، بگذارم لااقل تکیه به دیوار کنی ، گفتم نه گفتی ازبس به لبت کرده غریبی نامم می شود یکدفعه تکرار کنی ، گفتم نه "زندگی کردن من مردن تدریجی بود" خواستی زنده تو بردار کنی ، گفتم نه عاشقی حس قشنگی است ولی درمن مُرد عشق را خواستی احضار کنی ، گفتم نه @golchine_sher
بازکن پنجره ی چشمانت و نگاهم در راه.... لای غمگینِ پرِ مژگانت. خیس از واژه ی تب دار فراق انتظاری سنگین. آه،،، این منتظرت بودن را تاب این شانه به تنهایی نیست. @golchine_sher
آمد..! به چشمهام جهان خوش‌قیافه شد یک خاطره به خاطره هامان اضافه شد وقتی که دست بر سر تنهایی ام کشید موهای زیر روسری ام بافه بافه شد... سلطان قلب من که به تختش جلوس کرد کنج اتاق گوشه ی دارالخلافه شد خندید و غم که در دل من خانه کرده بود از دست خنده های من و او کلافه شد باور نداشت هیچکس اینقدر عاشقیم باور نکردنی شد و باور خرافه شد عشق آمد و زبان به تسلای ما گشود باقی حرف ها همه حرف اضافه شد @golchine_sher
یک شبی درخواب خوش هم جاده با رؤیا شدم مثل صیدی پای دربند دل شیدا شدم صبح روشن را به شام زلف یلدا باختم مثل مجنون مست مست ازبادۀ لیلا شدم دل گرفت از من، زمام اختیارم را به کف غافل از دلواپسیها غافل از فردا شدم زد به قلبم آتشی را شعلۀ جانسوز عشق سوختم تا درشرارعاشقی ،امحا شدم ذرّه هایم را نسیمی برد تا اعماق دشت تا که چون شبنم نگین گونهٔ صحرا شدم شد گلستان منزل حال خرابم از وفا چند روزی باده نوش ازساغرمینا شدم ناگهان توفان شدو جام از بلا لبریز شد درهراس ازغرش این رعد برق آسا شدم شهد گلهای شکفته سهم توفان بود و،من با هزاران آرزو بی بهره از رؤیا شدم @golchine_sher
نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده صدای  نازک  برخورد  چینـی  با  النگویش مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان کـــه در باغــی درختــی مهــربان را  آلبالویش کســوف  ماه  رخ  داده ست  یا  بالا بلای  من به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟ اگــر پیــچ امین الدوله بودم می توانستم کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش تـو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی یکی با خنده تلخش یکی با برق چاقویش قضاوت می کند تاریـــخ بیـــن خان ده با من که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش رعیت زاده  بودم  دخترش  را  خان نداد و من هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش @golchine_sher
تسبیح شیخ پاره شد و دانه دانه شد از بس که استخاره زدم تا ببینمت ...! @golchine_sher
گُفته‌اَم شالِ تو را دَر کَفَنَم بُگذارَند تا میانِ لَحَد اَز عَطرِ تو خوابَم ببَرَد... @golchine_sher
چه سنگین می کِشم بر دوش خود بار گناهت را که با خود می برم همواره داغ اشتباهت را دلم می لرزد از طوفان ناهنگام تنهایی دلی پر شور می خواهم مگیر از من نگاهت را به من گفتی هزاران بار در جان تو جا دارم جدا کن از من ای آتشفشان درد راهت را غروبی را که پشت ابر ها پیداست می بینم دلم یکریز می بارد تمام اشتباهت را دلم هر چند از داغ تو دارد شِکوه ها اما مگر از یاد خواهد برد چشمان سیاهت را نگاه آخرم این است خوب من خدا حافظ ولی از من مگیر ای یار یاد گاه گاهت را @golchine_sher
و عـشق قافیه اش گرچه مشکل است اما خدا اگر که بخواهـد ردیف خواهد شد!... @golchine_sher
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد؟ که چو برق آمد و در خشک و تَرِ ما زد و رفت! @golchine_sher
او رفت و من به دیوانگان جهان پیوستم! @golchine_sher
به دریا دل بزن تا بگذری از موج رسوایی نمی‌رنجد غریق عشق از طوفان تنهایی به جز آیینه وقتی همدمی پیدا نخواهی کرد چه رنجی می‌بری از دیدن تکرار زیبایی صبوری‌های من، ای عشق، تاوان گناهم بود عجب صبر جمیلی بود این صبر زلیخایی! همان قدری که در دل تشنه پایان دنیایم همان اندازه سیرابم از این رنج تماشایی برایم آرزوی زندگی کرده‌ست و می‌دانم تو هم، ای مرگ، داری با دل او راه می‌آیی... @golchine_sher
نور با آینه وقتی که مقابل باشد ذره کوچکتر از آن است که حایل باشد نور، زهراست و آیینه علی، ذره کجاست که در این بین فقط عاطل و باطل باشد برترین خلقت دنیاست، عجب نیست اگر که علی نیز به زهرا متوسل باشد رو به قبله ست همه عمر، خدا می داند قبله بایست به سمتش متمایل باشد اگر این طرز نماز است که او می خواند ترس دارم که نماز همه باطل باشد دل محال است ولی عقل دلش می خواهد بین زهرا و خدا فاصله قائل باشد فعل اگر چرخش و دسداس اگر مفعول است قید، عشق است اگر فاطمه فاعل باشد یک نفر آمده در را به لگد می کوبد پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد نیمرخ می شود، انگار علی آمده است ماه دیگر به دلش نیست که کامل باشد مانده در دست که راوی بگذارد مرهم بس که بیمار و پرستار شبیهند به هم @golchine_sher
با من تمام جاده‌ی شب را قدم بزن فردای روشنی شو دم از صبح دم بزن چشمان تو اگرچه که سرچشمه‌ی منند من تشنه‌ی صدای توام حرف هم بزن همراه من بگیر در آغوش لحظه را از حس گرم صحبت و لبخند دم بزن با لهجه‌ی صریح بخوان این ترانه را برنامه ی سکوت فضا را بهم بزن دست قدر نوشته قضا را به پای ما تقدیر را دوباره برایم رقم بزن ای عشق من برای کسی جز تو نیستم نام مرا ز هرچه به جز خود قلم بزن @golchine_sher
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید،حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت:آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر،گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن ! این صدای روضهء کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است با خودم فکر می کنم حالا کوچه ء ما چقدر تاریک است گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است @golchine_sher