eitaa logo
گلچین شعر
14.2هزار دنبال‌کننده
785 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صدایم را به نسیم می سپارم و با زبان دلم برای غصه هایم از دارالشفایت وقت میگیرم از دور به گنبدت نگاه میکنم حتی چشم هایم را که ببندم گنبدت را درک میکنم اصلا برای دیدن تو حواس پنجگانه لازم نیست فقط یک دل میخواهد که بگوید السلام علیک یا سلطان یا حضرت نور بارگاهت آرامش است @golchine_sher
آئینه ایم و جبهه شدیم انعکاس را افکنده ایم در دل ظلمت هراس را ما پیروان نور امیدیم و عهد ماست یاری دهیم در شب ظلمت حماس را از چشم دیو عربده کش خوانده یک جهان این روزهای غرش یوز التماس را بر کارزار وعده ی صادق گرفته اند ابلیس ها تمامی هوش و حواس را راهی نمی برند اگر شش بیاورند سفیانیان معرکه هر جفت تاس را عمری جگر گرفت به دندان سپاه نور تا رو‌ کند به وقت خودش برگ آس را @gida13 @golchine_sher
چه روزگار غریب است و من غریب ترم همیشه کوله به دوش و همیشه در سفرم هزار بار زمین خوردم  و بلند شدم نداده ام به گدایی، دلی که دل بخرم تمام دار و ندارم درون سینه ام است دلی شکسته که بردم به ارث از پدرم شبی که رفتی و ماندی میان حادثه ها اسیر ثانیه ها شد نگاه منتظرم دوباره فصل بهار آمد و نشانی نیست درون جاده و این چشم های در به درم میان فاصله ها گم شدی و عقربه ها هنوز در به درند و هنوز بی خبرم   @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ کانال آموزش مبانی شعر ‌ در 🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶 سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie
گلچین شعر
✅ کانال آموزش مبانی شعر ‌ در #ایتـــا 🎶( عروض ، قافیه و...) 🎶 سید محمدرضا شمس (ساق
دوستانی که کانال آموزش شعر میخواستند این کانال خوبیه از مطالبش استفاده کنید 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردی و ، در جان نشستی ازچه یارم نیستی آتشی درجان شب بوها ،بهارم نیستی پنجه برغم می‌زند انگشتهایم بی صدا ساز ناساز منی دمسازِ تارم نیستی من پر از احساسم و تو تکه سنگی سرد و سخت خوب میدانی که از ایل وتبارم نیستی من برای دیدنت هرشب قیامت می شوم زمهریری ...دوزخِ من، ازچه نارم نیستی مثل باد از کوچه های شهر رفتی ناگهان درد دارد اینکه حتی در غبارم نیستی هستی اما نیستی ای عشق ای جان چیستی؟ ماه تابان منی و در مدارم نیستی کوپه کوپه می روی از ریل‌های روح من با که ره طی می کنی که همقطارم نیستی مثل خشخاش تنت این شهر هم آلوده شد خوشه خوشه مستی و اصلا خمارم نیستی سیل بنیان کن شدم از بس که باریدم تو را در مهار چشمهای بی گدارم نیستی با پر و بالی شکسته درقفس کز کرده ام می برم سر زیر پر،، حالا که یارم نیستی @golchine_sher
در طالعم نبود که با تو سفر کنم رفتم که رنج های تو را مختصر کنم  این روزها سکوت من از ناتوانی است من کیستم که از تو بخواهم حذر کنم؟ هرگز مباد این که بخواهم به جرعه ای طعم زبان تلخ تو را بی اثر کنم آن قدر دور می شوم از چشمه های تو تا باغ را به دیدن تو تشنه تر کنم آن وقت با خیال تو یک رود می شوم تا با تو از میان درختان گذر کنم جان در ازای بوسه ی تو،حاضرم که من بازنده ی معامله باشم، ضرر کنم هرگز نخواستم که به نفرین و ناله ای از ظلم تو زمین و زمان را خبر کنم دارم به خاطر تو از این شهر می روم شاید که دیدمت نتوانم حذر کنم @golchine_sher
شب‌_جمعه_کربلا بیقرارم یـا امام المُنتظـر التفاتی بر منِ بی‌تاب کن یک شب جمعه مرا هم زائرِ مرقدِ شش گوشه ی ارباب کن @golchine_sher
یک فصل پر از شکوه در عشق گشود دل وقف خدا کرد و‌ دل از خلق رُبود در راه دفاع از حـرم ،عالم دید سـر داده ولی چـه سرفراز آمده بود @golchine_sher
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریه‌ی بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم ‌ @golchine_sher
هوا غمگین و طوفانیست ، بارانی نمی آید قدم هایم به اندام خیابانی نمی آید تنم می لرزد و آیینه در تصویر می لرزد چرا آرامش ساعات بُحرانی نمی آید؟ دلم میخواست پر باشد جهان خالی ام از تو ولی افسوس پر بودن به لیوانی نمی آید نمک بر زخم هایم زد ، چه زنجیری به پایم زد برای بردنم حتی نگهبانی نمی آید همیشه چشم در راهم بیایی از سفر اما کسی دیگر به جز فکرت به مهمانی نمی آید شبیه آخرین کبریت بعد از آخرین سیگار که میسوزد ولی انگار پایانی نمی آید هوا دم دارد و محتاج بارانم هنوز اما قدم هایم به اندام خیابانی نمی آید @golchine_sher
جان می دهد تا دانش آموزش بماند🖤🥀 شغل معلم شغل ختم المرسلین است عشق خدا با قلب پاک او عجین است باشد سفیر مکتب سبز هدایت جویندگان علم را حصنی حصین است با دانش آموزانِ خود مانند یک دوست در شادی و غم عاشقانه هم نشین است باشد کتاب ناطق اخلاق و ایمان در مدرسه، او یک نماد ناب دین است با جان و دل دائم به فکر کادرسازیست او تشنگان عشق را ماء معین است قطعا نه تنها در مدارس ،بلکه با شوق؛ در هر کجای جامعه نقش آفرین است روزی معلم گر بفهمد ، دانش آموز او را خطر مانند گرگی در کمین است؛ جان می دهد تا دانش آموزش بماند الگوی تدریس معلم ها همین است از کار شیرینش نگردد خسته هرگز او عاشقِ هر کارِ مانده بر زمین است قطعاً به پاسِ این همه اعمال صالح در آخرت در جمع اصحاب یمین است در امتحان سخت پایان ترم تعلیم او نمره اش یک بیست با صد آفرین است @golchine_sher
که مپرس دردهایی کشیده ام که مپرس زهرِ هجری چشیده ام که مپرس اصلا از حال خسته ام که نگو از دلِ رنج دیده ام که مپرس از هراس عدو پدر آنقدر در بیابان دویده ام که مپرس با زبانِ کنایه از دشمن حرف هایی شنیده ام که مپرس اضطرابِ بدون وصفی داشت دلِ در خون تپیده ام که مپرس آنقَدَر تشنه ی پریدن بود جانِ بر لب رسیده ام که مپرس از هیاهوی باد و سایه ی زجر زجرهایی کشیده ام که مپرس خواب دیدم شبی،برای شما خاتمی را خریده ام که مپرس آه بابا شبیه مادرِ تو آنچنان قد خمیده ام که مپرس @golchine_sher
تعبیر خواب‌های پریشانی‌ام، بیا دلتنگ بوسه‌ات شده پیشانی‌ام، بیا وقتی کنار بستر شعرم تو نیستی تنهاترین ترانه‌ی بارانی‌ام، بیا در پیچ‌و‌تاب ذهن گره‌خورده‌ام فقط مشغول فن خاطره‌درمانی‌ام، بیا حال‌و‌هوای دفترم از بغض پر شده در جست‌و‌جوی خنده‌ی پنهانی‌ام، بیا حرف از ترنج، دست، زلیخای دیگری از جان برید این دل قربانی‌ام، بیا تنها دلیل رقص قلم‌های بی رمق یک سطر مانده تا ته ویرانی‌ام، بیا @golchine_sher
هر رعد و برقی مژده‌ی باران نخواهد داد لبخند تو اوضاع را سامان نخواهد داد طوفان بی‌گاهی که از سمت تو می‌آید مهلت به قایق‌های سرگردان نخواهد داد پیک سپیدی و به قصد جنگ می‌آیی! بهمن امان‌نامه به کوهستان نخواهد داد این زن که می‌پنداشتی یک ساقه‌ی ترد است تا مرگ از پا در نیاید جان نخواهد داد هر چند از یک کیسه در ما بذر پاشیدند خاک من و تو حاصل یکسان نخواهد داد دل‌های کوچک درخور غم‌های ناچیزند اندوه من را هیچ‌ کس پایان نخواهد داد @golchine_sher
صبح آمده باغ ِآرزو واشده است در شهر بساطِ عشق بر پا شده است امروز لباسِ بهتری بر تن کن دیروز دوباره رفت و فردا شده است @golchine_sher
گیسو بیفشان بادها را دربدر کن از تاب مویت تاکها را مست تر کن پلکی بزن جاری کن از چشمت خدا را از نرگس مستت جهان را با خبر کن آتش بزن خاکستری کن ابرها را خورشید هارا با نگاهت شعله ور کن شکّر‌بریز و شوکران ها را بسوزان این جام ها را لب به لب یاقوت تر کن تا کی به پشت ابر غیبت بی نشانی یک لحظه ماه از پرده ی ظلمت به در کن دنیا که نه؛ این خاکدان درد پرور بیغوله های درد را زیر و زبر کن چشم تمام جاده ها بر راه مانده از کوچه ی سبز اقاقی ها گذر کن تلفیق روز و شب شد اعجاز نگاهت ای صبح محشر شام غمها را سحر کن تعجیل کن جان بر لب آیینه آمد از سنگهای فتنه جان من !! حذر کن @golchine_sher
چه جان‌سختم که بعد از رفتنِ تو باز جان دارم ولی از تو چه پنهان، روح و جسمی ناتوان دارم کسی از ظاهرِ یک کوه حالش را نمی‌فهمد به ظاهر ساکتم، در سینه‌ام آتش‌فشان دارم پس از تو باختم خورشیدِ خوش‌رنگِ زمینم را پس از تو نفرت دیرینه‌ای از آسمان دارم پر از دلشوره بودم در کلاسِ گرم آغوشت و باور کرده بودم پای عشقت امتحان دارم چه حسِ نادری، با فتح الماسِ حضور تو تمام لحظه‌ها احساس می‌کردم "جهاندار"م اگرچه لحظه های خوب، عمر کمتری دارند ولی نام عزیزت را همیشه بر زبان دارم نفسهای تو را آن روزها در شیشه پر کردم "هوا"ی روزهای بودنت را همچنان دارم... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبت هنوز به دنبال آب می گردد دوباره عرش پر از التهاب می گردد جهان نشسته به داغ گلی که پرپر شد تمام معرکه غرق گلاب می گردد سقوط بود و سکوتی که بی قرارم کرد سوار خاطره ها بی رکاب می گردد میان هلهله ی وحشیانه شمشیر به زلف خسته ی تو خون خضاب می گردد کنار تل پر از عشق ، یک نفر انگار به جستجوی مفاهیم ناب می گردد هوا هوای عطش بود و کودکی اما برای قصه ی دین انتخاب می گردد صدای ناله ی طفلی در آسمان گل کرد زمین خسته پر از پیچ و تاب می گردد زمین پر از طپش و آسمان پر از باران و کودکی که دلش انقلاب می گردد شبیه باد که بی تاب می دود هر سو میان خار مغیلان رباب می گردد @golchine_sher
بعد از این بگذار قلب بی‌قراری بشکند گل نمی‌روید، چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی می‌شکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه‌ام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانه‌هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تخته‌سنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچه‌های سرخ، روزی می‌رسد قیمت لب‌های سرخت روزگاری بشکند @golchine_sher
🍃🏴 نذر شهادت دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- غم تا قیامت هست معنایِ رقیه(س) جانم فدایِ قلبِ تنهایِ رقیه(س) ایکاش در آتش سپر بودم برایش تا در امان می مانْد موهایِ رقیه(س) لعنت بر آن چشمانِ غارتگر که زل زد بر گوشواره هایِ زیبایِ رقیه(س) از آن شبی که بی هوا از ناقه افتاد از آه پُر شد خواب و رؤیایِ رقیه(س) بسیار سنگین بود زنجیرِ اسارت بسیار خم شد قدّ و بالایِ رقیه(س) تاب و توان از عمه جانش رفت تا که... بر نیزه قران خوانْد بابایِ رقیه(س) دردش به جانم!.. گوشهٔ ویرانه ایکاش- من اشکِ غم می ریختم جایِ رقیه(س) با مهربانی خارها را می گرفتم ایکاش دانه دانه از پایِ رقیه(س) تا گریه می افتاد فوراً می سپردم چندین عروسک را به دنیایِ رقیه(س) آنقدر برده ارث از مادربزرگش خورده گره کارِ مداوایِ رقیه(س) از دستهای زجر(لع) سیلی خورد چونکه در کوچه سیلی خورده زهرایِ رقیه(س) از کربلا جا مانْد! پابوسیِ بابا- شد حاجتِ امروز و فردایِ رقیه(س) برگ‌ براتِ اربعینم مانده گریان... چشم انتظارِ مُهر و امضایِ رقیه(س)! @golchine_sher