فهمیدم در اولِ مهرِ امسال
شد شعله ور و برای من رفت از حال
عمری پدرم سوخت و با کندنِ کوه
جان کند برای لقمه ای نانِ حلال!
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس
(شهید)
این واژه من را می کِشد با هر هِجایش
تا مرز صحرای جُنون با رَدّ پایش
از شوش و خرمشهر و بستان و هویزه
تا ساحل کارون و اَروند و هوایش
این واژه شهد لاله با خود دارد و عشق
دشت شقایق های پرپر..... آشنایش
با ضرب پوتینش شکسته، پشت شب را
قلب زمین ، لرزیده از موج صدایش
خُمپاره و خاک و خلوص و خنده بر خون
تاریخ و یاد شاهدان سر جُدایش
نوشیده از جام شراب حضرت عشق
با کاسه هایی از قنوتِ ربنایش
چون جانمازش سنگر و سَقفش ستاره ست
تا آسمان ها میرود، عطر دعایش
با خون خود امضا نموده برگ تقدیر
با قُرعه ی عشقی که کرده مبتلایش
این واژه نامش در رگ هر شهر جاری است
او یک "شهید " است و حقیقت خون بهایش
#ذریه_طباطبایی
#عضوکانال
@golchine_sher
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
و تماشای تو زیباست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
دل درنایی من اینهمه بیهوده مگرد
خانه دوست همین جاست اگر بگذارند
سند عقل مشاع است اگر بگذارند
عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند
غضب آلوده نگاهم میکنید ای مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند
#محمود_اکرامی_فر
@golchine_sher
یک روز که رویِ بخت از ما برگشت
از معدنِ رنج، جسم بابا برگشت
با غیرتِ خود نذاشت تنها باشیم
جان داد میانِ کوه، اما برگشت
#مهدی_خادمیان
#تسلیت_طبس
#تسلیت_ایران
@golchine_sher
شد اول مهر و همه خوشحال و خندانیم
صف بسته ایم و شادمانه دست ها در دست
بابا نیامد خانه اما مطمئن هستیم
درکارسخت خویش او خندان و مشغول است
در یاد من او خسته از معدن که می آمد
از خاک و خاکستر،سر و رویش سیاهی داشت
اما همان لبخندهای پاک و پر مهرش
در قلب ما با عشق ، شور زندگی می کاشت
آغاز مهر امسال شد پایان لبخندم
وقتی به جای نان شب،بابای من جان داد
وقتی خبر آمد که معدن ریخت دنیا هم
درس فراق و اشک و آه و داغ و حرمان داد
شد اول مهری پر از اندوه بی بابا
ای کاش برگردد ببیند کوهی از آهم
من قول میدم دیگر از بابای زیبایم
کیف ومدادودفتروخط کش نمی خواهم
من بی خبر،عباس،حیدر،مصطفی،محمود
بابای ما همکار و معدن کار این دشته
یک آن معلم از کلاس درس خارج شد
آری خبر پیچید معدن منفجر گشته
شد گریه آری خنده های اول مهرم
افتاد یادم پینه های دست بابایم
با انفجار تلخ معدن سوخت بابا و
می سوخت در یک لحظه هم دنیا و رویایم
دیشب به مادر گفته بودم استرس دارم
گفت اول مهر است و کیفم را نشان می داد
اما دلم آشوب سختی داشت، بابایم
در عمق معدن بود و با اندوه جان می داد
#امالبنین_بهرامی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی
جنگلِ ابری و در خاطرهها پنهانی
اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم
باز هم در قفسِ یاد توام زندانی
شرحِ دلبستن و دلکندنِ ما آسان نیست
تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی!
بیگناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق
برحذر باش از این وسوسه شیطانی
چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت
شرمِ دیدارِ تو در جامه تابستانی
دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود
حیف! یلدای من این بار نشد طولانی
#علی_مقیمی
@golchine_sher
یک مشت دارو
با شال می بندد زن قصه سرش را
چون درد پوشانده تمام پیکرش را
تخت وتشنج یک تن بد حال وحالا
آشفتگی دربرگرفته دامنش را
کم کرده روی درد را باعشق، هر چند
در ناشکیبی سوخته ،بال و پرش را
یک مشت دارو ، چشم های خیره بر تخت
یک شربت سرفه که گم کرده درش را
سنگر گرفته کودکش کنج اتاق و
دیده ولی بابای اوهمسنگرش را
یک دست وپایش مانده در مرز شلمچه
همراه خود آورده نیم دیگرش را
شب ها مچاله می شود از درد در خود
مهتاب می بنند به همراهی سرش را
روزی هزاران بار می میرد زنی که
همسایه می خندد جنون همسرش را
هر بار چیزی می شکست و باز میگفت
فردا برایت می خرم یک بهترش را
دارالجنون و عشق یعنی این اتاق و
یک زن که دیده پیش چشمش محشرش را
شاعر به پایان می رساند این غزل را
با مرد موجی با زن در محضرش را .
#فریده_خسروی_لرگانی
#عضوکانال
@golchine_sher
من منتظرم تا که بیایی خورشید
غمهای دلم را برُبایی خورشید
دلتنگی من چاره ندارد برگرد
بیتاب تواَم بگو کجایی خورشید؟
#محمدحسن_محمدی
@golchine_sher
چشمم به حرف آمده و بی قرار، لب
کی بشکند سکوت مرا بی گدار، لب
تقدیم تو هزاره ی من! یک هرات چشم
نا قابل است سهم تو یک قندهار، لب
"بودا" دل من است که تخریب می شود
بوسه است مرهم دل ومرهم گذار: لب
می رقصمت چنین که تویی در نواختن
نی : لب، کمانچه : لب، دف و چنگ و دوتار: لب
در حسرتم که اول پائیز بشکفد
بر شاخه ات شکوفه ی سرخ انار - لب
#سیده_کبری_موسوی_قهفرخی
@golchine_sher
نگاه پنجره ها بود و کوچ سرخ کبوتر
و آسمان همه در داغ آفتاب شناور
چه دست های سیاهی که دیو شوم بر انگیخت
به انهدام پرنده ،به قتل عام صنوبر
پرنده پر زد و تا فرصت همیشه سفر کرد
و دشت سهم عطش شد، پر از ترانه ی پر پر
شبی رسید ،شبی با هزار قصه ی زیبا
شبی که عاطفه شد ، در نگاه ماه منور
به باغ خندی خورشید ، عاشقانه صمیمی
من و تو هم نفس هم ، من و تو مثل برادر
هوا هوای عطش بود و کوچ سرخ پرستو
ولی من و تو نشستیم گنج خانه مکدر
نگاه پنجره ها بود و کوچ سرخ کبوتر
و بعد ار آن سخنی نیست از چفیه و سنگر
#حسین_اصغری_سوادکوه
#عضوکانال
@golchine_sher
من دلم تنگست احوالی ندارم روبه راه
چشم بر در مانده ام با خود ندارم غیرِ آه...
پا به ماهم باز هم دردِ غزل آغاز شد
باز دارد میرسد نوزادِ گریانی ز راه...
میکشم افتانو خیزان خویشرا بیدستو پا
باز باران ، باز آه و ناله و افسوس و چاه...
مستماز بس خونِدل خوردم زجامِ غم رفیق
بسکهدر عزلت نشستم سر بهزانو روبهماه...
روزگاری کوه بودم، تکیه گاهِ امنِ تو
مرحبا با رفتنت میسازی از یک کوه کاه...
میروم با یک جهان دلتنگی و دلواپسی می روم با بیقراری در هوای یک نگاه...
کاش از یادت نمیبردی مرا ای سنگدل
آهِ این آیینه میگیرد تو را یک روز ! آه..!
#حسن_کریمزاده
#عضوکانال
#منتظر
@golchine_sher
34.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه کودکی رفتی که مقصد شد همان فردا
کجا رفتی شتابان دل زدی بر آبی دریا
از اینجا بیخبر رفتی و از شادی گذر کردی
که رفت از قصر زیبایت هزاران آینه غوغا
شروعِ درس شد بارانی از تصمیم کبری و
درختی نیست تا زیرش کتابم را کنم پیدا
پدر کو؟ خانهاش کو؟ آن حیاط با صفایش کو؟
گذشتن، خاطرات اما نرفتند از نگاه ما
پدر! همراه با آن قاصدکها تا کجا رفتی؟
که اینگونه نگاهم سمت تو چرخیده شد بالا!
به لحنِ این غزل دارم سلامت میدهم اما
ندارم، سایهات بر سر که قربانت کنم جان را !
#فاطمه_یارندپور
#عضوکانال
@golchine_sher
نخل کهنسال
زانو مزن ای نخل کهنسال تنومند
آسوده مباش ای دل دریایی اروند
جنگ است هنوز ، ای تن بیتاب تکاور
آرام مگیر ای نفس تند پدافند
از پا منشین ای شرر شعر حماسی
شوری بنگار ای قلم قهر خداوند
نه شرقی و نه غربی و نه هر بت دیگر
در کشتن ما ، روبه و کفتار شریکند
جنگ است هنوز ای اُحدِ زخمی تاریخ
ننگ است بمیریم به ترفند دو لبخند
هشدار فراموش شود فتنهی دوران
زنهار که قرآن به سرِ نیزه نخوانند
رفتند شهیدان که علی زنده بماند
یک دشت پر از لاله به پابوس دماوند
#علی_اکبری
#عضوکانال
@golchine_sher
🍃🌺 در حمایت از فلسطین و نیروی مقاومت
با آرزوی آزادی قدس شریف بحق المهدی(عج)
🌺🍃
آغاز کن با ذکر "یاحیدر" شبیخون را
در هم بکوب ای دستِ حزب الله؛ صهیون را
هنگام از جا کندنِ قلبِ تلآویو است
جاری کن از حیفا شبی دریاچهٔ خون را
غمدیده ای و هرگز از یادت نخواهد رفت
خاکِ #فلسطین را و کوچه هایِ گلگون را
اشک از نگاهِ #غزه بردار و بگو دیگر-
حسرت نخور آبادیِ از غزه-بیرون را
حتما بگو که در حیاطِ خانه می بینی-
فردا دوباره قدکشیدن هایِ زيتون را
هستیم مثل کوه پشتَت؛ تا نجاتِ #قدس
لبریز کن از خشم؛ آن چشمان ِ محزون را
مثل همیشه با "أشِدّاءُ عَلىَ الکُفّار"
با کشتنِ باطل؛ بچرخان چرخ گردون را
باید بفهمانی به اسرائیل با موشک-
حکم ِ تعرّض را...سزایِ نقض قانون را
ما مردِ میدانِ نبردیم و تماشا کن
این لشکرِ پابه رکابِ رو به افزون را
از تفرقه بیزار و می گیریم در پنجه
آخر گلویِ نحس ِ اسرائیلِ ملعون را
ای امّت اسلام برخیزید با #وحدت
هنگام غفلت نیست! دریابید اکنون را
اهل تشیّع با تسنّن یک هدف دارند
نابودیِ صهیون!...بیا دریاب مضمون را
ای مشتِ پُر تاثیر با فریادِ #خوانخواهی
از خوابِ خوش بیدار کن حکّام مدیون را
"وحدت" میانِ مسلمین نابود خواهد کرد-
صهیونِ نامشروع را؛ این چند میلیون را
این چند میلیون میشود برچیده از عالَم
غیرت اگر جویا شود احوالِ مجنون را
همواره پشتیبانِ تو هستیم حزب الله
آتش بسوزان! شعله ور تر کن شبیخون را!
#اسرائیل_از_صحنه_روزگار_محومیشود
#فلسطین_قطعا_آزاد_خواهد_شد
#فان_حزب_الله_هم_الغالبون
#یا_أیهاالمسلمون_إتحدوا
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
تویی که در دل من ردّ پا گذاشتهای
مرا به دستِ کدام آشنا گذاشتهای؟
شبیه آن چمدانم که غرقِ دلتنگیاست
تـو باز کـولـهٔ غم را بـنا گذاشتهای؟
کنار این همه شبهای بیفروغ ببین
که قلب نازک من را کجا گذاشتهای
هنوز برقِ نگاهت درونِ چشمم هست
نگاه کن که چه ردّی به جا گذاشتهای!
اگر چه رفتهای اما هنوز منتظرم
بیا که دستِ مرا در حنا گذاشتهای!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
با گریه بهتر می کنم حال جهانم را
سر می کشم تا آخر سم، استکانم را
با تو نشد عاشق بمانم مرگ بهتر بود
دنیا گرفت انگار با دست تو جانم را
مانند پاییزی که دارد می کند کوتاه
عمر زمستان بلند گیسوانم را
تقویم ها را کوک کردم روی تنهایی
با وقت تو تنظیم کردم پس زمانم را
تلفیق من با تو شبیه آب و آتش بود
میزان من کج کرده کل کهکشانم را
حافظ کدامین فال تو اینگونه بد آمد
دیگر نخواهم دلبر ابرو کمانم را !
یک قرن بارانم خیابان های بی چترم
آتش زده سرمای دستت استخوانم را
دلتنگ دست گرم و عاشق پیشه ای هستم
چتری که آبی تر ببینم آسمانم را
◾
تاوان سخت دل سپردن... شعر گفتن نیست
چیزی به اسم زندگی بسته دهانم را
#الهه_بیات_مختاری
#عضوکانال
@golchine_sher
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چنــد ساعت شده از زندگی ام بی خبرم
این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیــه ها گــم شده و در به درم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتـــاه شود در نظرم
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشـــق بسوزد کـــه درآمد پدرم
بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفــر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
حين أحببتك
صارت ضحكة الأطفال في العالم أحلى
ومذاق الخبز أحلى
وسقوط الثلج أحلى...
عاشقت شدم
و خندهی کودکان جهان دلنشینتر
طعمِ نان شیرینتر
و بارشِ برف زیباتر شد...
#نزار_قباني
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
✳️درد دل با شهیدان
سرهایتان که رفت ، سربندتان چه شد ؟
دلهای ما گرفت ، لبخندتان چه شد ؟
این شهر کوفه است ، از یاد رفته اید
مردان ما زیاد ، مانندتان چه شد ؟
این شهر بی شما ، مرداب رنگهاست
موجی نشد بلند ، اروندتان چه شد ؟
مردان ادعا ، کردند هی دعا
اما اثر نکرد ، سوگندتان چه شد ؟
عکسِ مزارتان ، کم رنگ و پر غبار
یاد پدر کجاست ؟ ، فرزندتان چه شد ؟
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
تنت یک شاهکار تازه در دنیای معماری ست
لبت شیرین ترین تجویزِ دکان های عطاری ست
خدا را شکر هم عصرِ توام،می بینمت گاهی
که جز این هر خیالی در سرم باشد طمع کاری ست
تو تنها اتفاق خوب این دنیای غمگینی
به لطف توست در این سرزمین شعری اگر جاری ست
چه فرقی میکند اهل کجای این جهان باشی
وطن آغوش امنِ آدمی که دوستش داری ست
تو رودی میروی من کوه غمگینی که میداند
که حتی فکر کردن به تو هم نوعی خودآزاری ست
چه بیم از مرگ جاِن خسته را، لالایی پاییز
برای برگ خشکی مثل من توفیق اجباری ست
تصور میکنم نزدیکمی، میبوسمت حتی
و این تنها گناهم بعد عمری آبروداری ست
#سجاد_صفری_اعظم
@golchine_sher