eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
و زمانیکه نگـاهـم به نگـاهـت افتـاد سایه ی پلک تو بر صورت ماهت افتاد چشم وا کن که نگویند رقیبان روزی بهترین یار تو از چشم سیاهت افتاد دل شکستن گنه توست ولی با نگهی یک گناه دگـر از بار گـناهت افتـاد تو که رفتی نه که نفرین... نه، که بر روی لبم فقط این نغمه "خدا پشت و پناهت" افتاد صف مژگان تو مانند سپاهی است، چه شد؟ سیل اشک تو که بر جان سپاهت افتاد گوشه ی چشم تو کافیست، همین بس امروز از سر کوی دلم، سرزده راهت افتاد آه.. آئینه که سهل است، ترک خورد ببین تکه سنگی که بر آن آتش آهت افتاد. @golchine_sher
‏میان ابرو و چشم تو، فرق نتوان داد بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم @golchine_sher
حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت چونان ‌که التهابِ بیابان، سراب را... @golchine_sher
ای کاش که قاب شهدا خاک نگیرد اندیشه ی ناب شهدا خاک نگیرد در طاقچه ی عادت دیرینه ایام ای کاش کتاب شهدا خاک نگیرد @golchine_sher
بي اعتنا به اينكه برايت دلم گرفت خنديدي و دوباره به جايت دلم گرفت از اينكه دست من به تو هرگز نميرسد از بخت بد -كه كرده جدايت- دلم گرفت از فكر لحظه اي كه بمن طعنه ميزدي از لحن نيش دار "شُما"يت،دلم گرفت ميخواستم براي كسي درد دل كنم اما به جاي عرض شكايت، دلم گرفت گفتي "خدا مرا ببرد رو به راهِ راست" بي اختيار بعد دعايت دلم گرفت @golchine_sher
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را @golchine_sher
تو باشی ؛ رازقی باشد ؛ غزل باشد ؛ خدا باشد بگو این دل اگر آنجا نباشد ؛ پس کجا باشد خدا می‌خواست هم‌عصرِ تو باشم ؛ هم‌کلامِ تو خدا می‌خواست چشمانت برایم آشنا باشد خودش می‌خواست لبخندت سلامم را بلرزاند خودش می‌خواست قلبِ ساده‌ی من مبتلا باشد بگو وقتی دو دل با هم یکی باشد ؛ چرا باید هزاران سالِ نوری دستِ‌شان از هم جدا باشد ؟! نمی‌خواهم که پابندِ دلِ بی‌طاقتم باشی تو باید شاد باشی تا جهان بوده‌ست و تا باشد خداحافظ نگفتم تا نگویی”زود برگردی” خدا می‌خواست لبخندِ تو ختمِ ماجرا باشد اگر زن باشی و شاعر؛ خودت هم خوب می‌دانی که رفتن از کنارِ دوست ؛ باید بی‌صدا باشد... @golchine_sher
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم هرکس وسیله داشت برای هدایتش ما با نســیم روضـه‌ی تو با خــدا شدیم وقتی که جاه‌ و مال و هوس راهمان گرفت با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم ذکر حسین اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همه‌ی انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شب‌های جمعه مادرتان روضه‌خوان ماست با ناله‌های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم @golchine_sher
تیر آمده، فصلِ داغِ تابستان است شادی به تنِ باغچه آویزان است آغوش در و پنجره را باز کنید خورشید درونِ خانه ها مهمان است @golchine_sher
حرف از تو زیاد است، ولی باور نه داریم به دل هوای تو ، در سر نه عمریست که سربار تو‌ایم آقا جان سرباز و مدافعین در سنگـر، نه @golchine_sher
گر سراغ از عالمی دیگر بگیری بهتر است مرگ را با شوق اگر در بر بگیری بهتر است تن، دو روزی بیشتر پیراهنِ روحِ تو نیست هرچه کمتر خو به این پیکر بگیری بهتر است آفرینش، جایی از دنیا ندارد پست‌تر گر به هر جا غیر از اینجا پر بگیری بهتر است من که می‌گویم در این بازارِ از هر سو زیان هرچه را بفروشی و ساغر بگیری بهتر است نخ به پای بادبادک‌های کم‌طاقت مبند! زندگی را هرچه آسان‌تر بگیری بهتر است @golchine_sher
🔎 💢 اولین جشنواره ملی شعر مرصاد ⏳ آخرین مهلت ارسال آثار: تا تاریخ ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۲ 💻 پست الکترونیک: 🌐 mersad.poetry@gmail.com 📲 ارسال آثار در پیام رسان ایتا: ۰۹۱۸۸۵۸۹۴۰۵ ۰۹۳۷۴۳۵۷۱۲۰ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گهگاه غزل می رود آن ور که نباید گهگاه شود آن کَسِ دیگر که نباید در مزمزه یِ شیطنتِ بچگی اش باز گهگاه زند سنگ به آن در که نباید از آب گرفته ست تنش را کسی و گفت: بوده ست در آن برکه شناور که نباید هی می زدی اش بر سر هر‌قصه و می گفت آرام، غزل با تو، که مادر که نباید! آهسته سر کوله ی او سر زدی آخر... یک روز به آن صفحه ی دفتر که نباید چندیست مخالف شده با هر که توگفتی چندیست موافق شده با هرکه نباید آخر غزل آنگونه که باید نشد انگار با آنهمه تاکید که: دختر که نباید!!! @golchine_sher
سَرَم گرم است در دوریِ تو اما بگو بی‌تو چگونه گرم سازم این دلِ ویرانه‌یِ خود را؟ @golchine_sher
محبوب جان و جانِ جهانم، حسین جان روح و روان و راحتِ جانم، حسین جان آرامش خیال نفس‌های زندگی ذکر همیشه روی زبانم، حسین جان من از دعای مادر تو نوکرت شدم ای کاش نوکر تو بمانم، حسین جان پیچیده روزگارِ مرا زخم و داغ و درد از دردِ این جهان بِرَهانم، حسین جان در کوره‌راه زندگی‌ام، عطر روضه‌ات راه حیات داده نشانم، حسین جان وابسته‌ام به روضه‌ی تو همچنان نَفَس من بی تو یک نفس نتوانم، حسین جان این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش میشد کنج آغوش خودت بستری کرده مرا درمان کنی ... @golchine_sher
عاشقی از سرِ اجبار میسّر نشود عشق آنست که با فاصله کمتر نشود باید از رود به دریا برسی، می فهمی! غیر از این راه، لبِ تشنگیَت تر نشود لعل در زیر زمین حاصل صد سوختن است سنگ، بی حادثه تبدیل به گوهر نشود آسمان باش که پروانگیَم می میرد قفس اندازه ی احساسِ کبوتر نشود ای که بر برکه ی تاریکیِ من می خندی آب از صورتِ مهتاب مکدّر نشود گرچه دیوانگیم را همه مدیون ِتوام بی جنون روز و شبِ زندگیَم سر نشود کوه کندم که بدانی تنم از تیشه پر است تا ابد خستگی از کوهِ تنم در نشود ... @golchine_sher
بالابلندی، شانه‌های مهربان داری بر طاق چشمانت دو ابروی کمان داری بر لب طنین دلنشین نور و الرحمن روی عبایت آیه‌هایی از دُخان داری بارانی و با ابرهای جمعه می‌باری بارانی و در مُشت خود هفت آسمان داری در دست، گرچه ذوالفقار انتقام اما بر روی دوشت بقچه‌های آب و نان داری ما عاشقان مدعی هرگز نفهمیدیم حسی که تو، به هر کدام از شیعیان داری! گفتیم دوری، بی نشانی، غافل از اینکه هر جا که دلتنگ توأیم، از خود نشان داری هر جا که نامت را بخوانم می‌رسی از راه هرجای دنیا باشم آنجا جمکران داری @golchine_sher
ای مرگ بگو عقربه تا چند بیاید؟! انگار محال است تبم بند بيايد بالایِ سرم باش که کابوس نبینم  عطر نفس و آتش و اسفند بيايد ارباب،مرا بست به تقديرِ طويله تا بر بدنم  رقصِ كمربند بيايد من مثلِ زنی رنج کشیدم که برايش يك شب خبرِ مردنِ فرزند بیاید   مرداب تر از این شده ام تا تو بخواهی از دور و برم بویِ خوشایند بیاید هرراه که رفتم به رهایی نرسیدم فریاد کشیدم  که  خداوند بیاید ای کاش نفهمی چه غمی در دل من هست ای کاش! به لبهایِ تو لبخند بیاید... @golchine_sher
رفت و باز آمدنش شد همه ی خواهش ما چه غریبانه به هم ریخته آرامش ما خواب آسوده نداریم از این پس، آخر شب به شب شانه ی او بود فقط بالش ما چشممان روی خوش از آینه ی بخت ندید غصه شد پیرهن و اشک شد آرایش ما تا به کی ساز دل ما بزند شور فقط تا به کی سرکشی زندگی و سازش ما آه افسوس که خودسر تر از آن است جهان که بخواهد بدهد گوش به فرمایش ما @golchine_sher
چشم مست یار من میخانه می ریزد بهم  ... @golchine_sher
گفتم ببینمت مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم... @golchine_sher