eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
786 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
پر از گلایه و دردم، پر از پریشانی پر از نوشتن شعری که تو نمی‌خوانی دلم گرفته از این غصه‌های از سر هیچ دلم گرفته از این بغض‌های طوفانی دلم گرفته از این حرفهای تڪراری از این "به من چه" " برو " بی خیال" خود دانی از این‌که می‌رسی از راه و می‌روی ناگاه فقط به نیّت این‌که مرا برنجانی از این‌که آخر هر بار درد دل کردن رسیده‌ام به پریشانی و پشیمانی دلم گرفته و امشب ؛ دوباره تنهایی و باز شعر جدیدی که تو نمی‌خوانی ! @golchine_sher
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم خستگی درمیکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز ميخندی و ميپرسي كه حالت بهتر است؟! باز میخندم که خیلی...! گرچه میدانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست چشم میدوزم به چشمت مي شود آیا کمی دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست..؟! وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو… پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست…! رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست @golchine_sher
در خیالاتِ خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که خیلی..!گرچه میدانی که نیست... شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشتِ پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باورِ اینکه نباشی کار آسانی که نیست... @golchine_sher
در خیالاتِ خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که خیلی..!گرچه میدانی که نیست... شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشتِ پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باورِ اینکه نباشی کار آسانی که نیست... @golchine_sher
در خیالاتِ خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که خیلی..!گرچه میدانی که نیست... شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشتِ پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باورِ اینکه نباشی کار آسانی که نیست... @golchine_sher
پر از گلایه و دردم، پر از پریشانی پر از نوشتن شعری که تو نمی‌خوانی دلم گرفته از این غصه‌های از سر هیچ دلم گرفته از این بغض‌های طوفانی دلم گرفته از این حرفهای تڪراری از این "به من چه" " برو " بی خیال" خود دانی از این‌که می‌رسی از راه و می‌روی ناگاه فقط به نیّت این‌که مرا برنجانی از این‌که آخر هر بار درد دل کردن رسیده‌ام به پریشانی و پشیمانی دلم گرفته و امشب ؛ دوباره تنهایی و باز شعر جدیدی که تو نمی‌خوانی ! @golchine_sher
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می‌رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می‌نشینی رو به رویم خستگی در می‌کنی چای می‌ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز می‌خندی و می‌پرسی که حالت بهتر است؟ باز می‌خندم که خیلی! گر چه می‌دانی که نیست شعر می‌خوانم برایت واژه‌ها گل می‌کنند یاس و مریم می‌گذارم توی گلدانی که نیست چشم می‌دوزم به چشمت، می‌شود آیا کمی - دست‌هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می‌شود با بغض می‌گویم نرو پشت پایت اشک می‌ریزم در ایوانی که نیست می‌روی و خانه لبریز از نبودت می‌شود باز تنها می‌شوم با یاد مهمانی که نیست @golchine_sher
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی رو به رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که خیلی! گرچه میدانی که نیست شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک میریزم در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست رفته ای و بعد تو اینکارِ هر روزِ من است باور این که نباشی، کار آسانی که نیست... @golchine_sher