eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
446 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
تا سیب گونه ات بنوازد نگاه را آدم چگونه سر نسپارد گناه را؟ حالم شبیه شانه ی بیچاره ایست که در لابه لای موی تو گم کرده راه را هر چند گفته اند که بوسیدنت خطاست توجیه می کند لب تو اشتباه را چشم تو بس که جاذبه دارد٬ عجیب نیست عمری خدا به دور تو گردانده ماه را حالم بد است٬ مثل گدایی که سالهاست چشمش گرفته دختر یک پادشاه را من در نماز غرق که باشم بغیر تو؟! اسمت می آید " اشهد ان لا اله"را @golchine_sher
گفتی تو را "ببخشم" و از عشق بگذرم... رد میشوم ولی نه! محالست" بگذرم"! آنقدر گرد "کینه" به جانم نشسته است دیگر برای آینه سخت است باورم آن اشکها که ریخته‌ام پای تو شدست آبی که سالهاست گذشته است از سرم... هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت من از تمام مردم دنیا مسن‌ترم... گه گاه می روم به سر قبر مادرت... "گفتی: رها نمیکنم‌ات... جان مادرم..." @golchine_sher
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست! از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی رفیق آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست @golchine_sher
مبر پای قمار عشق ای دل، باز، هستت را  ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان که ویران میکند این "نقش ایوان" "پای بست" ات را همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟! تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را... @golchine_sher
قبول کن دلِ عاشق که روزگارِ تو نیست کسی که برده قرار از تو بی قرارِ تو نیست دگر چه مانده ببازی جز آبرو؟ بس کن! بلند شو برو، امشب شبِ قمارِ تو نیست... چنان جهانِ تو تاریک و بی ستاره شده است که سایه ی تو هم این روزها کنار تو نیست! چه بر تو رفته که از زخم های سینه اگر هزار تا بنمایی، یک از هزارِ تو نیست... مباش فکر رسیدن که در طریقتِ عشق جز انتظار کشیدن در انتظارِ تو نیست چه سود از آن همه جشنِ تولد آن همه شمع؟ یکی از آن همه امشب سرِ مزار تو نیست! @golchine_sher
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاج غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت! شبیه نوح اگر هیچ‌کس به دين تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت @golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو! تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو @golchine_sher
سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم … سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما ببین حالا چه آسان با سرِ مویی گرفتارم ! منم شاهی که ماتش کرده‌اند و خوب می‌دانم قدم بردارم از این خانه هر سویی، گرفتارم @golchine_sher
قبول کن دل عاشق! که روزگار تو نیست کسی که برده قرار از تو، بی‌قرارِ تو نیست دگر چه مانده ببازی جز آبرو؟ بس کن بلند شو برو، امشب شب قمار تو نیست چنان جهانِ تو تاریک و بی‌ستاره شده‌ست که سایه‌ی تو هم این روزها کنار تو نیست چه بر تو رفته که از زخم‌های سینه اگر هزار تا بنمایی، یک از هزارِ تو نیست مباش فکر رسیدن که در طریقت عشق جز انتظار کشیدن در انتظار تو نیست چه سود از آن همه جشن تولد، آن همه شمع؟ یکی از آن همه، امشب سرِ مزار تو نیست @golchine_sher
سفر سودی ندارد، من پرستویی گرفتارم نه با تور و قفس، با تار گیسویی گرفتارم کسی حرف مرا باور نخواهد کرد اگر روزی بگویم شیرم و در چنگ آهویی گرفتارم … سرِمویی کسی هرگز پریشانم نکرد اما ببین حالا چه آسان با سرِ مویی گرفتارم ! منم شاهی که ماتش کرده‌اند و خوب می‌دانم قدم بردارم از این خانه هر سویی، گرفتارم @golchine_sher
نه آن بتی که بیارزی به زحمت تبری نه هیزمی که بسوزی چقدر بی‌ثمری ! نصیحتی کنمت: دل ببند در چیزی که با خودت بتوانی از این جهان ببری اگر درست بفهمی که عمر درگذر است تو نیز از آن که دلت را شکسته می‌گذری رعیتی که به خان لقمه‌ای تعارف کرد به طعنه گفت: بفرما! شما گرسنه‌تری مباد اینکه بمیریم قبل توبه ، که مرگ خبر نمیکند آری ، خودت که باخبری ... @golchine_sher
مهرش بلند باد كه بر ما جفا نكرد خورشيد من نماز کسی را قضا نكرد! ما را اسير تنگ به دريا سپرد و رفت آزادمان گذاشت، وليكن رها نكرد ماندم زمانه با "تُو"‌ی رعيت چه می‌كند با من كه پادشاه تو بودم وفا نكرد نفرين به زيستن كه در اين سالها مرا يكبار با حقيقت مرگ آشنا نكرد با هرکسی شبيه خودش روبرو شدم آيينه رو سياه شد اما ريا نكرد @golchine_sher