eitaa logo
گلچین شعر
17.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
487 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 نذر شهادت غریبانهٔ أباالرضا(ع) 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- هر کسی که مملو از درد است جسم و جانِ او حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود درمانِ او این حقیقت را بدان که هست پنهان تا ابد بعدِ خاکِ کربلا رزقِ شفا در نانِ او سفره اش پهن است و سائل سرزده سرمیرسد میشود سلطان زمانِ رفتن از احسانِ او برکتش آنقدر در انفاق بسیار است که میزبانی میکند از عالمی مهمانِ او این همه لطف و کرَم را برده ارث از مادرش شد مسلمانِ حقیقی هر که شد سلمانِ او حضرت زهرا(س) برای بینوایانِ غریب جای داده دِرهم و دینار در قرانِ او جایِ اشکِ قطره قطره؛ خون برایش گریه کرد با خبر شد هر که از وضعیّتِ زندانِ او سقفِ آن کوتاه! زیرِ هر قدم سنگ و کلوخ در نمازش تا که خم شد قامتِ لرزانِ او- گریه کرد و کنجِ نمور شد غل و زنجیر؛ بیتابانه روضه خوانِ او تازیانه میزد اما زیرِ لب در خلوتش ذکرِ "یا باب الحوائج" داشت زندانبانِ او ساق پایش در میانِ سلسله میشد کبود بسکه شد آزرده و مرضوض* استخوانِ او گفت با آهی پیاپی: سیدي صلوا علیک... کربلایی کرد حالش را لبِ عطشانِ او! * 📚 بخشی از زیارتنامه امام کاظم(ع): «...ذی السّاقِ المرضوض بحلق القیود» ...هردو ساق آن بزرگوار به وسیله زنجیرهایی که به دست و پایش بسته بودند تا حدی کوبیده شده بود. @golchine_sher
🍃🏴در عزای شب تاسوعا،شب نهم محرم الحرام و 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- شدی مرهم برای هر گرفتاری که شد بیتاب به رویَش باز کردی "در" هر آنکس کرده دقّ الباب تویی در امتدادِ غربتِ "وَالوِترِ وَالمَوتور"... شبیه جدّ خود از غفلتِ مردم شدی بیتاب غم ِ تزویر شد خاری به چشمت! روز و شب داری- گلایه از نفاق و فتنهٔ تعدادی از اصحاب شبیه جدّ خود از جهلِ مردم ضربه ها خوردی تو را آواره کرده ادّعایِ عدّه ای ناباب به یادِ ظلم هایِ مستمر بر ساحتِ شیعه نداری لحظه ای آرامش و افتاده ای از خواب صدایت میزَند مظلوم! میخوانَد تو را عالَم فراهم میشود محض ِ ظهورت عاقبت اسباب تو را حس میکنم در جمکران و مسجد سهله همینکه میگذارم صورتم را خسته بر محراب رساندی در میانِ گریه ها رزقِ محرّم را شدی بانیِ هر بزم عزا با احترامی ناب تک و تنها نشستی گوشه ای و روضه میخوانی شبانگاهان به یادِ علقمه در گوشهٔ سرداب * امیدش ریخت قطره‌ قطره؛ جرعه جرعه رویِ خاک همینکه تیر؛ سمتِ مشک شد با هلهله پرتاب عطش؛ آتش به جانش زد لبِ دریا و...لب-تشنه- بخوان سقّایِ دشت کربلا محروم شد از آب عمودِ آهنین شقّ القمر کرد و خسوف آمد لبالب شد تنش از نیزه ها امّا نشد سیراب غم ِ "أدرِک أخا" خیلی در آورده ست اشکَت را غم ِ آن ساعتی که مُنکسر شد حضرتِ ارباب کنارِ من شبی در روضه-خوانیِ عمو عباس(ع) عزیزم کاش بشینی و باشم از غمت بیتاب! @golchine_sher