eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
636 عکس
240 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت ... @golchine_sher
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست ؛ چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی... @golchine_sher
‌ ‏همه بر سَرِ زَبانَند و تو در میانِ جانی ...!!! @golchine_sher
حد اعلای ادب را من رعایت کرده ام تا نشستی در دلم از خویشتن برخاستم! @golchine_sher
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم میگویمت از دور دعا گر برسانند! @golchine_sher
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم... @golchine_sher
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم سیر نمی‌شود‌ نظر بس که لطیف‌ منظری @golchine_sher
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری بر آید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمیداند کسی احوال فردا را... @golchine_sher
هر کسی را سرِ چیزی و تمنّای کسی ست ما به غیر از تو نداریم تمنّای دگر @golchine_sher
به وقت صبح قیامت، که سر ز خاک برآرم به گفت‌وگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم @golchine_sher
عشق صیدي است که تیرت به خطا هم برود لذّتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند! @golchine_sher
به هوش بودم از اول، که دل به کس نسپارم شَمایلِ تو بدیدم، نه عقل مانْد و نه هوشم! @golchine_sher
گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست بسیار سر که در سر مِهر و وفا رَود @golchine_sher
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم که تو در دلم نشستی و سَرِ مقام داری! @golchine_sher
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی @golchine_sher
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس ازمن نشان کز دل نشانم می‌رود @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید ما به رحمت بی‌منتهای توست مقصود عاشقان دو عالم لقای توست هرکس امیدوار به اعمال خویشتن سعدی امیدوار به لطف و عطای توست @golchine_sher
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت لیلهٔ اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد عرصهٔ گیتی مجال همّت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد وآن همه پیرایه بسته جنّت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد... شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمد @golchine_sher
از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده‌ور شدم بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم او را خود التفات نبودش به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم @golchine_sher
هرچه گفتیم جُز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم... @golchine_sher
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن تو خود به چشم و ابرو برهم زنی سپاهی... @golchine_sher
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سریست خدایی پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی @golchine_sher
من از تو روی نپیچم گَرَم بیازاری که خوش بُوَد ز عزیزان تحمل خواری به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت الا به تیغ بیزاری اگر دعات ارادت بود و گر دشنام بگوی از آن لب شیرین که شهد می‌باری به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوش‌ست بر دل رنجور عشق بیماری گَرَم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم به شرط آن که به دست رقیب نسپاری @golchine_sher
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگِ دهن‌آلوده‌ی یوسف ندریده! بس در طلبت کوششِ بی‌فایده کردیم چون طفلِ دوان از پیِ گنجشکِ پریده @golchine_sher
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده ؟ ‌‌ در کویِ تو معروفم و از رویِ تو محروم گرگِ دهن‌آلوده یوسف ندریده ‌ ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه مجنونِ به لیلی نرسیده ‌ در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشتِ گزیده ‌ بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم چون طفلِ دوان در پی گنجشکِ پریده .. ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌@golchine_sher