eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی به علی... تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی شب قدر است بخوانید الهی به علی می کند درک پس از سجده خدا را بهتر هرکسی سجده کند چند صباحی به علی تکیه کرده به خودش تاکه چنان کوه شده هرکجا کرده توکل پرِِ کاهی به علی شک ندارم وسط باغچه آدم بشود متوسل بشود گر که گیاهی به علی نه از او، از کَرَم قنبر او فهمیدم می رسد در دو جهان منسب شاهی به علی بادها! میل نجف دارم و دستم خالی ست گله ام را برسانید شفاهی به علی بعد از آن ضربه و آن تشنگی طولانی نگران گاه به اربابم و گاهی به علی... (زمستان) @golchine_sher
فاطمیه مِثلِ دردی تا ظهورِ منتقم طولِ درمان دارد اما مدتش معلوم نیست @golchine_sher
الهی به علی... تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی شب قدر است بخوانید الهی به علی می کند درک پس از سجده خدا را بهتر هرکسی سجده کند چند صباحی به علی تکیه کرده به خودش تاکه چنان کوه شده هرکجا کرده توکل پرِِ کاهی به علی شک ندارم وسط باغچه آدم بشود متوسل بشود گر که گیاهی به علی نه از او، از کَرَم قنبر او فهمیدم می رسد در دو جهان منسب شاهی به علی بادها! میل نجف دارم و دستم خالی ست گله ام را برسانید شفاهی به علی بعد از آن ضربه و آن تشنگی طولانی نگران گاه به اربابم و گاهی به علی... @golchine_sher
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست @golchine_sher
شب بود و می رفتند مادر را بشویند با اشک‌ها جان پیمبر را بشویند شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند با اینکه باید ابتدا سر را بشویند تطهیر می شد آب در واقع چرا که با آب بی معنی ست کوثر را بشویند باران ضرر دارد برای یاس سالم اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟؟؟ گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟ @golchine_sher
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست @golchine_sher
سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان می داد علی با خطبه خوانی قلب منبر را تکان می داد به وقت ظهر سلمان را کرم می کرد و حاتم را عیار راستگویی اش اباذر را تکان می داد خودش نه پلک بر هم می زد و اینگونه بی پیکار دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می داد به یک ضربه سرش را می برید از تن به آسانی به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می داد و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس می داد علی ابن ابیطالب فقط سر را تکان می داد نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعا به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می داد میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان می داد همیشه بعد دیدار علی از بس تحیّر داشت یکی باید می آمد دوش قنبر را تکان می داد @golchine_sher
فخر شیعیان... همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی میان بهترین‌هایی چه تفضیلی از این برتر که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم بگوید یا رضا از بس همانند رضا هستی قسم خوردن به نامت می‌دهد حاجت به قدری که به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی خدا می‌خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد رضا که صاحب فرزند می‌شد آخرش، اما؛ خدا می‌خواست تا این فیض، سهم خیزران گردد پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو جواد آمد که این گردد جواد آمد که آن گردد حکایت‌ها فراوان است از هر لحظه‌ی این طفل چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد علی هر چند فرزند محمد بود، این دفعه محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد در این وادی اگر سودی‌ست با درویش خرسندست تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد پدر با داغ فرزندش، پدر با داغ دلبندش ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد گمانم "خیزران" هم اشک ریز خیزران گردد... @golchine_sher
رگِ غيرت... روی اسبِ سركش امواج زين انداخته آنكه روی آب را هم بر زمين انداخته رود انگشتيست جاری كه ابالفضل جوان پا به دريا برده و بر او نگين انداخته رود دريای خروشانی شده در پای مرد مثل ماهی كه به زحمت پوستين انداخته آن ابالفضلی كه نَفْسَش هم يقيناً سركش است آنچنان نَفْس قوی را اينچنين انداخته طاق ابرويی كه زير گيسويش كرده كمين تير بر قلب سپاه در كمين انداخته تو رگِ غيرت بخوانش، من كليد قفل‌ها قُل‌هوَاللّهی كه بر روی جبين انداخته در همين نقطه فقط كوهی به كوهی می رسد روی پيشانيش آن وقتی كه چين انداخته وسعت ديدش وسيع است و به جنگ يك سپاه اولين را كشته روی آخرين انداخته... @golchine_sher
گلاب وگل... تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد توحید در نهایتِ خود آشکار شد با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛ از کار سَروَری جهان برکنار شد اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانه دار شد باعلت سپید و سیاهی چشم تو پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد درمجلسی که گیسوی تو درس می دهد بوی بهار موی تو شرح بِحار شد نام حسین پهن شد و بین سین آن جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد گفتم حسین پس همه‌ی قُم قُمار شد گفتم حسین مِی وسط خُم خُمار شد با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد با یاحسین نَفْس ولیکن مهار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جبر درنهایتِ امر اختیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد... @golchine_sher
با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو آرزومند پسر هستند دختر دوست ها مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها هرکسی با هرچه که دارد، صدف با یک دهان سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها موقع افطار می آیند با لب های خشک می رسند از راه این گونه برادر دوست ها کوچه و اشک من و درد تو، آری بیشتر گرد می‌آیند دور هم در آخر، دوست ها نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها... @golchine_sher
این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید دارو؟ نه ! در این برگه دارو خانه بنویسید مشهد- حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد جای مُسکّن هم برایم دانه بنویسید این بغض ها جای خودش آقا برای من اشک روان تا ناودان چانه بنویسید روزی دو ساعت آه، پشت پنجره فولاد لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید نامم درون لیست باشد هرچه که باشد زائر اگر که نیستم دیوانه بنویسید “این جاست داروخانه ی تضمینی عالم” این جمله را بالای سقاخانه بنویسید هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید تا مستی از حد بگذرد در مجلس مستان این شعر را روی لب پیمانه بنویسید @golchine_sher
اگر می‌آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک، مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علیٰ،آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمی‌آمد به دور مرقدت از صحن‌ها حد داشتی حتماً «مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می‌آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً @golchine_sher
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت مژه‌ات تیر کجی بود و برای پرتاب چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت همه انگار که ناخواسته لبخند زدند نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت حفره‌ای بود پر از خون وسط سینه‌ی من مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت @golchine_sher
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضِّه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا فاطمه در هیچ مُهری تربتش معلوم نیست @golchine_sher