eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت عمری که به پوشاندن خورشید گذشت ای جرئت داعش از شما! وایِ شما! از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟ https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
بـا اشـک تو رود ها درآمیـخته اند از شور تو محشری بر انگیخته اند ای تشنه لبی که اذن باران با توست! از شرم تو ابر ها عـرق ریخته اند @golchine_sher
سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم زمین خوردم که روزی پرکشیدن را بیاموزم از این شب‌های دوری رو به صبح روشنی دارم که جای خواب‌دیدن ، خوب‌دیدن را بیاموزم خدایا حکمت دل‌بستنم را دیر فهمیدم مقدّر کرده بودی دل‌بریدن را بیاموزم من و این روح ناآرام و این از خود رمیدن‌ها مگر در خاک ، باری آرمیدن را بیاموزم کنار آفرینش مانده ام چشمم به چشم توست الهی رمز و راز آفریدن را بیاموزم... @golchine_sher
سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم زمین خوردم که روزی پرکشیدن را بیاموزم از این شب‌های دوری رو به صبح روشنی دارم که جای خواب‌دیدن ، خوب‌دیدن را بیاموزم خدایا حکمت دل‌بستنم را دیر فهمیدم مقدّر کرده بودی دل‌بریدن را بیاموزم من و این روح ناآرام و این از خود رمیدن‌ها مگر در خاک ، باری آرمیدن را بیاموزم کنار آفرینش مانده ام چشمم به چشم توست الهی رمز و راز آفریدن را بیاموزم... @golchine_sher
اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است آنجا جگر گرسنه ها، شعله ور است ای وای بر این شهر که در غربت آن همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است @golchine_sher
کسی باید از عشق صحبت کند که خود را مهیّای غربت کند دلم را به دیوانگی می‌برند اگر بر تو ای گل، دلالت کند ملالی ندارم؛ به‌جز دوری‌ات چه باکم که عالم ملامت کند مرا از تو و مرگ، ترسانْد عقل که او را خداوند رحمت کند بدونِ تو ای عشق، کفر است دین یکی واعظان را نصیحت کند @golchine_sher
مادام که عمر من به دنیا باشد هرجا که تو باشی دلم آنجا باشد دیگر خبر از خودم ندارم ای دوست تا باشد از این بی خبری ها باشد @golchine_sher
عشق، آن عشقی که می گویند، در ما نیز هست با غمش امروز سر کردیم  فردا نیز هست   در دل توفانیِ هم، راه خود وا کرده ایم نیل اگر طغیان کند، اعجاز موسی نیز هست   ناز بهتر کن که یوسف در مسیر بندگی زیر دِین دلبری های زلیخا نیز هست   ماه من! دوری، ولی این بس که می بینم تو را در مدار گردشَت گاهی مدارا نیز هست   شاعری دیوانه ام خواندی، بیا ای خوب من! شاعر دیوانه ات چندی ست تنها نیز هست @golchine_sher
ای دل نگران که چشم‌هایت بر در شرمنده که امروز به یادت کمتر جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق مظلوم‌ترین عاشق دنیا! مادر! @golchine_sher
بی‌تو همه‌ی خاطره‌ها خاک شده ست از شهر نشان عشق ما پاک شده‌ست چندیست که گلفروشی کوچه‌ی ما بنگاه معاملات املاک شده‌است @golchine_sher
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی، که استوار است و گران من رود ندیده‌ام چنین پابرجا من کوه ندیده‌ام چنین در جریان! @golchine_sher
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم كه خدا از تو خبر دارد و من بی‌خبرم رفتی و هیچ نگفتی كه چه در سر داری رفتی و هیچ ندیدی كه چه آمد به سرم گرمی طبعم از آن است كه دل‌سوخته ام سرخی رويم از این است كه خونین‌جگرم كار عشق است نماز من اگر كامل نيست آخر آن‌گاه كه در ياد توام در سفرم ای که در آینه هرروز به خود می‌نگری! من از آيينه به ديدار تو شايسته ترم عهد بستم كه تحمل كنم اين دوری را عهد بستم ولی از عهد خودم می‌گذرم مثل ابری شده‌ام دربه‌درِ شهر به شهر وای از آن دم که به شیراز بیفتد گذرم... @golchine_sher
چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ @golchine_sher
چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ @golchine_sher
این قدْر به تقدیر خدا فکر نکن لب‌تشنه! به ابر بی‌وفا فکر نکن پیشانی‌ات ای کویر! موّاج شده ست این‌قدْر به رودخانه‌ها فکر نکن @golchine_sher
ای باده‌ی جهل کرده سرمست، تورا جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را @golchine_sher
بخوان از چهره طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم، که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خسته خود می‌کشانم بار حیرت را کماکان قصه من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، که آهی داشتم، بالید و آتش شد نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبله اول که زیر تیغ می‌خوانم نماز استقامت را @golchine_sher
چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد دلم برای تو با هر بهانه می لرزد هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد چه رفته است به دیوار و در که تا امروز به نام تو در و دیوار خانه می لرزد چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟ چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟ هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد @golchine_sher
در شهرِ شلوغِ ما تماشا دارد تنهاییِ دسته‌جمعیِ آدم‌ها... @golchine_sher
کسی باید از عشق صحبت کند که خود را مهیّای غربت کند دلم را به دیوانگی می‌برند اگر بر تو ای گل، دلالت کند ملالی ندارم؛ به‌جز دوری‌ات چه باکم که عالم ملامت کند مرا از تو و مرگ، ترسانْد عقل که او را خداوند رحمت کند بدونِ تو ای عشق، کفر است دین یکی واعظان را نصیحت کند @golchine_sher
صبح است و ستاره سفره ای گسترده است ماه از ده شب نان سپید آورده است خورشید دوباره بر سر دیوار است انگار کلید خانه را گم کرده است @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌ است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زارِ زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب بُرده دنیا را خبر رسیده: کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون‌چکانِ مرا که آفتاب زده...، تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جا بمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است نه! کارساز نشد شعر...، کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است @golchine_sher
ای مانده به گرده هایتان رنج گران ای چشم به راهتان دمادم نگران پیچیده صدای رنجتان در معدن ای کارگران کارگران کارگران... @golchine_sher
شهید چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله! خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله! پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله! لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت مپرس از کاسه‌ی صبری که شد لبریز، نصرالله! بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت تو و دیدار یار و گریه‌ی یکریز، نصرالله خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی! چه شد یکسو نهادی جامه‌ی پرهیز، نصرالله! از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند که قلب ماست بیروتِ شهادت‌خیز، نصرالله! @golchine_sher