نشانیات را خوب میدانم
به بزرگی مشتم
در حفرهی چپِ سینه
قلب مینامندَت...
بیجهت در سینه بیتابی نکن!
اگر قرار به پروازی باشد
من به پروازت درخواهم آورد
به بیرون از زندانی که در آن اسیری
#عزیز_نسین
@golchine_sher
به یادِ آن کسى که چشمهایش برده جانم را
تفال میزنم هر شب مَفاتیحُ الجَنانَم را
من آن آموزگارم که سوال از عشق میپرسم
ولیکن خود نمیدانم جوابِ امتحانم را
کمى از دردها را با بُتم گفتم مرا پس زد
دریغا که خدایم هم نمىفهمد زبانم را
به قدرى در میان مردم خوشبخت بدنامم
که شادى لحظهاى حتى نمىگیرد نشانم را
تو دریایى و من یک کشتى بىرونقِ کُهنه
که هى بازیچه میگیرى غرورم، بادبانم را
شبیه قاصدکهاى رها در دشت میدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را
دلم مى خواهد از یک راز کهنه پرده بردارم
امان از دست وجدانم که مى بندد دهانم را...
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
به شوق، تا خودِ دارالعباده خواهم رفت
به سمت کعبه ی کویت پیاده خواهم رفت
چو جام سبزِ مرصع به بزمِ دلبری ات
لبالب از غزل و شعر و باده خواهم رفت
به رنگهای جهان بی تفاوتم اما
به اعتکافِ تو آرام وساده خواهم رفت
حدیث آهن وآتش همیشه مستغنی ست
اگرچه حل شده در خود؛ براده خواهم رفت
به سجده می نهم این سر که توتیای درم
چو خاک تا سر کویت به جاده خواهم رفت
دلم اگرچه به تنگی نفس نفس آه است
چو غنچه چاکِ گریبان گشاده خواهم رفت
گهی به پا و گهی با دلم از این معبر
سری به شانه ی نیزه نهاده خواهم رفت
چو ذره گرچه به دور تو می شوم خورشید
به عشق تو ز تنم جان نداده ،؛،خواهم رفت
#اکــرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
به یاد جامانده اربعین حضرت_رقیه (س)
عشق پدر عزیز پدر دختر پدر
در آسمان چشم پدر اختر پدر
مستوره عفیفه و دردانه حسین
گنج گران بهای پدر گوهر پدر
زهرای دوم است و از این رو شناخته اند
اورا تمام عالمیان مادر پدر
مویش اگرچه سوخته اما هنوز اوست
زیباترین بهانه در محشر پدر
چون میگرفت دست پدر، دست کوچکش
می شد شبیه حلقه انگشتر پدر
دستش توان نداشت که سر را بغل کند
آرام سر گذاشت به روی سر پدر
هر منزلی که می نگری روضه ای از اوست
در دختران شده است علی اکبر پدر
◾️
تو خیر زندگی حسینی(ع) بدون شک
ای سوره سه ساله و ای کوثر پدر
◾️
#محمدحسین_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
برای چیست که از رفتن تو دلنگرانم؟
مگر چقدر قرار است بیتو زنده بمانم
شکایتی اگر از عشق دارم، از سر خامیست
بهلطف خویش خطای مرا ببخش، جوانم
خزان سوختهام پُر شد از شکوه شکوفه
هزارشکر که پای تو باز شد به جهانم
بهقول اهل سخن شاعری زبانزدم اما
همیشه پیش تو لکنت گرفتهاست زبانم
اگرچه پیش تو ماندن تمام حاجت من بود
ولی اراده کنی، بسته میشود چمدانم
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
وقتی نهاد نام شما را خدا حسن
گفتند عرش و فرش همه یکصدا حسن
در اوج تلخ کامی و آوار غصه ها
طعم عسل دهد به دهان ذکر یا حسن
دریای لطف و معدن جودند اهل بیت
اهل کرامتند همه منتها حسن...
تقسیم مال و بخشش آن کار کوچکی است
وقتی فقط کریم گره خورده با حسن
اوج هنر نمایی تان بوده در جمل
وقتی نشانده شور و شر فتنه را حسن
از آن زمان چه سخت برایت گذشت عمر
آنهم جوار زور و زر و کینه ها حسن
حرفی گزاف نیست که تاریخ گفته است
از تو کلید خورده اگر کربلا حسن
حتی بدون گنبد و گلدسته و ضریح
داری گره گشایی و دارالشفا حسن
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یاامامحسنمجتبیعلیهالسلام
@golchine_sher
هر چند در مقتل نوشته "سَم" شهیدش کرد
من باورم این است که ماتم شهیدش کرد
من معتقد هستم که زهرِ جعده(لع) یکباره...
اما غم ِ بی مادری کم کم شهیدش کرد
پُر بود گوشَش از صدایِ ضربهٔ سیلی
آن ضربتی که روز و شب؛ هر دم شهیدش کرد
رازی که از مادر میانِ سینه پنهان داشت
هم سخت پیرش کرد و آخر هم شهیدش کرد
از غربت بابا، سکوتِ مبهم ِ مادر...
آن چهرهٔ غمدیدهٔ دَرهم شهیدش کرد
آنها که عمری شاهدِ تنهایی اش بودند
گفتند قبل از سَم، به قران غم شهیدش کرد
نامش حسن(ع) بود و به سائل بسکه رغبت داشت
بغض و حسادت!...کینهٔ عالَم شهیدش کرد
کوچه، مغیره(لع)، نیشخندِ ممتدِ قنفذ(لع)
عمری جراحت هایِ بی مرهم شهیدش کرد
بر زخم های کهنه اش دائم نمک میریخت
در خانه-همسر؛ بهترین مَحرم شهیدش کرد
مِهرش چنان افتاد در ذرّاتِ زهری که
ناچار، با شرمندگی، نم نم شهیدش کرد
حرف نگفته، قاتلِ جانش شد و یک عمر
خون جگر خورد و به ظاهر "سَم" شهیدش کرد!
#ألسلام_علیک_یا_معزالمؤمنین
#دخیلک_یا_حسن_بن_علی_ع
#هفت_صفررا_زنده_نگهداریم
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
برگرد افکارم پریشان است برگرد
خوابم پر از کابوس و هذیان است برگردد
من بی تو روزم شام تاریک است، هرچند
شبهای تو بی من چراغان است، برگرد
دلخوش به تو بودم ولی حالا که رفتی
مرغ دلم سر در گریبان است، برگرد
گفتم نرو انگار نشنیدی و رفتی
رفتی و من حالم پریشان است برگرد
وقتی که یک گلخانه ی پر غنچه داری
دنیای احساست گل افشان است برگرد
یک شعله آتش میکشد حتی به باغی
آری غم آفات گلستان است برگرد
عشق از لبانم میچکد واژه به واژه
این واژه ها پایان دیوان است برگرد
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
#عضوکانال
@golchine_sher
از وحشت تنها شدن، با هر غریبی ما شدن
هرگز مبادا اینچنین مجنون شدن! لیلا شدن!
مبهوت و مات رنگها، دور از خدا فرسنگها
عشق است نامِ این جنون یا بندهی دنیا شدن؟
تا کی به اسم خواستن از حرمتِ دل کاستن
بس نیست ای دیوانه جان! بازیچه و رسوا شدن
در جستوجوی خویشتن، بگذر زِ بندِ ما و من
جاری شو و جاوید شو ای رود با دریا شدن
بیلذت پروانگی، شوقی ندارد زندگی
در پیشِ چشمِ شمعها، ای کاش بیپروا شدن
#عطیهساداتحجتی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
خوابم که حوالی شما غوطه ورم
در ضلع شمالی شما غوطه ورم
هر هفته دوشنبه ها امام حسنم
در صحن خیالی شما غوطه ورم
#نوروزرمضانی
#امام_حسن_ع
@robaiiyat_takbait
امام_حسن_مجتبی علیه السلام
خدا می خواست احمد تا ابد حبل المتین باشد
و حیدر تا صف محشر امیرالمومنین باشد
اگر آن ریسمان و این امیر و فاطمه کوثر
یقینا پس حسن باید معزالمومنین باشد
کسی که آتش شمشیر او پی بر جمل می کرد
چرا صلحش نباید مثل تیغش آتشین باشد؟
دل تاریخ بر خود حاتم دیگر اگر می دید
حسن در باب احسان تا ابد تنهاترین باشد
کسی که ارث خود می برد از بابای خود باید
شبیه مرتضی در غربتش خانه نشین باشد
کسی که زود برف پیری دنیا بر او بارید
کسی که سال ها چشمش به کوچه بر زمین باشد
هنوز از چشم او باران حسرت بر زمین می خورد
هنوز آن مهر داغ کوچه بر روی جبین باشد
اگر خون جگر را روی لب آورد می دانست
که این خون جگر از روزگار واپسین باشد
تمام خاطراتش را به جان تشت می آورد
که در دنیا دوای خون دل خوردن همین باشد
کسی که ماهی دریا برایش گریه ها کرده
عزادار غمش حتما خود روح الامین باشد
نوشتم مجتبی یا لیتنا افتاد بر یادم
حسن گفتم ولی حرف دلم با حا و سین باشد
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
عمریست که میگِریم و یارم شده این اشک
آرامش چشمان خمارم شده این اشک
دستم به قلم آمد و از اشک نوشتم....
دیدم همهی دار و ندارم شده این اشک
تقدیرِ مرا دست خزان برده به اندوه
هر سالِ زمستان و بهارم شده این اشک
در غربت و تنها شدنم هیچ ندیدم!
جز دیدن هر لحظه کنارم شده این اشک
تقویم نمیخواهم و از عمر چه حاصل؟
وقتی که همین، روزشمارم شده این اشک
بر سنگ مزارم بنویسید که آخر...
مرگم به غم و چوبهی دارم شده این اشک
#الهه_نودهی
#عضوکانال
@golchine_sher
روزی ما دوباره
کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان برای هر انسان
برادریست...
#احمد_شاملو
@golchine_sher
بگو به عشق به این آشیانه برگردد
بگو بهانه تویی، بی بهانه برگردد
بهار میوزد انگار بر حوالیِ ما
همین خبر برسان تا جوانه برگردد
دلی که پر زده در راهِ عشق حیران است
دلی که پر زده باید به خانه برگردد
بخوان که عشق به جز تو ترانهای نسرود
بیا که تاب و تبِ عاشقانه برگردد
زمانه دور نوشتهست ما دو را از هم
خدا کند ورقِ این زمانه برگردد
چه میشود که دلم شادمانه برخیزد؟
چه میشود که دلت پُر ترانه برگردد؟
در این زمانه غریبم، بگو به حضرتِ عشق
به هر بهانه ... نشد، بی بهانه برگردد
#جویا_معروفی
@golchine_sher
یک عمر کنارمن حواسش کم بود
مَحرم نشد و عجیب نامحرم بود
درخانه ی خود غریب و تنها بودم
دیـوار و در و درد مـرا همدم بود
طشتی از خون شده لبریز و جگر می سوزد
ناله ها دارد و از زهــر و شرر می سوزد
دلش ازغربت این خانه به تنگ آمده است
حسن عمریست که از"دیدن در" می سوزد
#سمیه_پرویزی
#عضوکانال
#یابن_الـزهراء
@golchine_sher
هرچند که در آینه شوق نظری نیست
جز آه در این راه مرا همسفری نیست
بیهوده نشستی به تماشای شکفتن
از شاخهی خشکیده امید ثمری نیست
عیبم مکن ای دوست! اگر چشم بهراهم
سودی هم اگر نیست، نباشد...ضرری نیست!
از دربهدری خسته و از خیرهسری سیر
در شهر چو من گمشدهی بیخبری نیست
گیرم همه فردای خوشی داشته باشند
شبهای پر از وحشت ما را سحری نیست
#نفيسهساداتموسوی
#عضوکانال
@golchine_sher
آنسان که یادم داد چشمت دلسپردن را
یک روز یادم میدهد از یادبردن را!
آنقدر دارم یادگار از تو که فرزندم
با زخمهای من بیاموزد شمردن را...
جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی
از اعتبار انداختی سوگندخوردن را!
تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد
اینگونه روی زخم مردم پا فشردن را
چشمی که بر من بستهای بر غیر وا کردی
ممنونم از چشمت که آسانکرد مردن را...
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
یاحسن بن علی(ع)
همین که در ازل افتاد بر ما برق چشمانش
بلی گویان ز خود رفتیم و افتادیم حیرانش
به توحیدی سرم را داده ام کاموزگار آن
کبوتر با اناالحق میپرد از کنج ایوانش
مقامی دارد از بدو تولد که پیمبر خود
به سعیش میدوید و در صفا میرفت قربانش
به قلب بادیه انداخت مهرش را که در هر حج
ز بوسه آبله انداخت پایش را بیابانش
همین که نام او می آید استکبار می لرزد
که صف های جمل را میشکافد بانگ عنوانش
چنان از رزم خود مبهوت کرده دشمانش را
که می دیدند حیرت میچکید از نوک پیکانش
حسن میخواستم گویم حسین آمد به لب هایم
تفاوت نیست در معنی بخوانی این و یا آنش
شود از هرکجای عالم ایشان را صدایش کرد
که شرق و غرب عالم را گرفته طاق ایوانش
نفیری داشت تشیعش که مرد و زن بر آن نالید
جدا میکرد جسمش را برادر از نیستانش
#محمدحسین_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
اگرچه یاد ندارم که دفعهی چندم
مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم!
به گیسوان پریشان خود نگاه بکن
که شرح حال من است این کلاف سردرگم!
حکایت منِ دور از تو مانده، اینگونهست:
خمار و خستهام و نیست قطرهای در خُم!
همیشه عطر تو بیتاب کرده جانم را
چنان که باد بپیچد به خوشهی گندم
به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است
اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم!
#حسین_دهلوی
@golchine_sher