eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اما کم و بسیار! چه یک بار چه صد بار تسبیح تو ای شیخ رسیده است به تکرار! سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدیم آخر نه به اقرار رسیدیم نه به انکار در وقت قنوتم به کف، آیینه گرفتم جز رنگِ ریا، هیچ نمانده است به رخسار!! تنهایی خود را به چهار آینه دیدم بیزارم، بیزارم، بیزارم، بیزار ای عشق مگر پاسخ این فال تو باشی مشت همه را بازکن، ای کاشف اسرار... @golchine_sher
این سَر که ز اندیشه مرا بر سَرِ زانوست گر بر سر زانوی تو می‌بود، چه می‌بود؟! @golchine_sher
شعر من را خواندی و بر حال من خندیده ای ای فدای خنده ات بر بی کسی هایم نخند @golchine_sher
همدمِ گریه ی سحر نشدیم آخرش از تو باخبر نشدیم گرچه لطفت زیاد از حد بود "کم برای تو دردسر نشدیم" ندبه خواندیم دورِ هم،اما سیصد و سیزده نفر نشدیم یک شبِ جمعه،سمتِ کرببلا با تو ای عشق،همسفر نشدیم بندِ هر معصیت،شدیم، ولی- غافل از روضه های "در" نشدیم نوکریِ تو آبرومان داد ما سرِ خود که معتبر نشدیم عمرمان رفت و بی خبر ماندیم آخرش از تو با خبر نشدیم... @golchine_sher
به نام زینب کبری ، به یادگار علی به دختری که شده فخر و افتخار علی به نام عصمت صغری و زینت بابا به دختری که درخشیده در مدار علی به فضل بی حدش این بس که وقت میلادش خطاب گشته به زینب ز کردگار علی عصای دست پدر بود و مادرش زهرا و چون حسین و حسن بود بی قرار علی و مثل حضرت زهرا جلال حیدر بود و آبروی علی بود و اقتدار علی پدر فدایی او بود و دل گرفتارش و او اسیر پدر بود و سر به دار علی اگر که حکم جهادش دهند می بینید که مثل شیر خدا می شود کنار علی و وقت خطبه چنان خطبه خوان شود که همه به سجده پیش وی افتند در جوار علی و با وجود چنین خواهری برادر او دگر نیاز ندارد به ذوالفقار علی شکسته شد قد زینب به زیر بار ستم که نشکند علم حیدر و وقار علی و پای زخم جبینش روا بود والله که خون عالم و آدم شود نثار علی رفیعی(حبیب) @golchine_sher
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالی ما جلوه کنی در جوانی که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهی اندازه ی يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعی کرديم شبی خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتی در پی تو رند و نظرباز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگی است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لااقل کاش دم خيمه ی تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را @golchine_sher
خون است مپرس ازجگرم،حرف زیاد است ناگفته اگر می گذرم حرف زیاد است از من که پریشان تو ام ، در همه ی شهر هرچند خودم بی خبرم ، حرف زیاد است یک عده به دنبال تو هستند در این شعر تا شعر منی پشت سرم حرف زیاد است دیوانگی و در به دری درد کمی نیست دیوانه ام و در به درم، حرف زیاد است من ، آتشم از قافله ای مانده ، به صحرا ای دوست! اگر شعله ورم،حرف زیاد است در خیل مجانین توچون من نتوان یافت من از همه دیوانه ترم حرف زیاد است آنگونه که زیبایی تو حرف ندارد برعکس تو من دور و برم حرف زیاد است @golchine_sher
حیفم آید که تو را جای کنم در دلِ تنگ یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست... ای @golchine_sher
در جواب سرد مهری های او بوسیدمش از پیمبر خوانده ام نیکی کنم جای بدی @golchine_sher
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد @golchine_sher
ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکِشم سینه می‌گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن» خسرو دهلوی @golchine_Sher
نآز کنی، نَظر کنی، قَهر کنی، سِتم کنی گر که جفا، گر که وفا از تو حذر نمیکنم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @golchine_sher
مفتضح بودن از این بیش که در اولِ قهر فکر برگشتنم و واسطه ای نیست که نیست... @golchine_sher
دُنیـٰا امان نَداد به دَستت بیاورم هِی خواستم نَقشه بِچینم، به باد رَفت... @golchine_sher
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها توهم که خستگی ات رفت می پری از من... @golchine_sher
‏جنگ پايان خواهد يافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت و باقى می‌ماند آن مادر پيرى كه چشم به راه فرزند شهيدش است و آن دختر جوانى كه منتظر معشوق خويش است و فرزندانى كه به انتظار پدر قهرمانشان نشسته‌اند نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت اما ديدم چه كسى بهاىِ آن را پرداخت... @golchine_sher
رازداری کن و از من گله در جمع مکن باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن با حضور تو قرار است مرا زجر دهند خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن به گناهی که نکردم، به کسی باج مده آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن.. بهمنی @golchine_sher
پریدی از من و رفتی به آشیانهٔ کی؟  بگو کجایی و نوک میزنی به دانهٔ کی؟    هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت پناه می‌بری از غصه‌ها به شانهٔ کی؟    شبی که غمزده باشی تو را بخنداند ادای مسخره و رقص ناشیانهٔ کی؟    اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی فرار مى‌کنی از خانه با بهانهٔ کی؟    تو مست می‌شوی از بوی بوسهٔ چه کسی؟  تو دلخوشی به غزل‌های عاشقانهٔ کی؟    اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این که نیمه‌شب نرساند تو را به خانه یکی...! فرجی @golchine_sher
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو @golchine_sher
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی با چون منی به غیر محبت روا نبود... @golchine_sher
من قصه‌ی فراق تو را خاک کرده‌ام حاصل چه شد؟ جوانه زدی، بیشتر شدی… @golchine_sher
در شیشه کرد خون مرا آنکه پیش ازین آورده بود قلب مرا با زبان به دست... @golchine_sher
برای آرزوهای محال خویش می‌گریم اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم شب دل کندنت می‌پرسم آیا بازمی‌گردی؟ جوابت هرچه باشد، بر سوأل خویش می‌گریم نمی‌دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم اگر جنگیده بودم، دستِ‌کم حسرت نمی‌خوردم ولی من بر شکست بی‌جدال خویش می‌گریم به گردم حلقه می‌بندند یاران و نمی‌دانند که من چون شمع هرشب بر زوال "خویش" می‌گریم نمی‌گریم برای عمر از کف رفته‌ام، اما به حال آرزوهای محال خویش می‌گریم @golchine_sher
چه قدر ساده به هم ریختی روان مرا! بریده غصه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو، جهان مرا! سریع پیر شدم! آن چنان که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا! به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا! نه تو خلیل خدایی، نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا! تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا چه روزگار غریبیست، بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا @golchine_sher
آتش گرفته دست من از دست های تو دیدی چقدر زود شدم مبتلای تو؟ آواز باد و نم نم باران و لحن گُل چون نغمه ای خلاصه شده در صدای تو وقتی حضور ماه نباشد، ستاره چیست؟ خاموش می کنم همه را در ازای تو! وقتی لباس هم به تنت تنگ می شود پس حق بده که این دل کوچک برای تو... باید به دُورِ هر کس و هر چیز خط کشید باید نفس کشید فقط در هوای تو یک عُمر زندگی کن و آنگاه آخرش با شوق حاضرم که بمیرم به جای تو آتش بزن عزیز، تنورت همیشه گرم! لطفاً قبول کن که بسوزم به پای تو! @golchine_sher .